دارما کلینیک پادکستیه که در مورد مسائل روانشناسی و پزشکی در اون صحبت میکنیم. این فصل دارما کلینیک درمورد حفظ و نگهداری روابط هست و امیر قنبری مشکلاتی که برای زوجین در طول روابط طولانی مدت بوجود میاد رو مورد برسی قرار می دن. ما سعی میکنیم مسائلی رو مورد بحث قرار بدیم که در نظام آموزشی به شکل درست آموزش داده نشدن و ما روزمره باهاشون در ارتباط هستیم. دراین اپیزود در مورد کنترل کردن زوج ها صحبت میشه و توضیح داده میشه که چرا زوج ها نباید همدیگرو کنترل کنند. دارما کلینیک پادکستیه که در مورد مسائل روانشناسی و پزشکی در اون صحبت میکنیم. این فصل دارما کلینیک درمورد حفظ و نگهداری روابط هست و امیر قنبری مشکلاتی که برای زوجین در طول روابط طولانی مدت بوجود میاد رو مورد برسی قرار می دن. ما سعی میکنیم مسائلی رو مورد بحث قرار بدیم که در نظام آموزشی به شکل درست آموزش داده نشدن و ما روزمره باهاشون در ارتباط هستیم. دراین اپیزود در مورد کنترل کردن زوج ها صحبت میشه و توضیح داده میشه که چرا زوج ها نباید همدیگرو کنترل کنند. سلام شما به دارما کلینیک گوش میکنید . علی دلشاد :متأسفانه این اپیزود به دلیل بُعد مسافت و همچنین عدم دانش فنی لازم در حین ضبط با کیفیت پایینی در اختیار شما قرار میگیره. تیم ما تمام تلاشش رو برای افزایش کیفیت این اپیزود انجام داده ولی باز هم استانداردهای مطلوب رو نداره. ازتون میخوام با صبر و شکیبایی چند دقیقه اول رو گوش بدید تا گوشتون بهش عادت کنه. طبق قرار قبلی که با هم گذاشتیم، قرار ما این بود که ما بیاییم در مورد فصل و شیوههای نگهداری از رابطه صحبت کنیم و من با حالا صحبت که با هم کردیم، فرضم این بود که بیاییم کاری کنیم که یه خورده افکار مخاطب رو به سمت اینکه چی کار نکنیم، بیشترسوق بدیم . خیلیها میپرسند اگه ما چی کار کنیم چی کار کنیم، من میگم اگه ما واقعا این فرهنگ “چی کار نکنیم” رو جا بندازیم، توی روابط مون خیلی خوب میشه. باور کن توی رابطه والدین با کودکانشون، توی رابطه زوجها با همدیگه، توی رابطه خانوادگی همین که ما تأکید میکنیم خیلی از خطاها رو مرتکب نشیم، نذاریم که یه سری از رفتارهای اشتباه و یه سری از کلمات اشتباه به کار برده بشن و انجام بشن،بنظرم خیلی بٌرد کردیم.. حالا بحث ما امروز به کنترل نکنیم رسیده یعنی اینکه اصلا کنترل چی هست ؟و چرا نباید کنترل کنیم . واقعیتش اینکه کدوم یکی از ما دوست نداریم که یک پارتنر کامل داشته باشیم ؟کامل نه از منظر اینکه مثلا همه چی تموم باشه ، حالا شاید همهچیز تموم رو هم واقعاً آرزو داشته باشیم. و واکنش نشون بده یا اصلاً حرف بزنه. در عنواع و اقسامی از جزئیات رفتاری طرف مقابل، دوست داره بیاد که تفاوتها رو از بین ببره و اونو شبیه خودش کنه. خب، این از نظر روابط انسانی و روابط عاطفی خیلی خطای بزرگیه. شاید سازمانها بتونن برای آدمها یونیفورم لباس بدوزن و بگن همه باید این لباس رو بپوشن. خب، سازمانه دیگه؛ سازمان یکی از ویژگیهاش یه یونیفورم اداریه؛ مثل بانکها، همه کتوشلوار یا مثلاً مانتوی فلان رنگ و مقنعه فلان رنگ رو میپوشن. یا مثل لباسهای نظامی که همه افراد یک نظام یک لباس رو میپوشن. اید اول یک وجه تمایز هم بذاریم. اونم اینکه بیاییم “کنترل کردن” رو از اینکه بریم جیبش رو بگردیم و ببینیم توی جیبش چی داره، جدا کنیم. از اون کارهایی که مامانها میکنن، مثلاً ببینن بچهشون امروز توی جیبش چی داره، سیگار داره، مواد داره. خیلی جاها اگر کتککاری نباشه در رابطه عاطفی، آدمها شروع میکنن به تمسخر کردن، تحقیر و تهدید. و از هم جدا میشن یا این کاری که من میگم میکنی یا ازت جدا میشم” یا شروع کنن به دست انداختن و مسخره کردن جلوی جمع. در واقع،خیلی زیر پوستی شایدم خیلی واضح یه جوری دارند همدیگه رو تهدید میکنن که “اگه اون کاری که من میخوام، نکنی، من باز هم توی جمع مسخرت میکنم.” اینو نمیگن، ولی با مسخره کردن این پیغام رو میدن.. چرا ؟ چرا قهر میکنیم ؟ چون میخوایم طرفمون وادار شه کاری که ما میخوایم رو انجام بده. روشی که ما میخوایم رو پیش بگیره وگرنه من تورو از خودم محروم میکنم پس ببینید قهر یه جور تنبیه انفعالیه و برای کنترل نفر مقابله. تو قهر میکنی،نه برای اینکه صرفا ناراحتی ،بله میدونم ناراحتی این احساس رو تاییدش میکنیم ناراحتی، ولی هدف اصلی قهر ابراز ناراحتی نیست لزوما ؛ بلکه میتونه بخشی از کنترل تو باشه روی طرف مقابلت. داری با این کار سعی میکنی وادارش کنی اون کاری که تو میخوای رو انجام بده. اون چیزی که تو میخوای بشه حال هرچیزی که میخواد باشه. میخواد سکس باشه ،میخواد مدل لباس پوشیدن باشه،میخواد پول خرج کردن باشه ،میخواد نحوه معاشرت با دیگران باشه میخواد نحوه معاشرت با خانواده های درجه یک باشه ،میخواد میزان توجه کردن باشه ،میزان محبت و صمیمیت باشه . هر آیتمی که تو فکرشو بکنی میتونه باشه . هر کسی که ما رو بزرگ میکنه، این آدم ها کمکمون کردن ما کنترل کردن رو یاد بگیریم. بعد که بزرگ میشیم و وارد رابطه میشیم، یه چیزی میخوایم ولی اون طرف میگه نه نظرم این نیست. ما هم شروع میکنیم به جیغ زدن، داد زدن، گریه کردن، فحش دادن، توهین کردن، تهدید کردن، تمسخر کردن و تحقیر کردن و انواعی از این کلمه هایی که با ت شروع میشه . پیش میگیریم و انجام میدیم. در نهایت، وقتی میبینیم جواب نمیده، قهر میکنیم و میریم، قطع ارتباط میکنیم. همون استراتژی غلطی کهتوی اون پادکست مطرح کردیم .پس یکیش این شد که ما از بچگی آوردیمش و بزرگتر های ما بهمون یاد دادن اون رو. که اگه تو این کارهارو بکنی منم اون کارهایی که تو میخوای رو انجام میدم اینها گفته نمیشه هیچ وقت ولی وقتی انجام میشه این اکشن و ریکشن انجام میشه یک همچین پیغامی تبادل میشه . حالا میایم در دوران بزرگ سالی . خب وقتی پارتنر تو هم قهر میکنه و اون کاری که تو میخوای رو انجام میده یا برعکس، وقتی توهین، تهدید یا تحقیر میکنه و تو اون کاری که اون میخوای رو انجام میدی،داری بهش یاد میدی که منو میتونی اینجوری دستکاری کنی . بعد میان پیش من و میگن که من نمیدونم که این چراهمش توهین میکنه، تهدید میکنه، تحقیر میکنه یا تمسخر میکنه یا همش تهمت میزنه . و سوال اینه که تو داری چه کمکی به رفتار های اون میکنی ؟ بچه ای که گریه میکنه و بعد تورو وادار میکنه که بری اون چیزی که نباید بدی رو بهش میدی تو چه کمکی داری میکنی که اون بچه اون کاره اشتباه رو انجام میده . همه ما میایم میشینیم در جلسات زوجدرمانی، شروع میکنیم از پارتنرمون بد گفتن. ولی چند نفر از ما شروع میکنیم از نقشی که خودمون داشتیم حرف میزنیم ؟خب حالا این خیلی بحث ما نیست ولی موقعیتی که توش قرار میگیریم به هر ترتیب این نکته رو هم به ما یاد آوری میکنه که بالاخره ما هم در این که پارتنرت کنترلینگ شده و رابطه کنترلینگ شده و رابطه تحت کنترل قرار گرفته و داری قرار میگیری توام نقش داری تو ام کمک کردی بهش در واقع . دومین جایی که این رفتار های کنترلی میان گفتیم از پیشینیانمون و از اجداد ماست .اگر بحث رو تکاملی نگاه کنیم میبینیم که بنظر تو بشر اگر بیشتر از اونی که داشت نمیخواست پیشرفت میکرد اصلا ؟ ما وقتی اون انسان خردمندی بودیم که حراری هم میگه و یک انسان جستو جو گر و شکار چی بودیم همش راه میرفتیم و دنبال غذا خوردن بودیم همش میخواستیم که مسکن بهتر با آسایش بهتر و امنیت بیشتر فراهم کنیم همش میخواستیم که بتونیم غذای بیشتری رو جمع کنیم و صلاح های بیشتری ساختیم حالا با چوب با سنک و فلز یا با هر چیز دیگه ای ما در طول تاریخ غذایه بیشتر خواستیم ،مسکن بیشتر خواستیم ،زمین بیشتر خواستیم و خواسته های ما همینطور بیشترو بیشتر شد . پس نگاه کن این تویه ساختار های مغزی ما فرو رفته و نهادینه شده . مثلا اگر از این موضع بخوایم نگاه کنیم ما خیلی هم مقصر نیستیم از اینکه دلمون میخواد پارتنرمون رو کنترل کنیم چون یکی در کودکی هامون بهمون یاد دادن این روش رو . دوینکه اجداد ما همیشه چیز های بیشتری خواستن و برای همین بیشتر خواستنه که ما پیشرف کردیم . تکامل بیدا کردیم به انسان های امروزی تر و با توان های مختلف و فرهنگ های مختلف . خب بسر دانش و تکنولوژی بیشتری هم خواست پس رفت دنبالش و سیعی کرد هی بیشتر و بیشتر بگیره و کسب کنه و کسب کرده و همینجور هم دنبالشه . حالا اینکه ما با این بیشتر خواستنمون چه گندی به کره زمین زدیم، چه افتضاحی توی محیط زیست درست کردیم و چه عواقب وحشتناکی ایجاد کردیم، بماند. اینا هم جزو عواقب و پیامدهای همین بیشتر خواستنامونه. ولی جالبش همینه وقتی توی رابطه هم همینطور بیشتر میخوایم، به همون شکلی که به زمین گند زدیم،در محیط زیستمون گند زدیم به روابطمون هم کند میزنیم. چرا؟ چون پارتنر روبروی شما شریک روبه روی شما ، غذا نیست که از خودش اراده ای نداشته باشه و تو هر وقت که دست دراز کردی بخوریش مسکن نیست ، دیوار نیست آجرو زمین نیست که هر چقدر که خواستی برای خودت تصرف کنی ،اون موجود روبه روی شما هم مثل شما یک انسانه اون عروسک خیمه شب بازی شما نیست که نخش رو بکشی دستش بیاد بالا ول کنی بیوفته ،نخشی رو بکشی پاش بیاد بالا ول کنی بیفتهو با هر سازی که تو میگی اون شروع کنه به رقصیدن پس کنتر و کنترلینگ ایجادو اعمال تهدید کردن و تهد فشار قرار دادن پارتنر و شریک عاطفی و همسر یا زوج یا هرکسی تو رابطه جواب نمیده به دلیل اینکه هیچ کس اجازه نمیده تو کنترلش کنی . هیچ کس شبیه اون چیزی که تو میخوای نخواهد شد . اون خودشه دلش میخواد خودش باشه و در خوضه اون صنف و خودش داره دلش میخواد رشد کنه .اجازه نمیده تو براش تکلیف تعین کنی . حالا بگزریم از اینکه ما در روابط زوجی که میبینیم مثلا ببینیم که یه دختری یا یه پسری توی رابطه یا یک زن و شوهری در رابطه خیلی آدم مطیعیه ، اطاعت پذیره ،سلطه پذدیره ، بهش بگن بمیره ، میمیره ، بهش بگن بشین میشینه ، بلند شو بلند میشه هر کاری که میگن انجام میده اینها بحث ما نیست . اینا یه جور تعامله بین بعضی از زوج ها . به طور کلی ما داریم راجب ماهیت انسان و ذات انسان صحبت میکنیم .. اطاعت کردن،پس میبینیم یه بده بستونی اینجا وجود داره این موضوع اصلا فرهنگی نیست لزوما شما ممکنه در ایران هم ببنید ، در ترکیه ببینید ، آفریقا، شرق و امریکاببینی و هیچ فرقی نمیکنه در کجا . هر جایی ممکنه از این مدل تعاملات ناسالم ببینی . این تعامل ناسالمه، چرا؟ چون اولین صدمهای که میزنه، اینه که یه جایی گندش در میاد . اولین صدمه اینکه ذات انسانی طرف مقابل رو زیر سوال میبره . یعنی تو به عنوان یک انسان اون حقوق بشریت ، آزادی بیان، آزادیه نظر ،آزادی اراده و آزادیه انتخاب ،حق انصراف ،همه اینها از طرف طرف گرفته میشه ازش همچین حقوقی . خب این با ذات انسانیه ما جور نیست و این رفته رفته صدمه زا میشه گندش یجوری در میاد .تبدیل میشه به یکجور معاشرت بیمار گونه و یک جاهایی باعث یک اختلاف هایی میشه چون به یکسری موانع خواهند خورد بالاخره در طول زمان . حالا برای یکی همون سال اتفاق میوفته و مال یه زوج دیگه ممکنه مثلا سال دهم یا پانزدهم یا سال بیستم یه همچین چیزی گندش دربیاد .باورتون میشه که من زوجهایی رو دارم که اگه بهتون بگم شاید فکر میکنید که من قلو میکنم ولی عین واقعیته . زوج هایی دارم که بعد از سی سال درگیر این مدل سلطهگری و سلطهجویی مثلا در سنین بالا مثلاً شصت یا هفتاد سالگی به زوجدرمانی مراجعه کردن وحالا میگن ما چیکار کنیم این رو . خب حالا من به همراه حضرت فیل باید روی رابطه اینها کار کنیم که بتونیم اینها رو متوجه این تعاملات ناسالم کنیم و به سمت تعامل متعادلتر سوق بدیم. اگه بخوایم درست نگاه کنیم چون بالا خره یک روز گندش در میاد و خراب کاری میکنیم توی رابطه مختل کنندس ابعاد فرهنگیش هم که خدمت شما الان توضیح دادیم که چه تفاوت هایی از این نظر وجود داره . چرا ما به خودمون اجازه میدیم که حریم خصوصی یک نفر رو تحت کنترل خودمون بگیریم ؟ “فقط با اسنپ برو و بیا . حالا ما تبلیغ اسنپ رو هم کردیم . با تاکسی تلفتی و اینترنتی برو بیا”، و میبینیم که طرف مهارت رانندگی رو از دست میده چرا ؟چون چندین سال در رابطه حق رانندگی کردن و مبادا این که من دارم از تو مراقبت میکنم آسیب نبینی و حق رانندگی کردن رو از دست داده و حتی حق خیلی چیز های دیگه رو حالا این موضوع مثال های زیادی داره . الان دیگه انقدر وابسته و درمونده و عزت نفسش امده پایین که وقتی که میخواد لباس بپوشه میگه بنظرت این خوبه ؟یعنی تو به عنوان آدم گنده عقل نداری تشخیص بدی خودت که چه لباسی مناسبه که بپوشی ؟ ماجرا اینکه این ماجرا از اینجا آب میخوره اینکه ما همکاری میکنیم مثل همون مادر و بچه که بچه گریه میکنه، مادر هم هرچی بخواد بهش میده.پس دو طرف باهم همکاری میکنن اگه من پرایوسی (حریم خصوصی) کسی رو زیر سوال میبرم و پا میزارم روش و به او حریم خصوصی تجاوز میکنم و اونم به من هیچی نمیگه خب پس من باز این کار رو میکنم .. یه نکته دیگه و یه بُعد دیگه اینه که اگر من فردی کنترلگر هستم و سعی میکنم رابطه رو کنترل کنم، فکر میکنم که بهتر از تو میتونم فکر کنم، تشخیص بدم و عمل کنم. بهتر میتونم اقدام کنم و من بهتر از توهستم .این یک جور صفت نارسیسیستیک و خودشیفتگیه که باعث میشه فکر کنیم “من درست میگم، تو غلطی .” بنابراین کار که من میگم باید انجام بدیم . چون من درست فکر میکنم .