پرش لینک ها

وقتی علم و ذهن آگاهی با یکدیگر همراه می‌شوند!

محققان در مطالعه جدید خود تأثیر ذهن آگاهی را بر مغز بیماران افسرده بررسی کردند!

در سال 2015، 16.1 میلیون آمریکایی گزارش کرده‌اند که در طی سال گذشته افسردگی اساسی داشته‌اند و اغلب در حالی که با تاریکی فلج‌کننده و ناامیدی دست به گریبان هستند، به زندگی خود ادامه می‌دهند. روش‌های درمانی زیادی برای افسردگی وجود دارد؛ از جمله گفتگو درمانی و داروهای ضدافسردگی. اما قسمت غم‌انگیز ماجرا اینجاست که این روش های درمانی برای همه بیماران مناسب نیستند.

بنجامین شاپرو، استاد روانپزشکی در دانشکده پزشکی هاروارد (HMS) و روانشناس در برنامه تحقیقات بالینی و افسردگی بیمارستان عمومی ماساچوست (MGH) بیان می‌دارد که درمان های مبتنی بر گفتگو برای بسیاری از بیماران جواب نمی‌دهد. رفتار درمانی شناختی فردی برای بسیاری از افراد مفید است. “داروهای ضد افسردگی به بسیاری از افراد کمک می‌کند؛ اما برای بسیاری از افراد نیز روش مناسبی نیست. به همین دلیل به روش های جایگزین نیاز داریم.”

شاپرو و همکارش دسبوردز، مربی رادیولوژی در HMS و دانشمند علوم اعصاب در مرکز تصویربرداری پزشکی مارتینوس MGH به دنبال بررسی یک روش جایگزین هستند: مدیتیشن مبتنی بر ذهن آگاهی.

مطالعه بیشتر: چالش هشت هفته‌ای برای دستیابی به ذهن برتر

در دهه های اخیر، علاقه مردم و توجه علم به مفهوم ذهن آگاهی افزایش یافته است. براساس نتایج پژوهشی که اخیراً انجام شده است، تعداد آزمایش های کنترل‌شده تصادفی- استاندارد طلایی برای مطالعات بالینی-  در ارتباط با ذهن آگاهی از مقدار 1 در بازه زمانی 1997-1995 به 11 در بازه زمانی 2006-2004 و به 216 در بازه زمانی 2013-2015 رسیده است.

مطالعات نشان می‌دهند که ذهن آگاهی، مزایای زیادی برای شرایط مختلف فیزیکی و روانی از جمله سندرم روده تحریک پذیر، فیبرومیالژیا، پسوریازیس، اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه دارد؛ اما برخی از این نتایج به دلیل کوچک بودن جامعه آماری یا مشکلات طرح های آزمایشی مورد تأیید نیستند. با این وجود، هنوز هم در مطالعاتی که خوب طراحی و اجرا شده‌اند، مزایای برنامه های مدیتیشن ذهن آگاهی در بیماری های مختلفی مانند افسردگی، درد مزمن و اضطراب تأیید شده است.

همان طور که دسبوردز بیان می‌دارد، چند آزمایش وجود دارند که شواهد قابل اعتمادی ارائه می‌دهند. اما تأثیرات مشاهده شده به هیچ وجه جهان شمول نیستند. ما در این مطالعات با تأثیرات متوسط ذهن آگاهی همتراز با روش های دیگر درمان صحبت می‌کنیم.

این مطالعات نشان میدهند که میزان تأثیر ذهن آگاهی مهمتراز با سایر روش های درمانی متوسط بوده است (نه بهتر). همچنین، مطالعات دیگری وجود دارند که شواهد دلگرم کننده‌ای ارائه می‌دهند اما باز هم قطعی نیستند. ما در مطالعات این حوزه در یک چنین نقطه‌ای قرار داریم. البته شاید مردم عادی به درستی درک نکنند.

علاقه دسبوردز به مراقبه و ذهن آگاهی از تجربیات شخصی او نشأت می‌گیرد. او زمانی که دانشجوی تحصیلات تکمیلی علوم اعصاب محاسباتی در دانشگاه بوستون بود، برای رهایی از استرس و خستگی ناشی از زندگی دانشجویی، مدیتیشن را آغاز کرد. تجربه او از مراقبه بسیار لذت‌بخش بود. او احساس می‌کرد که تغییراتی در وجود او در حال شکل گیری است. به همین دلیل، تصمیم گرفت تا این مبحث را به طور جدی مورد بررسی قرار دهد و تأثیر آن را در درمان بیماری ها مطالعه کند.

علاقه شخصی من ناشی از اجرای تکنیک های مدیتیشن و مراقبه و تأثیر آن بر زندگی من بود و سپس، به عنوان یک دانشمند از خودم پرسیدم: مدیتیشن چگونه کار می‌کند؟ چه تغییراتی در من ایجاد می‌شود؟ علاقمند شدم تا مکانیزم مراقبه را بررسی کنم و ببینم آیا می‌توان از این روش برای کمک به بیماران دیگر نیز استفاده کرد؟ دسبوردز می‌گوید:” اگر بخواهیم از مراقبه به عنوان یک روش درمان استفاده کنیم، باید مزایای آن را به صورت علمی نشان دهیم.”

