دارما کلینیک پادکستیه که در مورد مسائل روانشناسی و پزشکی در اون صحبت میکنیم. این فصل دارما کلینیک درمورد حفظ و نگهداری روابط هست و امیر قنبری مشکلاتی که برای زوجین در طول روابط طولانی مدت بوجود میاد رو مورد برسی قرار می دن. ما سعی میکنیم مسائلی رو مورد بحث قرار بدیم که در نظام آموزشی به شکل درست آموزش داده نشدن و ما روزمره باهاشون در ارتباط هستیم. در این اپیزود در مورد اینکه در یک رابطه چه کارهایی رو نباید انجام بدیم صحبت می کنند علی دلشاد :متأسفانه این اپیزود به دلیل بُعد مسافت و همچنین عدم دانش فنی لازم در حین ضبط با کیفیت پایینی در اختیار شما قرار میگیره. تیم ما تمام تلاشش رو برای افزایش کیفیت این اپیزود انجام داده ولی باز هم استانداردهای مطلوب رو نداره. ازتون میخوام با صبر و شکیبایی چند دقیقه اول رو گوش بدید تا گوشتون بهش عادت کنه. توی این فاز، توی این مرحله خوبه که درباره این حرف بزنیم که چجوری میتونیم رابطهمونو حفظ و تقویتش کنیم، یعنی چی کار کنیم که رابطهمونو بهتر بشه؟ چی کار کنیم که رابطهمونو بتونیم تقویت کنیم، مستحکمترش کنیم، آجر به آجرشو بسازیم که این دیوار تا ثریا کج نره، چون که واقعاً رابطهها وقتی به یه جایی میرسن دیگه این دیواره که تا ثریا رفته کج، دیگه بازسازیش کار حضرت فیله یا کار هیچ معمار دیگهای نیست. این دیوار رو به خاطر همون بالا که کجه، همون بالا هم صافش کنن یه وقتایی دیگه انقدر بد رفته بالا و کج رفته که این رابطه اصلاً بهتره که اصلاً گسسته بشه. حالا بحث ما اینه که چی کار کنیم به اونجا نکشه. میدونی، خیلی وقتا از من میپرسن که خب مثلاً من با رابطم چی کار کنم؟ شما بگین من چی کار کنم که بهتر بشه؟ بعد وقتی میایم رابطه رو بررسی میکنیم و بیتعارف بگم، ما که همیشه تو این پادکستا بهجای این که لحن تلویزیونی و رادیویی داشته باشیم یا لحن علمی داشته باشیم، همیشه با هم خودمونی صحبت میکنیم. من اینجا اگر اونایی هم که ناراحت میشن یا خوششون نمیاد، آقا من پیشاپیش معذرتخواهی میکنم. من اصولاً رواندرمانگری هستم که با لحن خیلی خودمونی و خیلی راحت صحبت میکنم برای این که بتونم مفهوم رو منتقل کنم. من در الفاظ ادبی نمیرم، الفاظ علمی رو هم به کار نمیبرم. اگه لغت انگلیسی هم بعض وقتا استفاده میکنیم به خاطر این نیستش که میخوایم بگیم ما زبان بلدیم یا من بلدم، نه، اینا یه اصطلاحاتیه که استفاده میکنیم برای این که حالا یک کلمه هم یاد بگیریم بد نیست. ولی موضوع اینه که خیلی وقتا میپرسن که من چی کار کنم با رابطم؟ علی، من خیلی وقتا به رابطه آدمها که نگاه میکنم، ارزیابی میکنم رابطهشونو، میبینم ببین، همدیگرو کتک میزنن، قهر های طولانی میکنن ،غر میزنن، طولانی میکنن، دست به تحقیر و تمسخر، نمیدونم، طعنه و ریشخند و انواعی از تخریبهای همدیگرو میکنن و هر خطای ارتباطی که بگی، هر خطای مخربی که رابطه رو به فنا میبره و میکشونه، دست به اون خطا میزنن و بعد میگن که خب آقا تو بیا حالا بگو ما چی کار کنیم؟ ما چی درستش کنیم؟ من میگم که آقای عزیز، خانم عزیز، اگه میخوای رابطه رو درست کنی، خیلی کارها هست که اول تو باید یاد بگیری و تمرین کنی. و این مهارت رو به دست بیاری که نکنی حالا توهین کردن، طعنه زدن، تمسخر کردن، تهدید کردن. این همه انواع از شیوههای رایج رابطه هست که خیلیها نمیدونم چرا فکر میکنن که شاید این یه راهحلی باشه، شاید کمک کنه که آروم شن، کمک کنه که مثلاً خالی بشن یا چه میدونم، بتونه مسئلهای رو مثلاً حل کنه براشون. و جالبه که همه افرادی که این سؤالو میپرسن، دارای یک تجربه طولانی هم هستند در بهکارگیری این روشهای مخرب، و جالبتر اینه که هیچ پاسخ بهدردبخوری، هیچ نتیجه بهدردبخوری از انجام این رفتارها با هم دیگه نگرفتن. شما باید بدونی که توی رابطه، تو خشونت میکنی، کتککاری میکنی، زد و خورد میکنی، صورت همدیگه یا بدن همدیگه رو زخم و زیلی میکنی. وقتی فحاشی میکنی، وقتی توهین میکنی، تهدید میکنی، تحقیر میکنی، تو جمع تمسخر میکنی، طعنه میزنی، ریشخند میکنی، کنایه میزنی، قهر طولانی میکنی، اصلاً آدم حسابش نمیکنی. روتو میکنی اونور، باهاش حرف نمیزنی. وقتی تو تمام این کارا رو میکنی، چجوری میخوای، وقتی که شما عادت کردی به انجام همه این کارا، چجوری میخوای یههو، یهشبه راه رو تغییر بدی؟ اینجاست که من میگم ما باید بیایم بشینیم اول کار کنیم با همدیگه. به این وجهها میگم ما که باید بیایم بشینیم با همدیگه کار کنیم روی مهارت این که چجوری این کارا رو نکنیم، با همدیگه تمرین کنیم. زمانی که تو به بیواکنشی، بیعملی رسیدی، تازه شروع میکنیم با همدیگه روی این که چجوری تو عمل مثبت، عمل سازنده، عمل شکوفنده، عمل بالنده، عملی که کمک میکنه رابطت مستحکم بشه، تقویت بشه، تازه میتونی از بیعملی تمرینش کنیم .. من یه مثالی میزنم برای این که باز این بحث راحتتر جا بیفته. طرف اومده میگه: “آقا من پرخاشگری میکنم تو رابطهم. اصلاً تو خیابون دعوا میکنم با مردم. اصلاً هر جا میرم با همه دعوام میشه.” ما میگیم خیلی خوب، باشه. خب حالا بگو من چی کار کنم؟ من میخوام از امروز دیگه پرخاشگری نکنم. اصلاً اینجوری نیست. شما نمیتونی از امروز دیگه پرخاشگری نکنی. رک بگم، شما نمیتونی این توان جادویی، معجزههای عجیبوغریب، سحر و جادویی رو از کجا میخوای به دست بیاری؟ من هم اکسیری ندارم که بریزم تو حلق شما یا چه میدونم یه اسپری بزنم تو بینیت یا تو چشمت، یههو معجزهای بشه. عصای جادویی هم که نداریم بزنیم تو کله تو . واسه این که تبدیل به یک آدم دیگه بشی . شما لازمه که اول چی کار کنی؟ بیای بیعملی رو، بیواکنشی رو تمرین کنی. یعنی عصبانی بشی. من خیلی رک به مراجعهکنندهها میگم: “ببین، اول باید یه مدت سیبزمینی بودن رو با همدیگه تمرین کنیم.” تعجب میکنه، میگه یعنی چی؟ یعنی تو میخوای از من آدمی بسازی که هر کسی هر بلایی سرش آورد، هیچی نگه؟ میگم بله، دقیقاً. تو چجوری میتونی امروز که فحش خارمادرمیدی ، ببخشید، من دیگه خیلی کف خیابونی دارم صحبت میکنم .چجوری میتونی مثلاً هر دفعه که عصبانی بشی، فحش خارمادر بدی، بعد هرچی دوست داری بگی، بعد یهو فردا به یک آدم آرام ،متین و اصطلاح انگلیسیش : ، قاطع و جراتمند بشی ؟ assertive دلیل این که من میگم علی، بیا بحث رابطه رو از اینجا شروع کنیم، اینه که اول بیایم یه سری اشتباهاتی رو تو رابطه نکنیم. اگه داریم میکنیم و بهشون عادت کردیم، اینا رو اول تلاش کنیم آرومآروم یه جورایی خاموش کنیم، آف کنیم اینا رو. بعد بریم به سراغ راهکارهای سازندهتر. ببین، در مورد این که چه کارهایی نباید بکنیم، مباحث و مطالب خیلی زیاده. یعنی من فکر میکنم که ما تو این جلسه فقط میرسیم چندتاشو بگیم. من پنجتاشو آماده کردم، پنج مورد از مواردی که اینا کمک میکنن رابطه شما تخریب بشه، رابطه شما به زوال و نابودی بشه وبه جای این که شما یک رابطه دلخوشکننده، آرامبخش و امن داشته باشی، مجبور بشی درنهایت این رابطه رو ترکش کنی .. چون این پنجتایی که اسم میبریم، سر این رابطه این بلاها رو میارن و این مفاهیم ترکیبی از مفاهیم روانشناسی و یه مقداری همون مدیتیشنیه که شما میگی و یه سری مفاهیم ذهنی و رفتاری که من دونهدونه سعی میکنم توضیح بدم. اینم بگم که خیلی وقتا مراجعین من ازم میپرسن که مثلاً من چه کتابی بخونم راجع به رابطه و اینا. خب راستشو بخواییم، در فارسی متأسفانه ما یه منبع خوب از کتابهای مربوط به ارتباط نداریم چندان. من راستشو بخوایم کتاب میخونم، خیلی از کتابهایی هم که در مورد رابطه هست، اگه آکادمیک باشه یا به زبان عامی باشه، میخونم. اما آدم مطمئن نیستش که این کتابها هم به خوبی دریافت بشن و هم به خوبی ادراک بشن. من فکر میکنم که این پادکستها میتونه این خاصیت رو داشته باشه برای افرادی که دوست دارن به یه سری مطالب، چکیدههای علمی، چکیدههایی از کتابهایی که مورد تأیید کارشناسان فن، کارشناسان حوزه ارتباط هست، دسترسی پیدا کنن. ما اینا رو مطالعه میکنیم، میاریم اینجا، گزیده مطالب میکنیم و به شنوندگان این پادکست ارائه میکنیم. زحمت کتاب خوندن هم یهجوری از دوششون برداشته میشه. حالا من نمیگم کتاب نخونند، نه، فردا نگن یه حرفی زده مخالف کتاب خوندن بود. کتاب بخونند. ولی این مفاهیم هم چکیده اون کتابهای خوبیه که به درد مردم میخوره. ببین، ما پنج تا مفهوم داریم و البته مفاهیم دیگه هم هستن. من امروز این پنج مورد رو میگم و جلسه بعد هم اتفاقاً دوست داریم بحث رو ادامه بدیم. جلسه بعد هم اگه تو موافق هستی، بازم راجعبه چی کار نکنیم صحبت کنیم. حالا میتونیم بررسیش کنیم. ببینید، اولین چیزی که خوبه که ما تو رابطهمون رعایتش کنیم، اینه که از دیسکانکشن و قطع ارتباط پرهیز کنیم. این اولین چیزیه که ما نباید تو رابطهمون انجام بدیم. آقا، خانم، دیسکانکشن نکن، رابطه رو قطع نکن. حالا چرا میگم؟ ببینید، نگاه کنید به این که بله، چی شد؟ ما رفتیم تو رابطه، واسه چی؟ ما رفتیم تو رابطه واسه این که یک آغوش میخواستیم دیگه. یک آغوش امن میخواستیم. احترام، نیازهای جنسی ما، نیازهای عاطفی ما، نیازهای روانی ما. یه همکلام، یه همدم، یه همسفره، یه همخواب، یه همآغوش، یه همراه، یه یار میخواستیم دیگه. خب شما میای وارد رابطه میشی. طبق همون فصل قبلی که بحث کردیم، شش ماه، نه ماه از رابطه میگذره. رابطه هم که تو ماهعسلشه دیگه، خیلی خوب و خوش میگذره. به خودی خود، اوتوماتیک، چون گفتیم که جریان عشق به اصطلاح: نیست .یعنی پایدار و همیشگی و جاودان نیست این بعد چند ماه خاموش میشه.everlasting بعد از اون، رابطه شما عادی میشه و گفتیم که توی بحث همسازی، توی مرحله همسازی، اختلافا میزنه بیرون. یعنی شما اون دوره ماهعسل رابطه رو تموم کردی، حالا وارد دورهای میشی که به جای شباهتها، تفاوتا و اختلافا میزنه بیرون. اینجا آدمها یکی از اشتباهاتی که میکنن اینه که رابطه رو قطع میکنن. چجوری؟ با قهر کردن، حالا چه قهر کوتاه، چه قهر بلندمدت، قطع کردن چه بلایی سر رابطه میاره؟ اول این که تو اومدی با یه عشق و امید و علاقه و آرزو وارد این رابطه شدی. قهر کردن چه بلایی سر رابطه میاره؟ غیر از دلسردی. چه دستاورد دیگهای به رابطه ما اضافه میکنه؟ و ضمن اینکه ، مگه وقتی که شما برمیگردی، چه کمکی به حل مسئله میکنی؟ اصلاً حرف نمیزنی، شما قهر کردی. داری نفر مقابلتو با قهر کردن تنبیه میکنی. داری حق صحبت کردن، حق همآغوشی، حق نوازش، حق شنیده شدن، حق گفتگو کردن رو از طرف مقابل میگیری. داری حقوق انسانیشو داری حقیقتشو زیر پا میذاری. با قهر کردن داری محرومیت ایجاد میکنی. محرومیت از نوازش، محرومیت از احساس علاقه و عواطف، محرومیت از سکس و رابطه جنسی که نیاز هر دو طرفه توی رابطه، ما با قهر کردن، با رو برگردوندن، با بیمحلی کردن، با همه این رفتارهای این مدلی، میری طرف مقابلتو تنبیه میکنی. در اصل از دستش عصبانیم، چرا؟ چون با من فرق داری. خب چه گناهی کرده که با تو فرق داره؟ از دستش عصبانیم، چرا؟ چون منو ناکام گذاشتی، چیزی که من میخواستم رو ندادی. مگه شما قرار بوده تو رابطه هر چی میخوای بگیری؟ کی گفته رابطه محلیه که شما قراره هر چی خواستی، هر توقعی که داشتی، هر کام دلخواهی رو بتونی بگیری از طرف مقابل؟ کی به تو گفته همچین چیزی؟ اگر کتابها، مفاهیم روانشناسی اینستاگرامی، روانشناسی زرد، کارشناسان تلویزیونی یا صدای سیمای ما یا هر کسی اینا رو به تو معرفی کرده، اشتباه بهت معرفی کرده. واقعیت رابطه این نیست. تو قرار نیست تو این رابطه کامیاب بشی و هر چی دلت خواست بگیری. اینکه هر چی خواستی رو بکنی، هر حرفی خواستی رو میتونی بزنی،ولی معنیش این نیست که لزوماً باید همه حرفات تأیید بشه. از دستش عصبانیم؟ خب، پس من با تو قهر میکنم؟ پس تو رو آدم حساب نمیکنم، محرومت میکنم از خودم، از بدنم، از توجهم، از علاقم، از احساستم، و تو بمون و بسوز که من تو رو محروم کردم. به چه حقی؟ اینجا اسمش رابطه است. یه فضایی دوطرفه است. حرف داری؟ ناراحتی؟ ناکام شدی؟ خورده تو پرت؟ خورده تو ذوقت؟ حق داری، حق داری که ناراحت بشی. بیا حرف بزن، بیا صحبت کن، بیا بشین حرف بزنیم با هم دیگه. بیا درستش کنیم با هم دیگه. بیا با هم دیگه دنبال راهکار بگردیم. برای چی دیسکانکشن میکنی؟ برای چی قهر میکنی؟ و نکته جالبتر میدونی چیه؟ مگه نفر مقابل تو میشینه که تو نگاش کنی، قهر کنی، آدم حسابش نکنی، پشتتو بهش کنی، بیمحلی کنی؟ اونم با تو همین کارو میکنه. فکر میکنی میشینه نگاهت میکنه ؟ فکر میکنی میشینه ستایشت میکنه ؟ فکر میکنی که که مثلاً میاد منت تو رو میکشه؟ ممکنه تلاششم بکنه،بعید نیست . ولی باید نیست منت بکشه، موس موس کنه ، ناز تو رو بکشه، ناز تو رو بخره. تا چه مدتی؟ چقدر میتونه طول بکشه؟ تلاشهای اون تا کجا میره؟ مگه صبر ایوب داره طرف مقابل تو؟ دلسرد میشه. تو با قهرت اون رو هم ناکام میکنی، دلسردش میکنی، انگیزهشو خاموش میکنی، و در نهایت چه اتفاقی میافته؟ رابطه توی یه لوپ معیوب میافته. تو غر میکنی، منم با تو غر میکنم. تو منو آدم حساب نمیکنی، منم تو رو آدم حساب نمیکنم. شروع میکنیم به مقابله به مثل کردن. مقابله به مثل کردن یه چرخه تعاملیه معیوب و بیارزش رو میسازه که بهش میگیم دور باطل، تسلسل معیوب. دور خودمون میچرخیم. تا کی میخواد کش پیدا کنه؟ تا جایی که رابطه تموم میشه، خب همون روز اول تموم کنید و برید پی کار خودتون . چرا وقت هم رو زیاد تلف میکنید؟ اگه قراره که قهر کردن راهکار شما باشه، بنابراین من از همینجا به مخاطبین این پادکست میگم: اگر طرف مقابل شما به جای این که بیاد گفتگو کنه، پسیو و منفعل رفتار میکنه و با شما قهر میکنه، این نوید رو به شما میده که: “من یار خوبی نیستم، بیخودی رو من حساب باز نکن.” اگه دعوتش کردی به حرف زدن و قبول نکرد؟ باز هم ناز کرد؟ خودش رو کشید کنار. آقا، این آدم، این خانم، این آقا از توش برای تو شوهر، زن، دوستدختر، دوستپسر یا شریک عاطفی، معشوق یا عاشق در نمیاد. وقتت رو تلف نکن. تنها با کسی وقت بذار که وقتی رابطه به مشکل میخوره، وقتی اختلاف ها و وقتی تفاوتها بیرون میزنه، حاضره با تو حرف بزنه، حاضره با تو گفتگو کنه، و رابطه رو به قهر و به جدایی و به دلسردی و فضای سنگین نکشه. حالا اینایی که اهل انرژی و کائنات و تشعشعات هستن میگن تشعشع منفی و فلان و اینا. حالا من این اعتقاد رو ندارم، ادبیات من هم این نیست. ولی همین فضا منظور ماست. این اتمسفر سنگین قهر و بیمحلی و بیتفاوتی که در نهایت باعث خطای دوم میشه. زوجها باید به همدیگه زمان بدن. من از دست مثلاً پارتنر خودم عصبانیام، ناکامم، ناراحتم، دلخورم، آزردهام یا هر چیزی هستم. من باید اول با شناختی که از خودم دارم، (اگه داشته باشم البته، اگه ندارم برم جلسه رواندرمانی همون شناخت رو پیدا کنم) ببینم. اگر من از خودم شناخت دارم، باید بتونم با خودم کنار بیام. من همیشه به زوجها میگم که سه مرحله رو واسه حل مسألهتون در نظر بگیرید. یه مسألهای پیش میاد، سعی کن اول خودت با خودت کنار بیای. اگه نتونستی خودت با خودت کنار بیای و اون احساس بد رو در درون خودت برطرف کنی، سعی کن برو با اون حرف بزن. با خودش کنار بیا، خب؟ اول با خودت کنار بیا، بعد با خودش کنار بیا. و زمانی که با هم حرف زدید و دیدید جواب نمیده، حالا بیاید به اصطلاح پیش زوجدرمانگر یا پیش درمانگرِتون. سعی کنید که در حضور درمانگر کمک بگیرید که با هم کنار بیاید. در نهایت، اول باید هر دو طرف به همدیگه زمان بدن. طرف مقابل از یه چیزی دلخوره، آقا از یه چیزی دلخوره، خانم هم از یه چیزی دلخوره یا از یه چیز دیگه. باید اول زمان بدن، یه خورده خودش با خودش حلّاجی کنه. با خودش اصطلاحاً self-talk کنه، با خودش حرف بزنه، با خودش گفتگو کنه، حلّاجی کنه، تحلیل کنه، بالا پایین کنه، نقش خودش رو ببینه، نقش اونو ببینه. بعد ببینه که این رابطه چیزی داره که با گفتنش بتونه خودش رو آروم کنه؟ با تکیه بر اون چیز مثبت و سرمایهای که تو اون رابطه هست منظورم سرمایه عاطفی هست، اون عشق و علاقهای که موجوده، اون ارزشی که اون طرف مقابل براش داره یا هر چیزی که بهش کمک میکنه آیا میتونه این تحمل و صبری که به خرج میده، حفظ کنه؟ یا الان من آماده گفتگوام، اما اون طرف مقابل من هنوز آماده حرف زدن نیست. خب، باید صبر کنیم. زمان بدیم به همدیگه. اون هم باید آماده بشه. و صحبت کردن این نیستش که تا اختلافی پیش اومد، همون لحظه بشینن با هم دیگه حرف بزنن. خیلی وقتها هم، علی، تا اختلافی پیش میاد، وقتش نیست که بشینن با هم حرف بزنن. به قول تو، باید صبور باشن، یه خورده بکشن عقب، تحمل کنن. از یه ساعت تا یه روز بگذره، بعد بشینن با هم دیگه حرف بزنن. ولی اگه یه ساعت تا یه روز بگذره و یه کم بکشن عقب، اسمش دیسکانکشن نیست. اسمش قهر نیست. و حتی اگر هم باشه، انقدر کوتاهه که آسیبی خاصی به رابطه نمیزنه. میتونن تو اون روز، روزمرگیشون رو با هم دیگه بدهبستون کنن، چت کنن، تلفن کنن، حرف بزنن، کنار هم باشن، ولی خیلی پرشون به پر هم دیگه نگیره. فرصت بدن، طرف مقابل آروم بشه. حالا بشینیم با هم حرف بزنیم. این میتونه راهکاری باشه برای این که ما قهر نکنیم، دیسکانکشن نکنیم تو رابطه. راهکارش این میتونه باشه که کدورت تو رابطه اصلاً نمیشه کاریش کرد که وجود نداشته باشه. کدورت در رابطه اجتنابناپذیره، پس هیچ کارش نمیشه کرد. پیش میاد. خب، دلآزرده میشن، رنجیده میشن، اصلاً دیگه میرنجن، دلخور میشن. ما آدمها نیاز داریم به این که یکم فاصله بگیریم. یکم، یه کوچولو فاصله بگیریم. یه ساعت، دو ساعت، سه ساعت به خودمون زمان بدیم، آروم بشیم، بعد برگردیم به رابطه. رابطه مثل بچه هست، اگه بد تربیتش کنی از همون روز اول، این بچه لوس میشه، این بچه خودخواه میشه، این بچه بیطاقت میشه، این بچه پرخاشگر هم میشه، این بچه بهصلاح ناتوان و درمانده میشه، وابسته میشه. رابطه اولین فرزند یک زوجیه که کنار همدیگه دارن میگیرن قبل از این که بچهدار واقعی بشن. خب، پس اگه ما بیایم این بچه رو از روز اول درست تربیت کنیم، نذاریم این قهر اتفاق بیفته قهر طولانیمدت ،بدون شک داریم درست پیش میریم مسیر رو .. همه ما آدمها وقتی که دردمند میشیم، وقتی دلآزرده میشیم، نیاز داریم که یکم فاصله بگیریم. آقا، بالاخره تو هر خونه یک راهپلهای پیدا میشه دیگه. حالا اگه خونه کسی مثلاً پنتهاوس نیست، پنج تا اتاق خواب مستر نداره، بالاخره یک پارکینگ که تو اون خونه هست، یک حیاط که هست، یک حیاط خلوت که هست. تو هر خونه یک اتاق خواب که هست، میتونی بری تو اتاق خواب دو ساعت با خودت تنها بشینی، فکر کنی، برگردی بیرون. میتونی یه خونه بزنی بیرون، یه دور بزنی، یه خورده 20 دقیقه، 40 دقیقه، یک ساعت راه بری، یه خورده فکر کنی، خودت رو جمعوجور کنی، برگردی خونه حرف بزنی. همه این کارها رو میشه کرد. راهکار اصلاً فراوونه که ما داریم ،. اما موضوع اینکه که تو باید اول قبول کنی اینه که دست از دیسکانکشن بکشی، دست ازقطع ارتباط بکشی. فکر نکنی که چون تو الان رنجیدی، حق داری که غر کنی. فکر نکنی که چون تو رنجیدی، حق داری که هر عکسالعملی که دلت میخواد نشون بدی. خب، گند بزنی تو رابطه، بعد هم باید کلی هزینه کنی این گند رو جمع کنی. میتونی فاصله بگیری، زمان بدی، زمان بخری برای خودت. حتی اطلاع بدی: “عزیزم، من یک، دو، سه ساعت میخوام مال خودم باشم، فکر کنم. با من کاری نداشته باش.” این اجازهها رو به همدیگه بدن. زوجها فکرهاشونو بکنن. اول با خودش کنار بیاد، آماده شد، بیاد با اون بشینه حرف بزنه. الان ما در پادکست بعدی حتماً راجع به اصول صحبت کردن و موضوعات مربوط به این هم با همدیگه حرف خواهیم زد و این اصول رو بیشتر توضیح میکنیم. الان میخوام روی این خطاها بیشتر تمرکز کنیم. بریم سراغ آیتم بعدی اگه موافق باشی، وقتی که ما قهر میکنیم، خوب دقت