این نارسیسیسم و خودشیفتگی ماست که به ما اجازه میده به خودمون اجازه بدیم به حریم خصوصی دیگران وارد بشیم. به همه شما که این پاکست رو میشنوید توصیه میکنم که اگر مردی یا زنی رو میخواید باهاش در رابطه باشین، اگه میبینین که دوست داشتن رو معادل کنترل کردن و کنترل شدن تعریف میکنه و شما همچین عقایدی ندارید، به نظر من حتماً دومتون رو بذارین رو کولتون و از اون رابطه حتماً فرار کنید. چون اون رابطه قطعاً برای شما یه جهنم خواهد بود. مگر اینکه شما هم از همون جنس باشید و از اون سیستم خوشتون بیاد بگید آره من میام کنترل میکنم اجازه داشته باشم کنترل کنم تو هم من رو کنترل کن چه اشکالی داره؟ من میگم اوکی، من همیشه به زوج ها میگم اگه این توافق شماست من حق ندارم تو این توافق دخالت کنم به عنوان زوج درمانگر. میتونی این روش ادامه بدی و هر زمان که خواستید و اگه یه روز گندش دراومد میتونی دربارش از من کمک بگیری ولی بعید میدونم که این سیستم جواب بده . حالا مضرات و معایب و چه میدونم مزایای این داستان هم به طور کلی براشون تعریف میکنم ولی کلیت مطلب اینجاست که زمانی که شما میایید و این سیستم رو قرار میدی یا وارد یه همچین رابطهای میشی باید حتماً پیشبینی داشته باشی که قراره تو این رابطه کلی آسیب ببینی. میخوام این نقطه رو های لایتش کنم ،ببینم وقتی میگیم مراقبت منظور ما چه جور مراقبتیه؟ آیا اون به مراقبت ما از این نظره که نذاریم پشه نیشش بزنه، نذاریم پاش مثلاً پیچ بخوره، نذاریم غذاش دیر بشه؟ ما با یه کودک طرفیم تو رابطه ؟من میبینم که زنانی هستن که مرداشون این مدلی مراقبت میکنن و اینا عشق میدونن و مردانی هستن که دقیقاً همین مدل مراقبت میکنن از زنان رابطهشون و از پارتنرشون و اینا عشق میدونن. مگر شما یه بچه آوردین تو رابطه ؟ که مثلاً غذاش دیر نشه، جیشش دیر نشه ،نمیدونم خوابش دیر نشه نمیدونم مگس از بالای سرش رد نشه اصلاً اینا مراقبت نیست مراقبت به نظرم یه حوزه فردی داره که هر فردی خودش مسئول مراقبت از خودشه توی حوزههایی از جمله :مثل مراقبتهای بیسیک مثل غذا، خواب، حمومکردن، بهداشت، نمیدونم سر کار رفتن، لایفاستایل. هر کسی مسئول لایفاستایل خودشه ولو اینکه یه زوج با هم زندگی کنن. مگه زن و شوهر، یا دوستدختر و دوستپسر قرار شبیه همدیگه زندگی کنن؟ نه، یه شباهتهایی دارن ولی یه تفاوتهایی هم دارن و این تفاوتهاست که سبک شخصیشونه، سبک فردشونه و در زندگیهاشون نقش داره. پس به مراقبت ما نیاز ندارن. کجاش به درد بخوره و مفیده واسه رابطه؟ وقتی که طرف میاد و جیب نفر مقابل رو میگرده، کیفش رو میگرده، رابطههاش رو چک میکنه، شبکههای اجتماعیش رو چک میکنه،عینن این به معنی اینه که “من دوستت دارم ولی بهت اعتماد ندارم.” میخوامت ولی بهت اعتماد ندارم. و جالبه من دوست دارم ولی اعتماد ندارم یک پارادوکس و تضاده . چون که تو نمیتونی کسی رو دوست داشته باشی و بهش بی اعتماد هم باشی امکان نداره . چطور ممکنه تو کسی رو دوست داشته باشی و بهش بیاعتماد باشی؟ اعتماد زیربنای دوست داشتن و دوست داشتهشدنه. اگه میخوای تو آغوش کسی خودتو رها کنی، اول باید بهش اعتماد داشته باشی. اگه میخوای اوقات خودتو با یکی شریر کنی، زمانتو، جوانیتو، انرژی تو، پولتو، منابع تو،باهاش تقسیم کنی باید اول بهش اعتماد داشته باشی. چطور ممکنه همچین چیزی؟ این میشه حق و آزادی بیان. من حق دارم هر چیزی که میخوام رو طلب کنم، بیانش کنم و درخواستش رو بدم. این حق منه.. مثل همه پادکست های دارما اسپانسر این بخش هم خود شما هستید که اون با دوستان و عزیزانتون به اشتراک میزارین . تلاش برای تغییر یکدگیر، سلطهگری و سلطه پذیری، حریم خصوصی، کنترل کردن
تلاش برای تغییر یکدگیر، سلطهگری و سلطه پذیری، حریم خصوصی، کنترل کردن
من واقعاً به همه کسایی که این پادکست رو گوش میکنند قول میدم که اگه همین “چی کار نکنیم”ها رو رعایت کنیم، یا فرض رو بر این بزاریم که اصلا قمبری بلد نیست که به شما بگه چیکار کنید ،اصلاً دانششو نداره، اصلاً علم غیب نداره. برای شما هم نمیتونه نسخه بپیچه ولی حداقل میتونه به شما بگه که چیکار نکنید .اگر همین چیکار نکنیم هارو رعایت کنیم و در نظر بگیریم و ملاحظه کنیم من فکر کنم میتونم با جرعت این ادعا رو بکنم که شمارو کلی توی رابطه جلو میندازه این مباحث ، نه فقط این مبحث . بخاطر اینکه اینا خطا هایی هستن که هزینه های زیادی روی دست صاحبان رابطه میزارن هزینه های زیادی رو روی دست دو طرف رابطه میزارن و یجورایی باعث میشن که وقتی خطای میکنیم یا اشتباهی رو مرتکب میشی وادار میشی که یه عالمه در پی جبرانش باشی و یه عالمه کارهای جبرانی انجام بدی بعد ممکنه که اصلا نتیجه نگیری و بیوفتیم توی یه داستان های خیلی طولانی .
ولی کدوم یکی از ما دوست نداریم که پارتنرمون دقیقاً همون ملاکهایی که دوست داریم رو رعایت کنه، همون استانداردهایی که دلمون میخواد رو و دوست داریم وترجیح میدیم و مورد علاقمون هست اون استاندارد هارو رعایت کنه. اون ملاکها رو برآورده کنه و در اون قالب و شکل و ظاهر و رفتار و ویژگیهایی که دلمون میخواد خیلی محبوب بمونه، مورد علاقهمونه، و خیلی هم روش تاکید داریم ظاهر بشه. کی واقعاً این رو دوست نداره؟ بخاطره همینه که همه پارتنرها یه جورایی تو همون فاز هم سانی که اختلافها و تفاوتها بیرون میزنه یعنی تفاوت ها خودشون رو نشون میده یعنی اینکه ما چه تفاوتهایی در چه ویژگیهای ظاهری، رفتاری، عقیدتی، و انواع اقسام تفاوتها با هم داریم.
وقتی توی یه فازی این تفاوتها بیرون میزنه، خب دنبال اینن که همدیگه رو چیکار کنن؟ اصلاح کنن. یعنی بیان و یه شیوهای رو پیش بگیرن که سعی کنن طرف مقابل رو وادار کنن به اون مدلی که میخوان رفتار کنه، به اون مدلی که دوست داره لباس بپوشه، به اون مدلی که دوست داره با دیگران معاشرت کنه، به اون مدلی که دوست داره برخورد کنه.
سازمانها ممکنه بگن هرکی میخواد از اینجا بره بیرون باید مرخصی بگیره. خب، میان قانون میذارن وقاعده میزارن .و همه باید این قوانین رو رعایت کنن یا یخورده گنده تر بگیم . توی جامعه هم همه باید قانون رو رعایت کنن؛ پشت چراغ قرمز همه باید بایستند، هر کی میخواد خدمتی بگیره باید پولش رو بده، هر کی میخواد کاری رو بکنه باید اول فلان کار رو انجام بده.
اما آیا درسازمان رابطه دو نفره هم ما رئیس داریم ؟و زیردست داریم ؟ که یه نفر بیاد و رئیس رابطه بشه، قانون بذاره و اون یکی هر کاری که این یکی میگه انجام بده؟ اینجا انگار که این قواعد جواب نمیدهند. اینجا نمیشه مثل سازمان، کمپانی، کارخونه یا هر جای دیگه رفتار کرد. ماجرا اینه که ما دوست داریم، ذاتاً در ذاتمون هست که دوست داریم پارتنرمون رو اون شکلی که دلمون میخواد در بیاریم و احتمالاً هر کدوم از ما ممکنه براش تلاشهایی هم در رابطه بکنیم.
بعضیها افراط میکنن؛ یعنی میان و انواع مختلف فشارها رو وارد میکنن و به شیوههای مختلفی سعی میکنن که این کار رو بکنن و تلاش میکنن که طرف رو وادار کنن به شیوهای که دل خودشون میخواد رفتار کنه، حرف بزنه، عمل کنه، بره، بیاد، بشینه، بلند شه.
اگر بخوام اینجا یه تعریف دقیق از کنترل بدم…
از اینکه کنترل کنیم مثلا ببینیم با کی میگرده، با کی نمیگرده، یا با همکارش توی موبایل چت کرده، فلرت کرده یا نه. اینکه با کی نشسته و برخاست میکنه، به رفقاش چی میگه، توی موبایلش چی داره، توی کیفش چی داره، ما اسم اینا رو کنترل نمیذاریم. یعنی این مد نظر ما نیست. این رفتار یک کنترل بیرونی و کنترل فیزیکی محسوب میشه که داستان خودشو داره و یه جور خطای رفتاری محرض هستش که مد نظر بحث امروز ما نیست، چون یه خطای خیلی واضحیه و به قدری بدیهیه که اصلا لازم نیست در موردش حرف بزنیم.
وقتی من میگم “کنترل رابطه”، میخوام یه تعریف ساده بدم. اینکه یکی از پارتنرها یا هر دو طرف، فرقی نمیکنه، یکی از دو نفر یا هر دو، به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم، نفر مقابل رو تحت فشار بذارن و وادارش کنن که اون رفتاری که اون میخواهند رو انجام بده. ما در این بحث به این میگیم کنترل، یعنی من تو رو به شیوههای مختلف، چه با زبونم، چه با رفتارم، چه با اقداماتی که میکنم، چه با قرار دادن در موقعیت عمل انجامشده، وادارت میکنم اونجوری که من میخوام رفتار کنی. حالا به شیوههای مختلف که من جلوتر توضیح میدم. به این میگیم تعریف کنترل توی روابط عاطفی. در واقع این تعریف ما است از اینکه اصلاً کنترل توی رابطه چی هست. به این میگیم کنترل و این همون چیزی است که یک مسیر جدید توی رابطه باز میکنه. زمانی که زوجها با همدیگه به یک تفاوت نظری، روش، یا عقیدتی میخورند، خیلیهاشون بدون اینکه خودشون آگاه باشن، از این راه وارد میشوند و یه جورایی شروع میکنن به فشار آوردن به همدیگه. حالا هر کدومشون شیوههای خاص خودشون رو دارند.
حالا بپردازیم به اینکه اصلاً زوجها چجوری سعی میکنن همدیگه رو تحت کنترل بگیرند. یکی از سطحیترین اما پرآسیب زا ترین روشها خشونته. دیدین پارتنرها وقتی که میخوان همدیگه رو قانع کنن که “تو باید این رفتار رو بکنی” یا “این کار رو که من میگم بکنی” یا “اینجوری که من میگم رفتار کنی”، ممکنه خیلیهاشون به خشونت رو بیارن، دعوای فیزیکی، توهین کلامی و خشونت ضرب و جرح.
و کار به جای باریک میکشه، کار به آسیبهای جسمانی میکشه، شکایت و شکایتکشی، تمام شدن رابطه، قهر و قهرکشی و این داستانها. در واقع پس خشونت، یکی ازشیوه های ناکارآمدترین برای وادار کردن یکی دیگه است که کاری که تو میخوای رو انجام بده. ما اینو توی رابطه والد و فرزندی هم میبینیم. اینو حتی ممکنه از سمت پلیس هم ببینیم؛ پلیس میاد پاشو میزاره روی گلوی یکی ،که چی؟ کاری که میخواد انجام بده. یا کتک میزنه پلیس مثلاً یه نفر رو یا ما میبینیم که مثلاً دو تا دوست با همدیگه درگیر میشن. وقتی میبینند هیچ راهی واسه اینکه اون کاری که میخوان انجام بده یا اون موافقتی رو که میخواد نمیگیره، به این نتیجه میرسن که برن کتککاری.
پس میبینیم هر جایی که دو تا آدم در کنار هم قرار میگیرند، ممکنه که یه سطحی از کنترل بروز کنه؛ یک سطحی از تمایل به کنترل بروز کنه و آدمها ممکنه به خاطرش کتک کاری میکنن.
یا توهین کردن هم به شکل مستقیم یه جور پرخاشگری کلامی محسوب میشه. کتک زدن و دعوا و زد و خورد فیزیکی هم میشه پرخاشگری عملی و توهین کردن و تحقیر، مسخره کردن و تهدید همهشون توی طبقه پرخاشگری کلامی محسوب میشن ..
جالبه که بعضیها هیچکدوم از این کارها رو نمیکنن، یه عده میان قهر میکنن. همون رفتار اجتنابی که توی چند اپیزود قبلتر گفتیم. هدف از قهر کردن چیه؟ “من دیگه با تو حرف نمیزنم، اصلاً با من دیگه صحبت نکن.” اصلا سمت من نیا و قهر . هرچی صداش میکنه و نازشونو میکشه و هرچی میخواد بره یمتش پشتش رو میکنه رو شو بر میگردونه ،جواب تلفنش رو نمیده ، ریجکت میکنه قهر میکنه .
یه سریا خشونت کلامی میکنن، یه عده ای قهر میکنن ، یه عده دیگه خشونت فیزیکی میکنن، یه عده ای هم دیگه رو در عمل انجام شده قرار میدن و وادارش میکنن اون طرف رو. حالا بعضیا هم ممکنه دست به روش هایی بزنن که عقل جن و آدمیزاد هم قد نمیده . آدم متحیر میشه که چطور ممکنه اصلاً طرف با اون یکی چیکار کرده که وادارش کنه فلان کار رو انجام بده مثلا . به طور کلی تا اینجای بحث ماجرای کنترل کردنه و اینکه ما اصلا چه تعریفی از کنترل داریم . من یک باره دیگه میگم برای این که یک مرور باشه . کنترل کردن در رابطه عاطفی یعنی به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، طرفت رو وادار کنی و تحت فشار بذاری که اون کاری که تو میخوای رو انجام بده و به شیوهای که تو میخوای رفتار کنه. این میشه تعریف کنترل به اصطلاح ..
این کنترل از کجا میاد؟ واقعیتش اینه که خیلی جالبه و یه جورایی از دو جا میاد: یکی از کودکی ما و یکی هم از پیشینیانمون میاد. این خیلی جالبه. از کودکی چطوری میاد؟ ما وقتی بچه بودیم چیزی میخواستیم چیکار میکردیم؟ مثلاً فرض کن چیکار میکردیم. میتونیم ببینیم که بچهها چیکار میکنن وقتی چیزی میخوان. پرخاش میکنن، گریه میکنن، جیغ میزنن، چیز پرت میکنن. میدونی این کارا چیه؟ دارن والدینشون رو به نوعی دستکاری میکنن و داره روی اعصابشون راه میره برای اون چیزی که میخوان رو بهش بدن . حالا ممکنه یه اسباببازی باشه، سینه مادر، غذا، یا هر چیز دیگهای یه کارتون .بزارید مثلا من یه کارتون ببینم ، که اونها نمیزارن .هر جیزی میتونه باشه .
پس یاد میگیریم که اگه من جیغ بزنیم، داد بزنیم، گریه کنیم و چیز پرت کنیم، یه جوری میتونیم؛یا مثلاً بچهها قهر میکنن،میرن توی اتاق هرچی نازشون میکشی، نمیان بیرون، هرچی بهشون قول خوراکی میدی یا وعده میدی، قبول نمیکنن و کشش میدن. بچهها یاد میگیرن که چطور بزرگترها رو دستکاری کنن، انگولک کنن و وادارشون کنن تا به شیوهای که اونها میخوان رفتار کنن. پس نگاه کن ما کنترل کردن رو یه حالتی از همون بچگی یاد گرفتیم.
و نقطه جالبش اینه که کی با این شیوه ما همکاری کرده و به ما یاد داده؟ کی همکاری کرده به نظر تو؟ مراقبینمون؟ پدر و مادر؟ سرپرست؟.