دسبوردز در تحقیقات خود از تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI) استفاده می‌کند که علاوه بر عکسبرداری از مغز، مانند MRI فعالیت مغزی که در حین اسکن اتفاق می‌افتد را نیز ثبت می‌کند. در سال 2012، او نشان داد که تغییرات ناشی از مدیتیشن در مغز حتی زمانی که افراد مراقبه انجام نمی‌دهند، همچنان باقی می‌ماند.

دسبوردز به مدت دو ماه مغز افراد مورد مطالعه را قبل و بعد از انجام مدیتیشن اسکن می‌کرد. او نه تنها مغز را در زمان مدیتیشن بلکه در حالی که افراد مشغول انجام فعالیت های روزانه خود بودند، اسکن می‌کرد. این اسکن ها همچنان تغییراتی را در الگوهای فعال سازی مغز از ابتدا تا انتهای پژوهش نشان می‌دادند. اولین بار تغییر در ناحیه ای به نام آمیگدالا مشاهده شد.

در تصویر سمت چپ، ام آر آی کارکردی را مشاهده می‌کنید. این تصویر در زمانی که شرکت‌کنندگان قبل از یادگیری مراقبه، تصاویر احساسی را تماشا می‌کردند، گرفته شده است. پس از یک دوره هشت هفته‌ای آموزش مراقبه ذهن آگاهی، تصویر سمت راست، گرفته شده است. توجه داشته باشید که ناحیه آمیگدالا پس از انجام تمرینات مراقبه کمتر فعال است.

او در تحقیقات فعلی خود، گروهی از بیماران افسرده که مطالعات نشان داده است مدیتیشن می‌تواند روش درمانی مناسبی برای آن ها باشد را مورد بررسی قرار می‌دهد. این بیماران توسط شاپرو انتخاب و بررسی شده‌اند و دسبوردز وظیفه اسکن مغز آن ها را قبل و بعد از یک دوره هشت هفته‌ای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر عهده دارد.

در این پژوهش، مشارکت کنندگان دو تست انجام می‌دهند. تست اول شامل تشویق افراد به تمرکز بر ضربان قلبشان است که آگاهی آن ها را نسبت به بدنشان بیشتر می‌کند. تست دوم مربوط به بررسی واکنش آن ها به جملاتی است که توسط بیماران افسرده بیشتر استفاده می‌شود، مانند “من همیشه بازنده هستم” یا “من نمی‌توانم ادامه دهم”.

پس از ثبت واکنش های بیماران، از آن ها خواسته می‌شود تا دیگر در مورد این عبارات فکر نکنند. پژوهشگران اندازه گیری می‌کنند که افراد با چه سرعتی از افکار منفی خود رها می‌شوند؛ کاری که معولاً برای بیماران افسرده دشوار است.

همین آزمایش ها بر روی یک گروه کنترل که تحت آموزش آرام سازی عضلانی (به جای MBCT) قرار گرفته‌اند انجام می‌شود. با جود اینکه در گروه کنترل نیز نشانه های کاهش افسردگی دیده می‌شود، دسبوردز معتقد است نشانه های کاهش افسردگی باید از طریق مکانیسم های مختلفی در مغز رخ دهد، تفاوتی که ممکن است با اسکن مشخص شود. این پژوهش که از مرکز ملی پزشکی، مکمل و جایگزین بودجه دریافت کرده است از سال 2014 آغاز شده و تا سال 2019 ادامه داشته است.

دسبوردز گفت که او می‌خواهد یک فرضیه رایج در مورد نحوه عملکرد MBCT در بیماران افسرده را آزمایش کند. این فرضیه بیان می‌دارد این آموزش ها، آگاهی از بدن را در لحظه افزایش می‌دهد (که تحت عنوان درون آگاهی شناخته می‌شود) که با تمرکز و توجه خود به اینجا و اکنون، شرکت کنندگان را قادر به شکستن چرخه نشخوار افکار می‌کند.

دسبوردز می‌گوید:ما از آن بخشی از مغز که مربوط به درون آگاهی (interoception) و نشخوار فکری و افسردگی می‌شود، اطلاعات کافی داریم. من می‌خواهم بررسی کنم که آیا پس از انجام MBCT در این شبکه‌ها تغییراتی مشاهده می‌شود یا نه؛ به ویژه با انجام کارهایی که به طور خاص این نواحی را درگیر می‌کند.”

دسبوردز عضوی از جامعه محققان در هاروارد و موسسات وابسته به آن است که چگونگی مکانیزم مدیتیشن و مراقبه را بررسی می‌کنند.

اثرات مدیتیشن در بدن در مطالعات گوناگون

در دهه 1970، هنگامی که مراقبه متعالی از محبوبیت بیشتری برخوردار شد، هربرت بنسون، استاد دانشکده پزشکی هاروارد و بیمارستان بت اسرائیل (Beth Israel Hospital) در آن زمان، چیزی را که تحت عنوان “پاسخ آرامش” نامیده است، کشف کرد. منظور از پاسخ آرامش یک ویژگی مشترک و کاربردی مراقبه متعالی، یوگا و سایر اشکال مراقبه، از جمله دعای عمیق مذهبی بود.

بنسون این پاسخ را – که به گفته محققان، مشترک نیست، همانطور که او در ابتدا تصور می‌کرد – مخالف عکس‌العمل \”ستیز یا گریز\” آدرنالین بدن می‌پنداشت. عکس العمل ستیز یا گریز در دانشگاه هاروارد در سال 1915 توسط فیزیولوژیست والتر کانن بردفورد کشف شده بود.

مطالعه بیشتر: فرآیندها و تاثیرات مراقبه

سایر محققان نیز در حال مطالعه اثرات مدیتیشن بر روی بدن هستند، از جمله سارا لازار که در سال 2012 از fMRI استفاده کرد تا نشان دهد مغز افراد پس از یک دوره مدیتیشن هشت هفته‌ای ضخیم شده است. تحقیقات درباره مدیتیشن و تأثیرات آن در موسسات مختلفی از جمله موسسه بنسون-هری، مرکز بیمارستان زنان برای داروهای یکپارچه در موسسه سلامت کمبریج و گروهی از محققان در هاروارد و دیگر موسسات شمال شرقی در حال انجام است.

از جمله چالش هایی که محققان با آن روبه‌رو هستند، تعریف خودآگاهی است. این کلمه برای توصیف یک عمل مبتنی بر مراقبه آمده است که هدف آن افزایش احساس وجود در حال حاضر است. اما همچنین، خودآگاهی برای توصیف یک حالت غیرفکری استفاده می‌شود که در آن افراد حواس پرتی ذهنی خود را کنار می‌گذارند تا توجه بیشتری به اینجا و اکنون داشته باشند. این همان تعریفی است که در مطالعه الن لانگر در نظر گرفته شده بود.

چالش دیگر محققان دسته‌بندی تمرینات متنوع ذهن آگاهی است. اکتشافات علمی اخیر عمدتاً به بررسی تمرینات مراقبه ذهن آگاهی می‌پردازند که غیر روحانی و دنیوی هستند. اما مدیتیشن ترکیبی از سنت های مربوط به ادیان قدیمی نیز هست که تنوع زیادی دارد. حتی در گروه هایی که مدیتیشن ذهن آگاهی غیر روحانی انجام می‌دهند نیز انواع مختلفی از تمرینات وجود دارند که می‌توانند از نظر علمی قابل استناد باشند. برای مثال، یک فرد چند بار مدیتیشن انجام می‌دهد و هر بار چقدر طول می‌کشد.

دسبوردز به نوعی از مدیتیشن که به مدیتیشن همدلی معروف است، علاقه زیادی دارد. هدف از انجام این مراقبه افزایش توجه و اهمیت دادن به اطرافیانمان است.

با وجود تنوع زیادی که در مراقبه وجود دارد، دوره هشت هفته‌ای کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در سال 1970 توسط جان کابات زین در مرکز پزشکی دانشگاه ماساچوست ابداع شد. حالا این دوره به یک استاندارد علمی و پزشکی تبدیل شده است. این دوره شامل جلسات گروهی 2 یا 5/2 ساعته، تمرینات فردی و روزانه 45 دقیقه‌ای و انزوای یک روزه است. شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی که در کارهای فعلی دسبوردز استفاده می‌شود، یکی از انواع این برنامه است و عناصری از رفتاردرمانی شناختی را شامل می‌شود. این نوع از رفتاردرمانی شناختی شامل گفتاردرمانی است که برای درمان افسردگی موثر است.

در نهایت، دسبوردز بیان می‌دارد که همچنان به بررسی اثرات مراقبه ذهن آگاهی در درمان افسردگی علاقه دارد. اگر محققان بتوانند عناصری که در درمان این بیماری موثر است را شناسایی کنند، این درمان موفق‌تر عمل خواهد کرد. شاپرو نیز به استفاده از این مطالعه برای اصلاح درمان علاقمند است. از آنجا که ذهن آگاهی برای برخی از بیماران مفید است و برای گروهی دیگر اینطور نیست، او می‌خواهد نحوه تمایز بین این دو را بهتر درک کند.

شاپرو می‌گوید:”زمانی که عناصر موثر در درمان را شناسایی کنیم، می‌توانیم عوامل موثر را بیشتر بکار گیریم و از عواملی که تأثیر چندانی ندارند، چشم پوشی کنیم.”

منبع:

When science meets mindfulness

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.