سلام بچه ها . امیدوارم حالتون خوب باشه . چطورین ؟ منو ببخشین من یه زمان محدودی رو نبودم اما الان برگشتم با یک عالمه تمرین و داستان جدید و امید وارم که شما هم من رو همراهی کنید . بچه ها فصل جدید دارما کودک قراره در مورد هنر حل مسئله باشه. ما قراره که کنار همدیگه تمرین کنیم، فکر کنیم، یاد بگیریم که چجوری وقتی با یک موضوع جدید یا یک مسئلهی جدید مواجه میشیم، اونو بهراحتی، یا حتی اگر شده با دشواری، حلش کنیم.
تمرین اولمون دربارهی ترسه،بچهها ترس یک ابزار اصلی، یک وسیلهی دفاعی برای وجود انسانه. با ترسها، ما سعی میکنیم از خودمون، از بدنمون و از سلامتیمون دفاع کنیم و ترس همیشه در طول تمام زمانها جون بشر رو نجات داده.
اما امروز میخوام بهتون بگم: اگر به ترسهامون زیاد بها بدیم، باعث میشن که تواناییهامونو از دست بدیم یا نتونیم در شرایط مختلف درست از تواناییهامون استفاده کنیم.
این موضوع خیلی مهمه، بچهها. اگر تکتک ترسهامونو نشناسیم و بهش غلبه نکنیم، ممکنه کلی از خوشیهای روزمون رو از دست بدیم.
این اواخر، من و دخترم از یک موضوع خیلی جالبی رد شدیم، از یک ترس جالب دختر لیا عبور کردیم که دوست داشتم اون رو در این جلسه با شما درمیون بذارم.
بچهها، ترس میتونه شکلهای مختلف داشته باشه:
مثل ترس از تاریکی، ترس از شلوغی، ترس از تنهایی، ترس از درد، ترس از این که دوستامون ما رو دوست نداشته باشن.
هر مدل ترسی که شما فکرشو بکنین، وقتی این ترسها به سراغمون میان، میتونیم بفهمیمشون، حسشون کنیم، متوجه بشیم و بپذیریمشون.
حالا میخوام بهتون چند تا شیوه جالب یاد بدم که بتونید با ترسهاتون کنار بیاید.
اولین شیوهای که تو این جلسه قراره دربارهش صحبت کنیم، شیوهی خندهدار کردن فکره.
بچهها، وقتی یه چیزی خیلی ترسناک تو ذهنتون به نظر میرسه، اگر میخواین باهاش یکم دوست بشین، قبولش کنین و کاری کنین که دفعه بعد ترسناک به نظر نیاد، یه شیوهی جالب اینه که تو ذهنتون اون رو تبدیل به یک موضوع خندهدار، یک تصویر خندهدار یا یک اتفاق خندهدار بکنین.
مثلاً اگر چراغهای اتاقخواب شب خاموش میشن و شما از جالباسی گوشهی اتاق میترسین، میتونین تو ذهنتون اون رو یه دلقک بامزه و کجوکوله تصور کنین.
یا مثلاً اگر توی خیابون راه میرید و یه تصویری رو میبینین، مثلاً یک اسکلت روی دیوار که براتون ترسناکه، میتونین تصور کنین که اون اسکلت یه ماکارونی پیچپیچی خندهداره.
این شیوه بارها برای من و دخترم جواب داده و میتونید این شیوه رو برای اولین مورد ترسی که براتون پیش میاد امتحان کنید.بنویسید دربارهش یا با مادر، پدر، مربی یا دوستاتون راجع به خندهدار کردن هر چیز ترسناکی توی ذهنتون صحبت کنید.
روش بعدی یه روش جالبه!
روش بعدی اینه که خودتون رو یک بچه قوی و فوقالعاده تصور کنید. یه جورایی به خودتون بگید:
- من مثل یک ابرقهرمان میمونم!
وقتی که به اون ابرقهرمان شدن خودتون فکر میکنید، بچهها، ترسها توی ذهنتون کوچیک و کوچیکتر میشن، چون شما بهخوبی میدونید که یک بچه قوی هستید که با هر مشکلی که مواجه بشید، بهراحتی میتونید از پسش بر بیاید.
این تمرین هم خیلی جالبه! باید چند بار تمرینش کنید. به ترسهاتون فکر کنید و هی توی ذهنتون وجود و توانایی خودتون رو خیلی بزرگتر از اون ترس تصور کنید و ترس رو هی توی ذهنتون کوچیک و کوچیکتر کنید.
اون موقع میبینید که چقدر این شیوه جواب میده.
روش آخر بچهها، روش صحبت کردن دربارهی ترسهاست.
ما وقتی که با پدرمون، مادرمون، مربیمون یا دوستامون راجع به تمام نگرانیها و ترسهامون صحبت میکنیم، انگار یه قسمت خیلی بزرگی از اون ترسها دود میشن و میرن هوا.به نظر من این شیوه رو هم حتماً امتحان کنید.
بچهها، اینو بدونید: شما بسیار قویتر از تکتک ترسهای کوچیک و بزرگی هستید که سراغتون میاد. هرچقدر قویتر باشید، این ترسها زودتر دُمشون رو میزارن روی کولشون و میرن.
خواهش میکنم، اگر تجربهی جالبی داشتید، از مادرتون، پدرتون یا مربیتون خواهش کنید که با ما توی کامنتها درمیون بذارن. ما خیلی خوشحال میشیم که تجربههای شما رو بشنویم.
دوستتون دارم و تا قسمت بعدی دارمای کودک، خدا نگهدار!