کن. تصویرسازی کن یه همچین زوجی رو که با همدیگه قهر کردن، از همدیگه فاصله گرفتن؛ یه روز، دو روز، سه روز،هم هست که با هم حرف نمیزنن . تازه ما مواردی هم داریم. من تو تجربههام شنیدم که مثلاً آقا یا خانوم شش ماه تمام، شش ماه کامل، تو اون خونه با همدیگه حرف نزدن. اینم در نظر بگیرید . قهرهای بسیار طولانی. یعنی اصلاً شش ماه که مثلاً گذاشته رفته از خونه، خبری ازش نیست. حالا یا آقا یا خانوم این مدلی دیسکانکشن رو ایجاد کردن. بعد، وقتی که بعد از این قهر طولانی کنار همدیگه قرار میگیرن، میبینن که اون یکی هم داره مقابله به مثل میکنه. اونم قهر کرده. خب، نمیشه که تو قهر کنی و انتظار داشته باشی که اون هر روز شش ماه منتظرت باشه. اونم قهر میکنه دیگه. تو به اون بیتوجهی میکنی، اون به تو بیتوجهی میکنه. تو به اون بیمحلی میکنی، اون به تو بیمحلی میکنه. مقابله به مثل. یه کار مثلاً یه ظرفی رو محکم میکوبه، اون یکی میاد محکمتر از اون میکوبه. همه این کارها که میگیره و مقابل به مثل میکنن، یه فضایی به وجود میاد که آماده میشه رابطه وارد یک فاز جدید بشه. وارد فازی که هر دو نسبت به همدیگه ریاکتیو میشن؛ واکنشی میشن. یعنی چی؟ یعنی اون منتظره این یکی یه سوتی بده که مثل آوار رو سرش خراب بشه. پدرشو در بیاره. اون یکی منتظره که یه حرکت اشتباهی بکنه. قهر که هستن، خشمم که هست به خاطر بیمحلی طولانیمدت. منتظره که یه سوتی بده: یه اشتباهی بکنه، یه حرف اشتباه، یه رفتار اشتباه، یه واکنش اشتباه، یه اشاره اشتباه، یه حرکت اشتباه. فرق نمیکنه. تا اون یکی نسبت بهش واکنشی بشه. واکنشی یعنی چی؟ یعنی شما منتظری دست بهت بزنن و بعد چیکار کنی؟فاجعه درست کنی .منتظری یه اتفاقی بیوفته و شروع کنی به درگیری راه بندازی، داد بزنی، پرت کنی،لگد بزنی ، در بکوبی و….هر چیزی. یعنی یه جورایی به سمت اصطلاحاً پرخاشگری میره آدم. زمانی که آدم ها در رابطه واکنشی میشن، دیگه رابطه اون فاز کنارگیری که توش تموم میشه. وارد فاز جنگ متقابل میشه. یه نزاع اتفاق میفته. مثلاً چی؟ به من دست دادی؟ سیلی میزنه، مشت میزنه، ناخن میکشه. پدر همدیگه رو در میارن. حالا مثلاً میخوان لج همدیگه رو در بیارن. جلو همدیگه به دوستدختر یا دوستپسر قبلیشون تکست میدن، زنگ میزنن.یا مثلاً به مامان و بابای طرف مقابل زنگ میزنن. اون یکی هم میگه: “زنگ زده آبروی منو برده، منم با تو همین کارو میکنم.” اونم میافته تو همون واکنش متقابل و همون کار رو انجام میده. و هر دو طرف نسبت به هم دیگه بر اثر اون دیسکانکشن مخرب و طولانی واکنشی میشن. خب، حالا تو دیگه فرض کن، واقعاً تصور کن که رابطه این زوج به چه سمتی کشیده میشه. و جالبه که با وجود این، بسیاری از زوجها توی این فضا باز هم رابطه رو ترک نمیکنن. میمونن، بلا سر هم دیگه میارن، ادامه هم میدن. تازه این خیلی جالبه. حالا میگن رابطه زوج، حالا چه دوستدختر و دوستپسر باشه، چه رابطه زن و شوهری باشه، یه پویاییهای روانی و عاطفی عجیب و غریبی توش هست که توی این پادکست جای مطرح کردنش نیست. چون این بحثها خیلی تخصصیتر، پیچیدهتر و سختتر میشه. دیگه ما اینجا لزومی نداریم واردش بشیم. ولی این که چرا زوجها این بلاها رو سر هم میارن و باز هم تو اون خونه، تو اون محل مشترک حضور دارن و ادامه میدن، نه راهحلی رو جستجو میکنن، نه میرن جدا بشن، و به اصطلاح همین وضعیت رو حفظ میکنن، زمانی که رابطه واکنشی شد، یواشیواش دیگه داریم به مرگ رابطه نزدیکتر میشیم. علائم هشدار دیگه یکی پس از دیگری از حالت قرمز و سرخ و اینا هم رد میشه و فضا میره به سمت اتفاقات بدتر. و اون فضای بدتر بعد از این واکنشی بودن، خطای سومه. خطای سوم علی، اجتنابی رفتار کردن تو رابطه است. ببین، هیچکسی نیست که تو رابطهاش تلخی، ناراحتی یا اشتباه رو تجربه نکرده باشه. هیچکسی نیستش که همیشه ادعا کنه تو همه لحظات رابطهاش خوشحال بوده و هست. اگر هم کسی همچین ادعایی داره، نوش جونش! ما که بخیل نیستیم، حسود هم نیستیم. اگه همچین رابطه فوقالعادهای داری که هیچوقت توش احساس بدی نداشتی، یا داری سر خودت کلاه میذاری، یا داری سر ما کلاه میذاری. ولی اگه نمیذاری و واقعیه، خب، ما باور میکنیم. نوش جونت! ولی امکان نداره که شما تو رابطه ناکام نشید. رابطهای که بر اساس تفاوت دو جنسیت شکل گرفته یا اصلاً همجنس هستن. آقا لزبین هستن، آقا گی هستن. رابطهای هست که به هر حال داریش. رابطهای که بر اساس همجواری دو انسان متفاوت با دو تاریخچه، شخصیت، تربیت، فرهنگ، زمینههای متفاوت، و دو منش و ذهنیت متفاوت شکل گرفته. قطعا اختلافات و تفاوتهایی توی رابطه بروز میکنه که این تفاوتها بالاخره یه احساس بد تو شما ایجاد میکنه. خیلیها هستن که واقعاً وجود احساسات منفی رو تو رابطههاشون انکار میکنن. اصلاً نمیخوان ببینن. انکار میکنن که: “نه، ما با هم مشکلی نداریم. ما با هم خیلی خوبیم.” حتماً شما زوجهایی رو دیدین که خیلی به همدیگه توجه و احترام میذارن، خیلی قربونصدقه همدیگه میرن: “وای عزیزم، بشین رو پای من، بشین کنار من. وای نوشیدنی رو برای تو ریختم.” حالا واقعاً شما در خلوت هم اینجوری هستید یا دارین به بقیه نشون میدین، نمایش میدین که ما هیچ مشکلی با هم نداریم؟ حالا نمیدونیم چرا این نمایش رو میدن. حتماً هر کی دلیل خودش رو داره. اما این یه جور کاور کردنه، سرپوش گذاشتنه به اصطلاح. حالا مهم این نیست که بیایید اختلافاتتون رو به همه نشون بدید. اصلاً حرف این نیست. جای اختلافات توی خلوت اتفاق میفته، نه جلوی جمع و جلوی بقیه. ولی این تظاهر کردن، یه نوع انکار مسئلهست. موضوع اینه که خیلیها هستن که از این که وجود هر احساس بد، هر اختلافنظر منفی، هر گونه فکر منفی، هر گونه ایده منفی رو تو رابطه قبول کنن، و هسنت کسانی که انکار میکنن. نمیخوان چه در درون خودشون قبول کنن که: “آقا، من با پارتنرم مشکل دارم.” حالا این مشکل هم مطرح شده،دعواشونم شده دیسکانکت کردن، قهر کردن، بعدش با همدیگه ریاکتیو کردن و واکنشی رفتار کردن و مقابل به مثل کردن .. حالا چه اتفاقی میافته؟ از همدیگه شروع میکنن دوری کردن. چون اگه این کتککاری ادامه پیدا کنه ، یا سر کارشون با قانون و پلیس و خانواده طرف مقابله ، یا باید رابطه رو تمومش کنن و برن، یا اگه نمیخوان تمومش کنن و برن، برای دعوا میمونن. میرن تو خودشون، یعنی یه جورایی میکشن عقب، از همدیگه فاصله میگیرن، اجتناب میکنن از همدیگه. یکی از خودش اجتناب میکنه، یکی هم از طرف مقابل. علی، طبق همون چیزایی که توی مدیتیشنها و توی این دارما پادکست میگی و توصیه میکنی، شروع میکنن به تجربه کردن حسای بدشون توی رابطه اجتناب کردن . . و شروع میکنن به رفتارهای اجتنابی. یعنی چی کار میکنن؟ شروع میکنن پرخوری میکنن، شروع میکنن قماربازی میکنن، شروع میکنن دراگ مصرف میکنن، الکل میخورن، شروع میکنن ولخرجی میکنن. این رفتارهای اجتنابی به این معنیه که شما برای سرپوش گذاشتن، خفه کردن، سرکوب کردن، و نادیده گرفتن. و انکار کردن یک احساس، یک احساس بد که توی رابطهت داری تجربهش میکنی، برای این که این احساس رو خفه کنی، ساکت کنی، سرپوش بذاری، میری به پرخوری رو میاری، میری بیشتر سر کارت میمونی، ساعتهای زیادی سر کار میمونی، میری تو اتاق، ساعتهای طولانی در رو میبندی، اون طرف رو تو اتاق راه نمیدی، باهاش حرف هم نمیزنی. میری شروع میکنی قماربازی، میخوای خودتو با یه چیز دیگه مشغول کنی. حالا که رابطهت لذتبخش نیست، پاداشدهنده نیست، حالا که رابطهت کامیابکننده نیست و ناکامکننده است، شما میری اون لذتی که باید از تو رابطه تجربه کنی رو از جای دیگه میگیری: قمار، مصرف دراگ، سیگار، الکل، پرخوری، غذا، ولخرجی، شیرینی و شکلات و انواعی از این رفتارهای اجتنابی که اعتیادآور هم هستن. میری اونجا و اون لذت رو از اونجا میگیری. و اتفاقی که میافته اینه که خب، اونم میره. حالا یه لذت مقطعی میگیره، یه لذت موازی برای خودش درست میکنه و همون مقابله به مثله اسمش .. و بعضیها هستن که توی این شکل رابطه اجتنابی میرن چه کار میکنن؟ میرن یه رابطه موازی درست میکنن. میرن یه دوست دختر یا دوست پسر دیگهای میگیرن. یه رابطه رو یا چند تا رابطه رو همزمان با همدیگه هندل میکنن، پیش میبرن. برای این که تو هر کدومش که ناکام شد، به جای این که بره راجعبه ناکامیش حرف بزنه، اول دیسکانکشن میکنه، بعد ریاکتیو میشه، مقابل به مثل میکنه، و بعد شروع میکنه به اجتناب کردن. و بعد یه رابطه دیگه، به عشقبازی با غذا رو میاره، به عشقبازی با مواد و الکل رو میاره، به عشقبازی با قمار رو میاره، به سر کار رفتن و موفقیتهای اجتماعی و شغلیش رو میاره. یا میره خودش رو با درس و تحصیل و اینا مشغول میکنه. و شروع میکنه به اجتناب کردن از پارتنرش. شروع میکنه به اجتناب کردن از تجربه اون احساس بدی که در درون خودش نسبت به این رابطه داره. و خب، چی میشه؟ اتفاقی که میافته اینه که خطای چهارم اتفاق میافته (توی خودش گیر میکنه ) گیر کردن توخود ! تو کجا؟ توی ذهنیتاش، توی قضاوتهایی که راجعبه نفر مقابلش داره. توی ارزیابیها و قضاوتها، برداشتها، تفاسیر و استنباطهای نادرست یکطرفهای که میکنه. نتیجهش چیه؟ افسردگی بیشتر. مگه شما دراگ میزنی در طولانیمدت خوشحال میشی؟ نه عزیز من، تحقیقاتی که همین اخیراً، چند روز پیش منتشر شده، میگه که آقایان مصرف گل، ماریجوانا که اینقدر در کشورهای مختلف و حوزههای مختلف داره به رسمیت شناخته میشه، اخیراً سازمان ملل اومده و این مواد رو از دایره مواد سنگین و طبقه مواد سنگین خارج کرده. اعتراضهای زیادی هم بهش شده. همین موادی که اینقدر مصرفش تسهیل میشه و دولتها به جای این که اجازه بدن کارتلها سود کنن، میگن: “چرا تو سود کنی؟ خودمون سود میکنیم، خودمون به مردم میفروشیم.” مواد قانونی، دولتها میان رواجش میدن. و همین موادی که اینقدر قانونیسازی شده، لگالایز شده، قانونمند شده، توضیح میشه و به روایتی مجازه، دیگه جواب نیست. همین مواد، تحقیقات اخیر میگه سه برابر اختلال تراما، استرس و افسردگی رو بیشتر میکنه. این مقاله همین چند وقت پیش منتشر شده از طرف انجمن روانشناسی آمریکا. نتیجهش چیه؟ رفتار اجتنابی؟ نتیجهش چیه؟ اجتناب بیشتر، بیشتر، بیشتر و بیشتر و در نهایت مرگ رابطه . . تو خودت گیر میکنی. افسرده میشی. از این که چرا من توی این رابطه وارد شدم؟ چرا نمیتونم خارج بشم؟ چرا گیر کردم؟ هم دوستش دارم، هم ازش متنفرم. هم ازش ناامید شدم، هم امیدوارم که میشه درستش کنیم با همدیگه؟. ای کاش که یه چیزی بخوره تو سرش، اون هم به راه بیاد، بریم با همدیگه درستش کنیم، رفتار اجتماعی، در آخر شما رو، افسرده و معتاد به یه چیزی و رابطه شما رو هم در نهایت داغون میکنه. گیر کردن تو خودت کار درستی نیست، مقابله به مثل کردن کار درستی نیست، رفتار اجتنابی کردن به خاطر این که یه مسئله با نفر مقابل داری، به جای این که بری حرف بزنی، درستش کنی، حلش کنی، نمیکنی و تو خودت گیر میکنی، غذا میخوری، ولخرجی میکنی، قمار میکنی. اینا کار درستی نیست. اینا راهحل تو نیست در این رابطه .. راهحل تو گفتگو کردنه، دوباره کانکشن برقرار کردنه، رفتن و تو رابطه بودن، کنجکاو بودن و مراقبت کردنه همون سه “سینی” که توی یکی از اون پادکستها گفتیم: تماس برقرار کردن، مراقبت کردن، و مشارکت کردنه. این کاریه که باید انجام بدی. نه این که به خاطر رابطه بعدی که توش قرار گرفتی، و نمیتونی هم خارج شی بری، مواد بزنی، پرخوری کنی، چاق بشی، افسردهتر بشی، معتاد بشی، و بعدم خودت بمونی و حوضت.. توی یکی از این روزا، پارتنرت ولت میکنه و میره، چون این یکی فارغ نیست آخرین خطا دقیقاً بیتوجهی کردن به ارزشهاییست که در پادکستهای قبلی خیلی دربارهشون حرف زدیم. ارزشهایی که یه جورایی سازندهی مبانی رابطه شما هستند. همهی ما به خاطر تبادل عشق وارد رابطه میشیم: تبادل محبت، صمیمیت، احترام، اتکا، حمایت (حمایت کردن و حمایت شدن)، امنیت، آرامش، نیازهای جنسی، نیازهای عاطفی، نیازهای روانی و انواعی از این اصطلاحات همین ارزشها هستند که مبانی یه رابطه رو میسازند. محبت و صمیمیت، رابطه صمیمانه یه ارزشه. و صمیمیت ارزشیه که شما هنمواره باید در رابطه به عنوان یک ارزش بهش متحد باشی. محبت و صمیمیت رو حفظ کنی. باید مجموعهای از اعمال رو انجام بدی که در جهت تحکیم و تقویت این ارزشها باشند. چیزی که به خاطرش خودت روز اول اومدی و رابطه رو برقرار کردی. کسی که تیغ روی گردن ما نمیذاره یا اصلاً نگفته یا الله بیا این رابطه رو برقرار کن! تو اومدی رابطه که حمایت کنی، حمایت بشی، اتکا کنی، اتکا بشی، مراقبت کنی، مراقبت بشی. اومدی که نیازهات رو برآورده کنی و اونم اومده نیازهاشو برآورده کنه. ارزشهای مشترک این مدلی هستند که کمک میکنند یه رابطه پیش بره. حالا زمانی که ما شروع میکنیم به اصطلاح ایگنور کردن ارزشها، نادیده گرفتن ارزشها، این همون خطای پنجمیه که اتفاق میافته. خطای پنجمی که میتونه رابطه شما رو داغون کنه. اگر ارزشها در رابطه شما حاکم باشند و برقرار باشند، شما دیگه دیسکانکشن نمیکنید. چون همون ارزشی که به خاطرش رابطه رو شکل دادید، میگه صمیمیت نیازمند کانکشن داشتنه، نه دیسکانکشن. وقتی تو رابطه واکنشی میشی، یکی از ارزشهای اساسی رابطه یعنی مراقبت کردنه واکنش متقابل به خرج دادن و مقابله به مثل کردن، یکی از صفات کاملاً مخربه. کجاش با اصل و ارزش مراقبت کردن همخونی داره؟ از طرف دیگه، اجتنابی رفتار کردن، کجاش با این اصل و ارزشهایی که در تماس بودن با همدیگه هست ومراقبت کردن از همدیگه و حمایت کردن از همدیگه هست، چطور میتونه با این همخونی داشته باشه ؟ و این که آدمها تو خودشون گیر میکنن. اگه تو میخواستی با خودت زندگی کنی، برای چی رابطه برقرار کردی؟ اگه تو میخواستی بری تو اتاق، خودتو با کارت عشق و حال کنی، با مواد و الکل عشق و حال کنی، با قماربازیت عشق و حال کنی، با پرخوری و با غذات عشقبازی کنی، خب برای چی رابطه رو شروع کردی؟ همون غذا کافی بود دیگه، میتونست دوستدخترت باشه. بس بود دیگه. باش رابطه داری دیگه. اگه قرار بود با یکی دیگه تو رابطه باشی، خب چرا با این یکی وارد رابطه شدی؟چرا با کسی شروع کردی ؟ مسئله اینجاست که ما بخاطر این که از این ارزشها تو زندگی شخصیمون و تو زندگی پارتنرشیپ و شریکت عاطفیمون ازشون برخوردار باشیم، وارد رابطه شدیم. بیتوجهی ما به ارزشها باعث میشه که ما تمام این خطاها رو مرتکب بشیم. این مجموعه بحث امروز بود که میگفتیم: دیسکانکشن نکن، ریاکتیو و واکنشی نباش، اجتنابی رفتار نکن، تو خودت گیر نکن، از خودت بیا بیرون. به شوخی میگن: “چرا قرار کردی در رو روی خودت بستی؟ بیا بیرون . به شوخی میگن طرف با خودش قهر کرده رفته در رو روی خودش بسته . این همونه که تو توی ذهن خودت ، تو ذهنیتهای خودت گیر کردی، اسیر ارزیابیها و قضاوتها و استدلالها و استنباطهای خودتی. خب، نباش! نکن! بیا بیرون، حرف بزن. و پنجمی و آخری مورد اینه که به ارزشهایی که به خاطرشون رابطهت رو ساختی، پشت نکن. به جاش باید متعهد باشی. اگر متعهد باشی، هیچکدوم از این چهار قلم قبلی و این فاکتورهایی که گفتیم رو مرتکب نمیشی. چون رابطه و بر اثر وقایعی که بین تو و پارتنرت اتفاق میفته، انعکاسهایی از خودت به دست میاری و متوجه میشی که یک سری نواقص، معایب، نقاط ضعف یا هر چیز دیگهای در درون خودت رو میبینی. آدمی که خواهان رشد و تغییره، وظیفه خودش میدونه که به هر منبع تخصصی از پادکست و کتاب و رواندرمانگر زنده، آنلاین، مجازی وحضوری استفاده کنه تا بهتر بشه اضاع.. شما تا زمانی که تو رابطه نری، یک بخش مهمی از ابعاد وجودی، شخصیتی و صفات عاطفی، روانی و رفتاری شما بروز نخواهد کرد. چرا؟ چون رابطه محل چالش بین دو نفره. محل برخورد دو جبههست. محل برخورد دو زمینه متفاوت و دو شخصیت و فرهنگ و تربیت متفاوته. و جالبه که شما باید در نظر بگیری که هر رابطه یه دنیای جدید برای خودش داره. یعنی شما با این پارتنر یه سری از خصوصیات خودتو میشناسی. این رابطه تموم میشه، بعد میری و سری دیگه از خصوصیات خودتو تو رابطه بعدی کشف میکنی و تجربه میکنی. هر رابطه یه انعکاسهای خاص خودش رو به شما میده. هر رابطه دستاوردهای خودش رو براتون داره. هر رابطه یه آینه شماست که خودتون رو توش نگاه میکنید. پس به نظر میرسه تا زوجها با همدیگه بدهبستان نکنن، با همدیگه آزمون و خطا نکنن، با همدیگه بالا و پایین و فراز و نشیبهای رابطه، اختلافات و تفاوتها رو تجربه نکنن، نمیفهمن که چه مشکلی دارن، چه تعریفی از مشکل دارن و چه راهکاری رو باید جستجو کنن. اون موقع از طریقهایی که گفتم میتونن راهکارشون رو پیدا کنن. هر کدوم از ماها استانداردهایی داریم، سلیقهها، علاقهها، ملاکها و معیارهایی داریم . بسیاری از این ملاک ها ،استانداردها ،ساخته و پرداخته زمان و تجربیات ما در طول زمان هستن. حالا تربیتهایی که شدیم، تجربیات اجتماعی که کسب کردیم و خیلی چیزهای دیگه. خب، پس هر کدوم از ما که وارد رابطه میشیم، یک استانداردهایی برای قضاوت کردن، ارزیابی کردن، استدلال کردن، فکر کردن، احساس کردن و تصمیم گرفتن داریم؛ استانداردهای شخصی ما .. زمانی که شما وارد رابطه میشید، باورهای شما و توقعات شما که هر دو یک مفهوم هستن و گفتیم در جلسه قبلی که باورهای ما بیانکننده توقعات ما هستن. زمانی که شما استانداردهای فکری و باورهای خودتو داری، خب میای تو رابطه و اونا رو تحمیل میکنی به نفر مقابل. و سوال اینجاست: چرا؟ برای چی باید نفر مقابل توقعات شما رو به اجرا بذاره؟ چرا استانداردهای فکری شما رو باید رعایت کنه؟ خب اونم برای خودش استانداردهایی داره. میخواد که استانداردهای خودش برگزار بشه. اینجاست که میگیم: اگه نتونی با طرف مقابلت به توافق برسی، تو خودت گیر کردی. یعنی نمیتونی دنیایی رو غیر از دنیای استانداردهای خودت فرض کنی. نمیتونی فکر کنی که آقا، یه نفر دیگه هم میتونه وجود داشته باشه که مثل خودت استانداردها، ملاکها و معیارهایی برای اندازهگیری و قضاوت و تصمیمگیری داره. و در روشهای خودش برای خودش استانداردهایی رو چیده و تجربیاتی داره. اینجا میگیم که تو توی اون اشتباه چهارم ، توی خودت گیر کردی ، توی ذهنیت های خودت گیر کردی ، توی افکار و باور های خودت گیر کردی .. رابطه بهترین باشگاه برای تمرینه. که اون استانداردها رو یکم سنباده بزنیم، یکم تراش بدیم، یکم روشون کار کنیم و یکم منعطفترشون کنیم. به جای این که بیای سختگیرانه اصرار داشته باشی که فقط ملاکها، استانداردها، توقعات و باورهای تو باید تو رابطه باشن . وجالبه ، بودنه توی یک رابطهای که با طرف مقابل اختلافهای فکری، یعنی اختلافهایی در استانداردهاش داره کمک میکنه تو شخصیت منعطفتر، باتحملتر، باظرفیتتر و پختهتری بشی که اگه از این رابطه بری بیرون، من نوید این رو میدم که در رابطه بعدی آدم پختهتری هستی. مثل همه پادکستهای دارما، باز هم اسپانسر این اپیزود خود شما هستید که اون رو با دوستاتون، دوروبریهاتون و کسانی که دوستشون دارید به اشتراک میگذارید و آرامش رو به اونا هدیه میدید. اشتباهات مخرب، خشونت و توهین، قهر و فاصله، رفتار واکنشی، زیر پاگذاشتن ارزشها
اشتباهات مخرب، خشونت و توهین، قهر و فاصله، رفتار واکنشی، زیر پاگذاشتن ارزشها
ما همچین مجعزه و تحولی نداریم. در تغییر به سلامت روانی، رفتاری و عاطفی انسان، ما همچین چیزی نداریم. شما باید بیای یه مدتی بیعملی رو از منفی پنج تمرین کنی: منفی چهار، سه، دو، یک، صفر. بیعملی رو بمونی، از صفر شروع کنی، یک، دو، سه، چهار، پنج. مثبت بشی به سمت اعمال و رفتار و تصمیمات قاطعانهتر، جراتمندتر، بیانگر بودن؛ یعنی بتونی خشمتو بیان کنی ولی تبدیل به فحش ناموسیش نکنی واین رو تبدیلش نکنی به، فریاد و عربده و تهدید و تحقیر و توهین نکنی، تبدیل به یک حرف سازندهاش کنی. اپیزودهای دیگر این فصل: