پرش لینک ها

ارتباط والدین با نوجوانان – آشنایی با تغییرات دوران بلوغ

در این اپیزود به موضوع بلوغ نوجوانان و تأثیرات آن پرداخته می‌شود. در این گفتگو، به نشانه‌های اولیه بلوغ در دختران و پسران، از جمله تغییرات جسمی اشاره می‌شود. همچنین به چالش‌های روانی مانند اضطراب ناشی از تغییرات جسمی و تأثیر محیط و خانواده بر درک این تغییرات پرداخته می‌شود.

گوش دادن به این اپیزود به شما کمک می‌کند تا با تغییرات بلوغ و نحوه مدیریت آن‌ها آشنا شوید و به ابزارهای لازم برای حمایت از نوجوانان در این مرحله حساس زندگی دست یابید.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

ارتباط والدین با نوجوانان - آشنایی با تغییرات دوران بلوغ

امیر : جلسه پیش گفتیم که اساساً بلوغ یعنی تغییر. حالا می‌خوام ببینیم تغییرات اوایل بلوغ چی هستش و این تغییرات از اولین پله دقیقاً از کجا شروع میشه؟ آیا می‌تونی یک کدی عیناً و واضحاً به ما بدی که پدر و مادرها با در نظر گرفتن این تغییر خاص متوجه شروع دوره بلوغ در کودک خودشون بشن که دیگه معنیش اینه که دیگه کودک نیست و داره نوجوان میشه به‌اصطلاح
الناز : که بخوام فقط یک کلید رو بگم، می‌تونم به این اشاره کنم که مهم‌ترینش تغییرات جسمی نوجوانه که این آلارم رو داره به ما می‌ده که دیگه بچه من بزرگ شده، کودک نیست، داره میره به سمت نوجوانی. حالا فکر می‌کنم قصه‌اش تو پسرها و دخترها متفاوته. اگه بخوام در مورد پسرهای نوجوان صحبت کنیم، مهم‌ترینش اینه که اتفاقات جنسی براشون رخ میده و اینا ممکنه دچار انزال بشن در همون قسمت اوایل. برای دخترها چه اتفاقی می‌افته؟
رشد سینه‌ها، پستان و قضیه پریود شدن. ولی یک چیزی که خیلی مهمه اینه که واقعاً هم به ذهن هم بسیار دیگه چقدر ما در مورد این قضیه به بچه‌هامون آگاهی دادیم. چون من خیلی کیس‌هایی دارم که واقعاً هیچی نمی‌دونستن و ترسیده بودن، پنیک شده بودن، مضطرب شده بودن.
امیر : تو می‌گی که نوجوانی اساساً تو پسرا با تغییرات جنسی شروع میشه، یعنی مثلاً انزال شبانه توی خواب الناز :مهم‌ترین علامتش این می‌تونه باشه و یا خودارضایی.
امیر : یعنی که بچه‌ها خودارضایی رو از بقیه نوجوانا یا همسالان خودشون می‌شنوند و انجام میدن. حالا بد نیست اینجا یه کامنت کوچولو به مادرهایی بدم که اگه بحث ما این شروع این تغییر هست، به نظرم، بر اساس حرف تو و آنچه که می‌گی مبتنی بر تحقیقات هم هست قطعاً، شاید بد نباشه مادرها، مادرهایی که یه تازه‌نوجوان، یک کودکی که وارد این دوره میشه رو تو خونه دارن، اگر یه وقت مثلاً میرن سراغ رخت‌خواب بچه‌شون که مرتبش کنن و اگر به قول من حالا منظورم پسرهاست، به‌اصطلاح اگر مثلاً مواجه شدن با این که خب این پسربچه تخت‌خوابش یا رخت‌خوابش یا ملحفه‌ش خیسه یا یه چیزی خشک شده اونجا و اصطلاحاً اسپرمش روی لباسش یا روی اون رخت‌خوابش ریخته، خیلی شگفت‌زده نشن، فاجعه‌سازی نکنن، شلوغش نکنن و در نظر بگیرن که این همون اتفاقیه که یا حتی ممکنه تو تخت دختر بچه آثار خون ببینن.یا بچه معمولا میاد به پدر مادر میگه .پس پدر مادر باید به این نشانه حساس باشن، چه در مورد پسرها چه در مورد دخترها، این اولین تغییر در دوره نوجوانیه، برای اوایل و شروع دوره نوجوانیه.
الناز : دلم می‌خواد یه چیزی بگم اینجا که اتفاقیه که می‌افته این که چرا ما همش می‌خوایم این قضیه رو پس بزنیم، انکارش کنیم و نگیم؟ به دختره می‌گیم که داداشت نفهمه، بابات نفهمه و متأسفانه هنوز هست. و ما ببینیم کمپین راه می‌افته، خیلی اتفاق‌های دیگه که آقا قضیه پریودی هیچ چیز عجیب و غریبی نیست، پنهان نباید بشه و حتی برای پسرا. یعنی اصلاً سکوت در موردش انگار مثلاً هیچ چیز عجیب و غریبیه. هنوز خیلی تابوئه و نمی‌خوان صحبت کنن و این خودش یه آسیبه .
آره، در مورد پسران نوجوان، در مورد پسرا یه‌خورده قضیه آسان‌تر اتفاق می‌افته. روی همسالانشون نه نه نه، اصلاً اصلاً. خانواده‌ها به‌طور بایدی فالت ، پدر و مادران انگار قبول می‌کنن که خب پسره، مثلاً روی لباسش یا توی شرتش یا توی رخت‌خوابش یه چیزیه، یه چیزی ریخته یا خیسه یا خشکه. به هر ترتیب راحت‌تر انگار میگن خب داره بزرگ میشه احتمالاً یا آخ آخ مثلاً حاج‌آقا یا حاج‌خانوم، بچه بزرگ شد و از این حرفا، داره بزرگ میشه. ولی واسه دخترها واکنش به قول تو یه جور دیگه‌ست و انگار از همون ابتدا به ساکن تأکید میشه که باید زنانگی خودتو قایم کنی. یعنی سرکوب زنانگی اینجا هم خودش رو نشون میده در ادامه، یا سرکوب قبلی که در کودکی دیده
الناز : و متأسفانه این تفکر تو جنس مخالف همون فکر میده چقدر چیز کثیفیه، چقدر بده، چقدر نباید باشه، پنهانش کن. یه اتفاق خیلی عجیبیه.
امیر :فکر می‌کنم در هر حال جامعه ما تو این بُعد واقعاً نیاز به تغییر باورهای خاص داره که این باورها در شکل‌گیری این فرهنگ سرکوب‌کننده زنانگی بسیار نقش اصلی داره
الناز: یه چیزی خنده‌دار بگم. من فکر کنم یه ماه پیش تلویزیون یه فیلمی نشون میداد ، من که نمی‌دیدم، من توی اینستاگرام دیدم، احتمالاً تو هم دیده باشی. انقدر عجیب بود برای آدم‌ها که صداوسیما به بدترین شکل ممکن به نظر من اینکه قضیه پریود‌ی خانم‌ها رو داشت نشون میداد توی یه سریالی . که یه آقایی می‌گفت چی شده؟خانم میگفت: کمرم درد می‌کنه، پاهام درد می‌کنه، چرا توجه نمی‌کنی؟ چرا نمی‌دونی که این شکلی شده؟ و مرتب داشت این اتفاقو می‌گفتش، یعنی داشت یه جوری آگاهی می‌داد که آقایون بدونن که وقتی که خانم‌ها پریود میشن، مثلاً خیلی حال و حوصله ندارن، درد دارن و انتظار کارهای روتین رو نداشته باشن. و انقدر عجیب بود که کل اینستاگرامو گرفته بود و من داشتم فکر می‌کردم خب این هم خوبه، هم اینکه واقعاً ناراحت شدم. چقدر دیر، و چقدرچیزی به این سادگی اینقدر باید مردم تعجب بکنن و شگفت‌زده بشن که وای، این اتفاق افتاد. و خیلی خوشحال بودن همه.
امیر : دقیقاً ماجرا اینه که همه چیز پدر و مادر نیست. خب، مدرسه خیلی نقش داره، طبیعتاً دانشگاه خیلی نقش داره و حتی الان شهرداری اگه مثلاً سازمان فرهنگی هنری رو انداخته سال‌هاست و داره کار می‌کنه، خیلی نقش داره، خانه‌های سلامت نقش داره و خب صداوسیما، رسانه‌های ملی، رسانه‌های مجازی، همه این‌ها همگی می‌تونن نقش داشته باشن. حالا رو این موضوع خیلی گیر نکنیم، به نظرم بریم جلو. اگه موافقی، پس اساساً تغییرات جسمی اولین اتفاق دوران بلوغه که یه جورایی با همین دوتا علامت خاص خودشون رو نشون میده. دقیقاً، خیلی بارزه و نکته جالب باشه. آیا سن خاصی هم فکر می‌کنی داره که احیاناً پدر و مادرها تو اون سن منتظر دیدن این علامت‌ها باشن؟
الناز : ببین، تغییر کرده. مثلاً نسبت به ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۵۰ سال پیش. مثلاً می‌گفتن از ۱۴-۱۵ سالگی، ولی پژوهش‌های جدید حتی می‌گه از ۱۱ و ۱۲ سالگی داره این اتفاق می‌افته و پدر و مادرها آگاه باشن .
امیر : برای دختر ها یا پسر ها؟
الناز : برای دخترها و حتی برای پسرها… ببین وقتی که جامعه‌ها تغییر کردن، یعنی پدر و مادرها دیده که از فضای مجازی قافل نباش، بچه‌ها آگاهیشون بیشتر شده، یعنی میفهمن. به تناسب اون، تغذیه، فرهنگ جامعه‌ها نقش داشته. یعنی تغذیه خیلی رشد تحت تأثیر قرار داده. در نتیجه ما خیلی باید بهش دقت کنیم
امیر : و حتی در پژوهش‌ها منابعی وجود داره که نسبت به اوایل قرن بیستم این اتفاق زودتر داره میاد، چون سال‌های ۱۹۰۰ مطالعات که شده بود که سن بلوغ تو دخترها مثلاً چند ساله؟ اطلاعاً ۱۵.۵ ساله و بعد الان به تقریباً ۲ سال زودتر، درسته؟ یه جورایی میگن مثلا این که پسرها توی سن ۱۱.۵-۱۲ سالگی این انزال رو ممکنه تجربه کنند. ممکنه‌ها، نمی‌گیم قطعیت. می‌گیم به پدر و مادرها که اطلاعات غلط بهشون ندیم. یه حدود سنی وجود داره که با توجه به این حدود باید منتظر دیدن این علامت‌ها باشند و برای دخترها مثل این که تو همین سن ۱۲-۱۳ سالگی، ۱۲-۱۱ زمانی که ما بلوغ رو داریم . ضمن اینکه ما باز هم ما این موضوع رو قبلاً در اپیزود قبلی بحث کردیم ولی مسئله بلوغ زودرس یا دیررس رو پدر و مادرها فراموش نکنند. اینکه ما می‌گیم 11.5ولی ممکنه یکی14.5اتفاق بیفته واسه نوجوان . حالا چه دختر چه پسر، ما می‌گیم مثلاً دخترها12.5سالگی باید پریود بشن، ممکنه که 14.5سالگی این اتفاق براشون بیفته. پس حتماً بلوغی که قرار اتفاق بیفته ولی زمان مشخصی نداره براشون. جون ما از توی بدن و مغز اون بچه خبر نداریم . باید وایسیم منتظر، خودش نشونه‌شو بده که چه تغییراتی رو داره می‌کنه یا می‌خواد بکنه.
الناز : نظر چیه که مثلاً شاید بهتر باشه که خانواده‌ها به پزشکا مراجعه کنن قبل این و نشونه‌ها رو چک کنن؟ شاید آزمایش‌هایی و اینا می‌تونه خیلی کمک‌کننده باشه، چون که من مراجعه‌ای داشتم که گفتن انجام دادن و خیلی بهشون کمک کرد و کسایی که انجام دادن و دکتر گفته که کاش که این کار رو می‌کردیم که اینقدر استرس تجربه نمی‌کردیم که این فرایند رو به درستی سپری کنن. من فکر می‌کنم نقش پزشکی هم اینجا می‌تونه کمک‌کننده باشه. امیر : ببین، پزشکی برای تغییرات جسمی یا احیاناً اگر مشکلات جسمی داشته باشه، حالا مثلاً در رابطه با پریود شدن، اگر علامت خاص آنورمالی نسبت به بقیه دختر بچه‌هایی که می‌بینین داشته باشه، قطعاً. ولی نظر من چیه؟ اتفاقاً من حرفم اینه که یک شاخه روان شناسی رشد زیادی کرده و اون روان شناسی کودک و نوجوانه. ما حالا در هر شهر، احتمالاً در شهرهای بزرگ، در شهر های کوچیک نه ! در شهرهای بزرگ، ما می‌تونیم به راحتی روانشناس کودک پیدا بکنیم. چون فارغ‌التحصیل زیاد داره، اغلب دانشگاهی این رشته رو دارن تربیت می‌کنن. حتی تا فوق‌لیسانس و دکترا، مقاطع تحصیلی داره، بسیار روانشناس و خیلی کمک‌های زیادی می‌تونن بکنن. اگر خانواده‌ای کودکشو از مثلاً اواخر کودکیش یا همون اواسط کودکی‌ش با روانشناس به‌صلاح ارتباط کنه و آشنا کنه، مطمئناً این بچه‌ای که می‌خواد وارد دوره بلوغ، همون اوایل بلوغ، تازه‌وارد بشه، طبیعتاً یک نشانه‌هایی نشون میده. همین علائم جسمی؛ رشد پستان در دخترها، مسئله انزال در پسرها، مسئله پریود شدن و خون‌ریزی در دخترها. این رو می‌تونه روانشناس کودک خیلی قشنگ براش باز کنه. من از خانواده و پدر و مادر انتظار ندارم و نباید داشته باشیم که مثل یک روانشناس همه‌چیزتمامی که دانای کلّه و همه‌چیزو می‌دونه، نمی‌دونه؟ خب برو بپرس، برو سؤال کن، برو یاد بگیر و این با تیم حرفه‌ای این ارتباط رو برقرار کن که اینجور جاها کمکت بکنه. خب داشتیم راجع به همین ماجرای تغییرات جسمی می‌دونیم. الان ما یه چیزی رو فراموش نکنیم، پس فقط پدر و مادرها نیستن. نوجوانه، به نظر تو این نوجوانی که این تغییرات جسمی داره شروع میشه چه احساسی داره؟ وقتی می‌بینه که قدش داره بلند میشه، پستان‌هاش داره بزرگ میشه، خون‌ریزی می‌کنه، شرتش خیسه، بی‌تعارف و یه چیزهای چسبناکی توی شرتش هست که نمی‌دونه اینا چیه. از دوستاش می‌شنوه و می‌فهمه، و چه احساسی داره؟ نسبت به این چیز هایی که میبینه ؟
ببین، بازم تأکید می‌کنم چون که خیلی فضا عوض شده، شاید نوجوان هم آگاهی بیشتر داشته باشه ولی مهم‌ترین چیز به نظر همه چیزهایی که داریم می‌بینیم و پژوهش ها نشون میده اضطرابه . خیلی مضطرب میشی که چه اتفاقی داره میوفته ! اصلاً داره درست پیش میره؟ آیا باید این اتفاق اینجا پیش بیاد؟ درسته؟ کمه؟ زیاده؟ و شروع می‌کنه فرآیندی که حالا مثلاً خیلی وقتا پنهان می‌کنن از خانواده یه سری چیزها رو و میرن به سمت کی ؟ میرن به سمت دوستاشون.
امیر : من می‌گم به سمت دوستاشون اگه برن خوبه، میرن سراغ چه می‌دونم، اینترنت، منابعی که غیررسمی هستن، منابعی که از نظر علمی تأیید نشده نیستن و اونجا گمراهی اتفاق می‌افته.
الناز :خب ببین، من شاید در مورد اینجا بیشتر بخوام سؤال کنم. این به دلیل اینه که اینقدر محدود می‌کنی و اطلاع‌رسانی وقتی درست نمیشه، من میرم بدترین راهو پیدا می‌کنم. اطلاعات نادرست طرف، فیلترشکنم وصل می‌کنه، خیلی سرچ‌های عجیب‌وغریب می‌کنه، چون واقعاً آگاهی نداره. ولی اگه من بیام از اولش یه توضیح مناسب بدم، می‌گم اینم هست، اونم هست
امیر : خب این لازمه‌ش اینه که مثلاً تو مادر یا پدر با نوجوانت، با بچه‌ات، به خوبی ارتباط داشته باشید.
الناز : همین مشکل ما همینه که این شکلی میره.
امیر : پس ، وقتی که ارتباط مناسبی وجود نداره، من نوجوان میرم سراغ این که از اینترنت قطب بگیرم یا از حتی گروه‌های دوستانی که ارتباط خوبی ندارن.
الناز : آره، یا ببینم حتی که دیگه این ارتباطی هم شکل بگیره، ممکنه من برم ولی دیگه حواسم هستش، می‌دونی؟ من یه آگاهی دارم. ما خیلی از بچه‌نوجوان‌ها داریم رو تشخیص میدن که این هست، اونم هست. مثلاً اونو من تجربه نمی‌کنم چون می‌دونم، یه آگاهی داشته، نه ترسیده. اگه این ارتباطه رو داشته باشه، یه ارتباط نسبتاً سالم و بدون ترسی شکل گرفته، یعنی می‌دونی سکوت نیست. فضای خانواده، فضای سکوتی نیست. این خیلی مهمه که من بتونم اون ارتباط رو شکل بدم که ما بفهمیم و من مادر و تو مثلاً به‌عنوانی پدر بگی که یه مثلاً ببینم، حالا از شوخی شروع کنید، چه اتفاقی؟ بزرگ داریم می‌شیم. حالا یه گپ پدرونه بزنید و اونجایی که همانندسازی قرار شکل بگیره .
یعنی دختر من قراره با مادرش همانندسازی داشته باشه و پسرم همین شکلی دیگه. حالا نمی‌خوایم وارد بحث زنان‌شویی بشیم ولی خب اینجا رابطه پدر و مادر هم خیلی مهمه که اون نگه من چی کار کنم؟ خودم رو به انجام بدم؟ خسته‌م، حوصله ندارم، کار کردم. یکی از مهم‌ترین معضلاتی که من به‌عنوان حالا یه آدمی که دارم در حوزه خانواده با خانواده سر و کله می‌زنم، می‌بینم که خیلی وقتا می‌شنوم از مادرها یا پدرها که در دوران شروع نوجوانی فرزندشون، تقریباً بابا یا مامانه خودشون کنار کشیده. یعنی یک رقابتی می‌بینیم بین پدر و مادر سر این که بچه رو مال خودشون کنن. یکی می‌خواد با حمایت‌های افراطی و ناسالم از جمله باج دادن یا هر چیز دیگه این کار رو بکنه. فرق نمی‌کنه پدر یا مادر، یکی دیگه این می‌خواد با سخت‌گیری این کار رو بکنه. بازم فرق نمی‌کنه پدر یا مادر. هر کی روش خودش رو داره و می‌خواد این توپ بچه رو بین خودشون پاس‌کاری کنن. تیم نیستن و واقعاً بچه می‌تونم بگم از نظر روان‌شناختی، بچه این وسط بین اینا جر می‌خوره. چون از دو طرف دارن می‌کشن. خب بچه‌ای که الان خودش تو دوره بلوغه و داره یه سری نابسامانی‌های روانی، جسمی رو و آشفتگی روحی رو تجربه می‌کنه، حالا بیاد این بیچاره مفلوک، این نوجوان بیاد در این کشاکش پدر و مادر هم قرار بگیره. واقعاً حق داره معتاد شه. رک بگم، بی‌تعارف، حق داره که معتاد بشه، بیش از حد جذب گروه همسالانی که کارای بدی می‌کنن بشه؟
الناز : بله، قطعاً. متأسفانه. نمی‌دونم، امیدوارم به یه سمتی بریم هرچی زودتر که آموزش‌هامون، آموزش‌های درست، درسته و واقع‌بینانه باشه. دقیقاً، آموزش‌هامونم. در مورد آموزش و پرورش، در مورد آموزش قبلاً صحبت کردیم، نمی‌خوایم واردش بشیم. انگار ۳۰ سال عقبیم. شرایط فعلی ، بدون شک نمی‌دونیم باید چه کار بکنیم.
امیر : یه سؤال دیگه هم ازت داشتم. هورمونا در دوره نوجوانی انگار اهمیت خاص خودشون دارن. قطعاً در رشد جسمی، از جمله حالا همون مسائل جنسی، مسائل بلوغ و اینا، خیلی تأثیر خودشونو دارن. یا حتی هورمون رشد، قدشون رشد می‌کنه، وزن می‌گیرن، صفحه‌های استخوانیشون رشد می‌کنه، عضلاتشون، چربی‌ها، مفاصل، همه اینا. اما مسئله هورمون‌ها توی خلقیات و احساسات بچه‌ها هم مطرحه. به نظرمیاد یه سری پژوهش‌ها بوده که نشون می‌داد مسئله هورمون‌ها اونقدر که ما فکر می‌کنیم توی احساسات بچه‌ها اثرگذار نیست، بلکه این تأثیرات محیطیه که بیشتر رو خلقیات بچه‌ها تو اوایل نوجوانی تأثیرگذاره. تو نظری داری توی این وضعیت؟
الناز : یه بعد قضیه تغییرات جسمی که گفتیم، می‌تونیم بگیم که بعد تغییرات خلقی مهم‌ترین عامل اینه که نشون میده که نوجوان وارد قضیه بلوغ و دوره نوجوانی شده. یعنی تغییرات خلقی خیلی مهم‌تره. ببین، هورمون‌ها خیلی نقش دارن ولی ببین، اینی که من چجوری هم با این قضیه برخورد کنم خیلی مهمه.
امیر : یا خود نوجوان، یا خود پدر و مادر نوجوان.
الناز :دقیقاً ببین، من به‌عنوان یک نوجوان واکنشم تغییر می‌کنه. خب؟ و ببین، ممکنه هم بله، هورمون‌ها خیلی نقش دارن ولی خب محیط هم هستش. من وقتی که حالا نوجوان ممکنه تحت تأثیر شرایط بلوغش قرار گرفته خلقش بالا پایین میشه، استرس تجربه می‌کنه، پرخاشگر شده. من واکنشم چیه؟ اینجاست که قضیه ، هورمون و محیط اینجا یه طوری قاطی میشه و ما همه‌چیو گردن چی می‌ندازیم؟ هورمونه می‌ندازیم. خب این هورمونه هست. و واکنش من اینجا خیلی نسبت به این قضیه متفاوته و می‌تونه خیلی نقش داشته باشه که با این هورمونه قراره چه اتفاقی بیفته. من هم نوجوان و هم منِ مادر، منِ والد، یعنی ما اینجا اینو نادیده می‌گیریم و همش می‌گیم خب، هورمونه، هورمونه، وقتی که یه اتفاقی می‌افته، وقتی که تو همش می‌گی خب، هورمونه، یه جایی هم اصلاً ممکنه هورمون نباشه، این نوجوانه یاد گرفته. یعنی اینو یاد گرفته که اگر اینجوری رفتار کنم، بندازم گردن هورمون، می‌تونم کلی دستاورد داشته باشم، به خواستم برسم. اینجا این چیزی که ما اصلاً بهش توجه نمی‌کنیم.
امیر : آفرین، یعنی یاد می‌گیرم که مسئولیت رفتارهای خودم، مسئولیت تغییراتی که دارم می‌کنم رو به گردن نگیرم، بندازم همه رو به دوره نوجوانیم. و از مسئولیت‌پذیری گریزان بشم، از رعایت چارچوب‌ها و حریم‌ها و قواعد خانواده خودم خلاص کنم و بگم که من یه نوجوانم، مگه نمی‌بینید من نوجوانم؟ یا مثل همون افسرده‌ها که می‌گن مگه نمی‌بینید من افسرده هستم؟ از من چه انتظاری داری؟
الناز: واکنش محیط و اون اجتماع نسبت به این تغییرات هورمونی خیلی مهمه. ببین، مثلاً اگه بخوام یه مثال بزنم، اینه که ممکنه تحت تأثیر مشکلات هورمونی و اختلال هورمونی، منِ دختر دچار اختلال خوردن بشم یا این که از نظر برای پسرها همون قضیه. اینجا خب، واکنش محیط اجتماعی خیلی توی این قضیه می‌تونه تأثیر بذاره. محیط خانوادگی‌ش دقیقاً خب اینو ما کجا باید لحاظ بکنیم؟ آیا همش هورمونه؟
امیر : ببین، نکته‌ای که من می‌خوام اضافه بکنم به استدلال اینه که توی دوره نوجوانی، خب ما می‌دونیم که تغییرات خلقی وجود داره، بله. اما جالبه که دیدگاه‌هایی وجود داره. حالا اینو من دارم میگم برای این که پدر و مادرها این رو که می‌شنوند از این زاویه هم بهش نگاه بکنن. هیچ چیزی توی این مباحث مطلق نیست، آقایان، خانم‌ها، مطلق صحبت نمی‌کنیم. همه‌چیز نسبیه، دنیا نسبیه. خب، نکته‌ای که در مورد هورمون‌ها وجود داره اینه که، به قول تو، همه‌چیز رو گردن هورمون می‌ندازن؟. ما نمی‌تونیم، به قول تو، نقش زمینه‌های اجتماعی و زمینه اطرافیان نوجوان رو انکارش کنیم، دست کم بگیریم یا حذفش کنیم. یک دیدگاه جالبی که وجود داره میگه نوجوان‌ها لزوماً آدم‌های بی‌ثباتی نیستن. خب، پس چسبوندن یه سری انگ‌هایی که توی اپیزود قبلی بهش حرف زدیم که “تو بی‌ثباتی”، “تو سلامت روانی نداری”، “تو مشکل روانی داری”، نباید با این ادبیات با نوجوان حرف زد، باید در نظر بگیریم که نوجوان از نظر ذهنی و از نظر احساسی و هیجانی راحت تغییر می‌کنن. این لزوماً به معنی بی‌ثباتی نیست. اصلاً بد نیست. این اتفاق واسه‌ش می‌افته، برای این که نمی‌تونه مثل دوره کودکی فقط نسبت به یه سری مسائلی مثل اسباب‌بازی و غذا خودش رو خوشحال نگه داره، این آدم مغزش داره تغییراتی می‌کنه که باعث می‌شه نسبت به هر چیزی در اطراف خودش، از جمله رفتار پدر، از جمله رفتار مادر، از جمله برخورد خانواده، از جمله رفتار آدم‌هایی توی خیابون، حساس بشه و واکنش نشون بده. واکنش‌های یک موجود یک آدمیه که دست خودش نیست و واکنشیه . به همین دلیل ممکنه که زود نظرش عوض بشه، ممکنه زود احساسش عوض بشه، ممکنه زود رأی خودشو عوض کنه. پس در نظر داشته باشیم که اینا مالِ هورمون نیست. اینا تغییرات این دوره ذهنی و هیجانی نوجوان هست که باید شناخته بشه.
یک چیزی باید فراموش نکنیم. این دوره، دوره‌ایه که نوجوان بیشترین فاصله رو با والدینش می‌تونه تجربه کنه. یعنی یکی از مهم‌ترین تأثیرات بلوغه روی روابط خانوادگی ،که منِ نوجوان بیشترین فاصله رو می‌گیرم و تجربه می‌کنم. و این اتفاقاً اصلاً چیز بدی نیست و الزاما حالا بلوغ هم این‌طوری رخ نمیده که حتماً باید یه سری اتفاقای عجیب‌وغریب توش رخ بده. در راستای همین که مثلاً این فاصله… یعنی منظورم اینه که من خیلی مضطرب بشم به‌عنوان والد که من بچه‌ام رو از دست دادم، دیگه نمی‌تونم کنتر‌لش کنم. اجازه بدیم یه ذره بگذره و خیلی از اینابا افزایش سن بهتر میشه.
امیر : بله، درست میشه. اصلاً یه سری بحث ها داریم که حالا جلوتر باید دربارش صحبت کنیم . که اصلاً مربوط به همین موضوعه. بعد از اینکه تغییرات جسمی رو حالا بحث کردیم، که حالا مشخصه‌های خاصش رو هم گفتیم، می‌خوام بپردازیم، اگه موافقی، به تأثیرات روان‌شناختی دوره بلوغ. اینکه نوجوان‌ها از نظر روان‌شناختی، یعنی از نظر فکری، از نظر ذهنی، چه تغییرات خاصی می‌کنن؟ از نظر تغییراتی که در تفکراتشون اتفاق می‌افته.
الناز : مهم‌ترین چیزی که اگه بخوام خیلی ساده بگم اینه که نوجوان خیلی یاد می‌گیره که پیچیده‌تر و دقیق‌تر فکر کنه. و در اصطلاح می‌گیم که تفکر انتزاعی درش شکل می‌گیره. یعنی قبلاً همه‌چی به‌صورت بچگانه بود، سادگی دیدن. یه جور دیگه می‌بینه، مثل کودک فکر نمی‌کنه. اگه یه چیزی هست، هست. وقتی نیست، نیست. تا وقتی که جلو چشمشه. ولی این داره تفکرش پیچیده‌تر میشه و اصلاً در مورد فکر خودش هم فکر می‌کنه.خیلی جالبه
امیر : یعنی می‌تونه آگاه باشه از این که داره فکر می‌کنه این یه لایه از آگاهیه که اضافه میشه .
الناز : دقیقاً و یه اتفاقی که می‌افته اینه که انگار دچار اون فرآیند خودمیان‌بینی هستش. و یه اتفاقی می‌افته، منِ نوجوان اینجا فکر می‌کنم که همه دارن منو می‌بینن.
امیر : من توی صحنه هستم و همه چشم‌ها به منه
الناز : دقیقاً، من اینجا و برای همینه که تو این موقعیت، اون اعتمادبه‌نفس خیلی تحت تأثیر قرار می‌گیره. یعنی اگه دیدی مثلاً بچه‌ها دو تا جوش می‌زنن، واکنش نشون میدن.
امیر : همین‌جا یه مثال بزنم. مثلاً من خیلی از مادرها شنیدم، خیلی زیاد. فراتر از اینکه مثلاً با دخترم رفتیم پارک، رفتیم مهمونی، رفتیم فروشگاه، و دختر من مثلاً از این که یه نفر نگاش کرد حالا اصلاً اون نفر شاید ندیده. شاید چیز دیگه‌ای توی ذهنش بوده، شاید داشته فکر می‌کرده “چه دختر بانمکی”، ولی چون طرز نگاهش رو یه جور خاصی تلقی کرده بوده، خانواده رو مجبور کرده از اون محیط برگردن. چرا؟ چون اونجا همه توجهشون به منه. وبریم از اینجا من نمیتونم اینجا رو تحمل کنم ، به‌شدت واکنشی و سریع مضطرب شدم و مجبور شدم برگردم. اینو من خیلی شنیدم از پدر و مادرهایی که در همین اوایل نوجوانی، نوجوان‌هایی دارن که این عکس العمل و حس رو دارن و می‌گن که “همه دارن منو نگاه می‌کنن!”
.الناز: من کانون توجه هستم
امیر :پس لباس پوشیدن من، جوش در صورت من، دماغم گنده هست، موهام چرا این شکلیه، سیبیلم چرا تابه‌تابه؟ وچاقی و لاغری و….
الناز : اتفاقی که می‌افته اینه که اصلاً اختلال خوردن خیلی همین‌جوری شکل می‌گیره تو همین سن. دوچار استرس می‌شن، تو همین قضیه که “همه دارن منو می‌بینن”، “چرا من اینجوریم؟”، “چرا زشتم؟”، “چرا نمی‌دونم دماغم این‌جوریه؟”. مقایسه می‌کنن، استرس میره بالا، به‌خاطر کاهش استرس غذا می‌خورن، دوچار اختلال خوردن می‌شن، و چاقی‌های افراطی همین‌جوری شکل می‌گیره. یا حتی برعکس، ممکنه که دوچار بی‌اشتهایی بشن.
امیر : برای خانواده‌ها که نمی‌دونن، بگیم که مثلاً در نظر داشته باشین وقتی که نوجوان داره تغییر می‌کنه، اولاً اینکه از درون داره تغییر می‌کنه، از نظر جسمی و روانی، دوماً اینکه مدرسه بچه هم تغییر می‌کنه، چون از دبستان به راهنمایی میره، و گروه دوستانش هم تغییر می‌کنه. پس این بچه همش داره تغییر رو تجربه می‌کنه. توی این قسمت که تو می‌گی این اتفاق واسه‌ش می‌افته که “همه دارن منو نگاه می‌کنن”، و خیلی تو معرض دیده، اتفاقی که واسه‌ش می‌افته اینه که ممکنه ببینه که جامعه روی لاغر بودن خیلی تأکید داره، پس دچار بی‌اشتهایی عصبی میشه.
بی‌اشتهایی عصبی چیه؟بیماریه که بسیار ساده بگم، به‌خصوص در دخترهای نوجوان خیلی اتفاق می‌افته، بیشتر از پسرها، که این دخترها نمی‌خورن یا اگر بخورن، میرن انگشت می‌زنن بالا میارن (اتستفراغ میکنن ) و آروم‌آروم شروع می‌کنن وزن از دست دادن. و به‌شدت دغدغه و اشتغال ذهنی دارن با چاق شدن یا چاق دیده شدن، درحالی‌که از لاغری داره می‌میره، از لاغری‌ شده پوست و استخون ولیفکر میکنه چاقه . این یه مسئله روانی جدیه. وفتی میگیم اختلتل ، می‌گیم اختلال خوردن منظور اینهاست .
الناز : و یه چیز دیگه اینکه منِ نوجوان فکر می‌کنم که درگیر ذهن و افسانه‌های خودمم، فکر می‌کنم که آسیب‌ناپذیرم و گریز از خطرم به‌شدت پایینه. یعنی فکر می‌کنم که هیچ اتفاقی برای من نمی‌افته، ولی بقیه چرا، ممکنه آسیب ببینن. و من هرچی به من می‌گن، کلاً اصلاً انگار نمیشنوم و این خیلی تو این قضیه مهمه که ما به‌عنوان والد بهش توجه بکنیم.
امیر : تو گفتی این پدیده رو بهش میگن خودمیان‌بینی؟ آره، ایگوسنتریسم، یعنی خودش رو مرکز توجه می‌بینه. پس الان به نظر من، اگر ما این رو به‌عنوان یک علامت نرمال در نظر می‌گیریم، خانواده‌ها و پدر و مادرها باید حواسشون باشه که نباید با این علامت بجنگن، نباید سعی کنن که بگن “نه آخه تو کی هستی که همه تو رو نگاه کنن؟”، “تو اگه مثلاً دختر شاه‌پریونی یا پسر مثلاً رئیس‌جمهوری یا هر چیز دیگه، شاهزاده‌ای؟”.
جنگیدن درحقیقت یعنی اینکه تو داری با طبیعت در می‌افتی. طبیعت این تفکرات رو تو مغز این بچه ایجاد کرده، طبیعت رشدیش، طبیعت مغزیش، طبیعت اون تغییراتی که در این دوره اتفاق می‌افته. خیلی مهمه که پدر و مادرها اگر نوجوانی فکر می‌کنه که “نه من می‌تونم مثلاً با سرعت ۱۸۰ تا رانندگی کنم، هیچی هم نمیشه”، یا “من می‌تونم نصف شب برای خودم برم بیرون بدون اینکه اتفاقی بیفته و برگردم”، یا یه سری ادعاهای خیلی واهی و گنده می‌کنن
و پدر و مادر می‌گن که “تو خل شدی! تو دیوانه‌ای! دری‌وری می‌گی! چرت‌وپرت می‌گی! بیا، مردم بچه دارن، مثلاً الان یکی نابغه ریاضیه، بچه منم دری‌وری می‌گه، چرت‌وپرت می‌گه!” نه، اینا تغییراتیه که تو داری میگی، تحت عنوانی به نام خودمهوری یا خودمیان‌بینی، ایگوسنتریسم، داره اتفاق می‌افته. پس این هم یه پدیده روانیه دراین ماجرا
الناز : بله، کاملا علمی شناخته‌شده ست که آقای پیاژه مطرحش کرده بود . یه چیزی که حالا شاید به این بحث ما نخوره، ولی ببین، همه‌ی اینا زمانی درست شکل می‌گیره که من از لحظه‌ای که بچه‌م به دنیا اومده، مسیر درستی رو رفته باشم، اگر از اون بچگی، اون امنیت، اون عشق، عشق بی‌قیدوشرط وجود داشته باشه، که من همه‌ی وجود تو رو دوست دارم، و همون بچه همین‌جوری رشد بکنه، ما اگه این‌قدر شرط‌وشروط نداشته باشیم، فکر می‌کنم حالا به سبک‌های دلبستگی نمی‌خوام وارد بشم که چقدر مهمه، ببین، این دوره خیلی راحت‌تر می‌گذره.
یعنی اینکه من به اون بچه‌م این امنیت رو بدم، این احساس رو بدم که “تو خوبی، همین‌جوری هم خوبی، و من تو رو دوست دارم”، و اجازه بدم این پروسه طی بشه. دقیقاً اون چیزی که تو گفتی: “نجنگم!” ولی این مشروطه دیگه ، که اون قضیه اتفاق افتاده باشه. وگرنه خیلی میجنگه.
امیر : من خیلی با تو موافقم، دقیقاً ولی یه چیزی باید بگم. به‌عنوان یه پدر بگم، تغییرات بچه من باور کن، برای من ترسناکه. یعنی من گاهی وقتا، پدر و مادرهایی که به من مراجعه می‌کنن، و در ذهنم لمسشون می‌کنم، قشنگ وقتی میگه که وقتی داره واکنش نشون می‌ده به تغییرات بچه‌ش، من می‌دونم اون چه ترسی رو داره تجربه میکنه .
الناز : حالش بده .
امیر : ببین، حالش بد نیست، ترسیده! حالا بقول تو ” حال بدی”، منظور اصلاً این نیست .ولی موضوع اینه که تغییرات بچه ترسناکه، خیلی ترسناکه. و می‌دونی چرا ترسناکه؟ بچه‌ها وقتی از هر مقطع سنی رشدی وارد مرحله بعدی میشن…
البته حالا تو می‌دونی که میگن رشد مرحله‌ای نیست، یه نمودار پیوسته‌ست، پله‌پله نیست و به نظرم نگاه درستی هم هست اما هر فصل جدیدی که در تغییرات بچه می‌بینی، برای منِ پدر و مادر چالش‌برانگیزه. چون قبل از اینکه من آماده بشم، این تغییر کرده!
اولاً سرعتش بالاست، سرعتش بالاست! دوماً، من آماده نیستم و بلد نیستم چجوری با این تغییر مواجه بشم .به همین دلیله که می‌جنگم، داد می‌زنم، فحش می‌دم، کتک می‌زنم، تهدید می‌کنم، تحقیرش می‌کنم، چه می‌دونم، انواع و اقسام توهین‌ها رو بهش می‌کنم. و بعدم… بذار خیلی خودمونی حرف بزنم، مثل سک پشیمون میشم که چرا این کار رو کردم! چرا این حرف رو بهش زدم؟ چرا این واکنش رو نشون دادم؟ چرا این‌قدر خُردش کردم؟ و بعد، خودسرزنش‌گری منِ پدر و مادر شروع می‌شه.
من اینجا درک می‌کنم، تأیید نمی‌کنم ولی درک می‌کنم. به‌خاطر ترس پدر و مادر، بهشون حق میدم. چون نمی‌دونن باید چی کار کنن. وقتی که بچه داشته باشی، بچه‌ات جلوی چشمت تغییرات رفتاری، خاص، فکری یا جسمی می‌کنه، یهو احساس میکنی “پیر شدی!” یهو احساس می‌کنی بلد نیستی ، من الان این رو چیکار بکنم !!

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما کلینیک

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.