تو ممکنه پارتنرت رو بترسونی، با خشونت با تهدید با تهمت با توهین ها و تمسخر ها و حقارت ایجاد کردن ممکنه بترسونیش .ممکنه شلوغش کنی، داد و بیداد راه بندازی و تهدید کنی که فلان کارو میکنی و شاید موقتاً به حرفت گوش کنه. اما در نهایت جا گیر بیاره از دستت در میره یا پشت سرت بهت خیانت میکنه، خودت هم خبر نداری. به همین ترتیب ممکنه سعی کنه کنترل رو یهجوری به دست بگیره.
پس اتفاقی که میوفته اینکه پارتنر روبه رو من مثل پیشینیان من که دنبال غذا بیشتر ، زمین یا تسلیحات بیشترو شکار بیشتر بودن این نیست . پارتنر من اینها نیست پارتنر من یک آدم زنده است، عین خود من ،جلو من ،کنار من. من نمیتونیم اونو کنترل کنم چون اون اجازه نخواهد داد که من وادارش کنم که رفتاری که کن میگم رو بکنه. کارایی که من میگم رو بکنه جوری که من میگم حرف بزنه، لباس بپوشه، غذا بخوره، معاشرت کنه، برخورد کنه و تصمیم بگیره و جوری که من میگم رفتار کنه و احساس کنه. تو الا بی خود کردی که اینجوری فکر کردی و تو اصلا بی خود میکنی که این احساس رو داشته باشی . بیخود بهت بر بخوره و بیخود رنجیدی .”بیخود کردی که عصبانی شدی”، “بیخود کردی ترسیدی”. تو اصلا حق نداری عصبانی بشی . اصلا چی میگی ؟تو اصلا بیخود بهت بر بخوره تمام اینها همش ادبیات کنترلینگه..
“تو فلان اشتباه رو کردی؟”، تو بیخود میکنی وقتی من بهت توهین میکنم بهت بر بخوره .انقدر اشتباه تو کنده هست که تو اصلا بی جا میکنی که بخوای فکر کنی که این حق رو داری که بخوای ناراحت بشی . باید سرت رو بندازی پایین و شرمنده بشی این یعنی چی ؟ کنترلینگ .این ادبیات که ادبیات رایج در روابط ما هست کنترلینگه همش و نشون میده که ما چقدر سعی میکنیم حتی افکار و احساسات نفر مقابل روکنترل کنیم . تجربه هایی که بسیار درون و شخصی هستن و اصلا شما دست رسی بهش نداری .چجوری میتونی چیزی رو که حتی صاحب اون احساس هم نمیتونه کنترلش کنه، تو چطوری فکر میکنی که میتونی کنترلش کنی؟ فکر میکنی میتونی رفتارهای نفر مقابل رو کنترل کنی؟ به این میگن توهم کنترل..
مثلاً اگه بری سمت شرق کره زمین، مثل جاپون، کره، چین، میبینی که اونجا نوجوانها و جوانها کنترل شدن رو نشانه دوست داشته شدن از سمت والدین میبینن. اگه نوجوان یا جوانی کنترل نشه، احساس میکنه که خانوادهاش دوستش ندارن و براش اهمیت قائل نیستن. چرا که توی اون فرهنگها، و طبق اون ساختار های فرهنگی اساسا کنترل کردن جوان ها و نوجوان ها جزئ از شیوه های ابراز عشق به اون نوجوان تلقی میشه. میایم به سمت خاور میانه میبینیم که یه جور هایی یه تفاوت هایی هست یخورده یک دست نیستن .و یک پارچه نیستن یعنی یک خانواده هایی هستن که به همون شیوا های شرقی ها کنترل میکنن و این رو نشانه عشق میبینن و یه خانواده هایی هستن که میبینیم نه اصلا این رو نشونه بدی میبینند و رشد رو در این میبینن که خب باید به حال خودش بزاریم مستقل بارش بیاریم و کنترلش نکنیم به فرض مثال ..
حالا میریم ، به سمت غرب، و میبینیم که اصلا قاعده کلا برعکس شد اگه کسی نوجوان یا جوانی رو کنترل کنی، عملا تورو فضول ، مداخلهگر، پرخاشگر و سلطهجو تلقی میکنن . ممکنه حتی ازت به دادگاه شکایت کنن،میتونن از پلیس کمک بگیرن یا زنگ بزنن مددکار اجتماعی با قانون بیاد بالا سرت شکایت نامه تنظیم منه و بیچارت کنه و اذیتت کنه . عواقب واست داره .پس میبینیم که در جاهای مختلف کره زمین فرهنگ های مختلفی از این مسئله هست .اما اینکه مثلا در زوج ها نگاه میکنیم و میبینیم بعضی از زوج ها همینکه گفتم یک تعامله اصطلاحا مکمل باهم دیگه دارن . میتونیم بعدا انواعی از سبک های تعامل رو با هم مرور کنیم. مثلاً یکی رو به عنوان نمونه اینجا میگیم . مثلا تعامل مکمله. یعنی اینکه من سلطهجو هستم و دوست دارم سلطه گری کنم طرف مقابل رو تحت کنترل خودم دربیارم. هر کاری که من میگم بکنه؛ هر لباسی که من میگم بپوشه، هر غذایی که من میگم بخوره، پولمون رو هر جوری من میگم خرج کنیم، تصمیمات رو اون جوره که من میگم باید بگیریم ؛ حتی معاشرتها رو با آدم ها انجوری که من میگم باید بکنیم . فقط انجوری که من میگم .
و اون یکی چیکار میکنه ؟نقش سلطه پذیر رو قبول میکنه .اون قبول میکنه که هرچی من میگم در هر زمینه ای و فقط اون اطاعت میکنه. جالب اینه که سلطهجو رمانی گه سلطه گری میکنه و اون سلطه پذیره هم گوش میکنه ، اون سلطه جو میگه “آفرین، باریکلا!”، حالا این جنسیت نداره ها. ممکنه توی یه رابطه مرد سلطهجو باشه و زن سلطهپذیر، یا برعکس زن سلطهجو و مرد سلطهپذیر باشه.
اون سلطهجو سلطه پذیر رو نوازشش میکنه میگه آفرین باریکلا تو چقدر “همسر خوبی هستی ” یا “چقدر شوهر خوبی هستی ” حرف گوش کنی ،چقدر منو دوسم داری و چقدر عاشقمی که هر چی میگم گوش میکنی . سلطه پذیره هم با گرفتن این نوازش و با اطاعت کردن اون عزت نفس خودشیفتگیگونه اون سلطهجو رو نوازش میکنه .و تایید میکنه اون عزت نفس یک فرد رو بالا تر میبره به اصطلاح . با .
خیلی وقتها از زوجها میپرسم، میگم “قبل از اینکه این آقا یا خانم وارد زندگیت بشه،تو داشتی چطور زندگیت رو میچرخوندی ؟ بلد نبودی از خودت مراقبت کنی؟ بلد نبودی تصمیم بگیری، لباس بپوشی، غذا بخوری، یا معاشرت کنی؟ بلد نبودی چطوری مسائل خودت رو حل کنی ؟”
باور کنید،من شده بارها با زنها و مردان توانمندی صحبت کردم که قبل از ورود یک فرد کنترلگر به زندگیشون،که بخواد به قول تو جیبش رو چک کنه ،مبایلش رو چک کنه ، رفت و آمدش رو چک کنه ،روابطش رو و حریم خصوصیش رو چک کنه و مداخله کنه این آدم بسیار آدم توانمندی بوده واسه خودش .حالا دست بر غذا یک چیزی خورده تو سرش عاشق این آدمه شده بعد حالا با هم وارد رابطه شدن این آقا یا خانم امده زندگی این آقا یا خانم رو اصلا مال خودش کرده . یعنی یه آدمی که مثلا تخصصی یا هنری داشته خونهنشین کردن و گفته “بشین تو خونه، من به تو اعتماد دارم ولی به جامعه اعتماد ندارم. بیرون بری ممکنه خطرناک باشه بدزنت ،یا مختو میزنن ، نا امنه ،فلانه بهمانه و…نه رانندگی نکن توی ماشین بشینی توی این شلوغی و توی این نا امنی تصادف میکنی . .”
شبیه بحث خشونت علیه زنانه که اگر مردی رفتار پرخاشگر داره و حقوق زن رو رعایت نمیکنه، و انواع خشونت رو به زنان میکنه خب در اون ور هم یک زنی هست که با این خشونت همکاری میکنه . پس ماجرا وقتی از رابطه رابطه حرف میزنیم دو طرفه هستش..
برای مثال، فرض کنید با دختری وارد رابطه بشید که یه عمری همیشه کنترل شده چه توسط والدینش یا مردانی که در زندگیش حضور داشتن ، همیشه کنترل شده. اگر شما مردی هستید تعادل جو در روابط و به حقوق زنان احترام میذارید، وقتی با این زن وارد رابطه میشی و کنترلش نمیکنی ، رسما داری بهش فوش میدی .رسما داری بهش بیاحترامی میکنی. رسما داری بهش میگی تو اصلا برای من مهم نیستی .خب خاطر اینه که این آدم سازههای ذهنیش ، ساختار های ذهنیش ، اون مفاهیم اولیه که از دوست داشتن و دوست داشته شدن در مغزش تعریف شده مبتنی بر کنترل شدنه .
من زنگ بزنم و بگم که عزیزم بندشون و مثلا صبحانه دیر نشه ، عزیزم صبح من زنگ بزنم شما رو صبح بیدار میکنم که بری سر کار، شب به موقع بخواب، از توی اینترنت برو بیرون. آقا ما دوتا آدم بزرگیم. حداقل اگه شما از ۲۲ سالگی به بعد دیگه آدم بزرگسال محسوب میشی، همه این رو بلدیی، خودت باید انجامش بدی. اینا به نظر من اسمش مراقبت نیست، اوور پروتکشنه، بیش مراقبتیه، مراقبت اووردوزه. اینا عشق نیست. اینا یه جوری مثلاً مسئولیتو از رو دوش خود فرد برداشتن و رو دوش خودمون گذاشتن. چه دلیل داره که این کارو بکنیم؟ مگه اون بلد نیست خودش غذا بخوره؟ زندگی بکنه، ما باید بریم بهش زندگیکردن یاد بدیم، معاشرت کردن یاد بدیم؟
اصلاً بحث کنترلینگ همینه. تو زمانی شروع میکنی به این کنترل فیزیکی، سطحی اولیه یعنی که فکر میکنی اون بلد نیست، تو بلدی، تو بهتر از اون میدونی. در حالی که توضیح دادم که این بخش ناریسیکی ذهن آدم هاست که میزنه بیرون که من بهتر از تو میدونم ، بهتر از تو میدونم ساعت خوابت کی هستش ،من بهتر میفهمم که تو باید کی غذا بخوری و چجوری مراقب خودت باشی . نه این اصلا مراقبت نیست . این یک جور رابطه ناسالمه مراقبتی که باعث بشه فرد. اینو اضافه کنم: مراقبت ناسالم یعنی تو کاری بکنی، جوری مراقبت کنی که مسئولیت مراقبت فرد از خودش از روی دوشش برداشته بشه و روی دوش تو بیاد این مراقبت ناسالمه. حالا اون که مریضه و نیاز به مراقبت داره یا سرش شلوغه نیاز به رسیدگی داره ، اونها استثناست و بحثش فرق میکنه. چه رابطهای بین اعتماد و کنترل وجود داره؟ اصلاً این نقطه خودش بسیار مهمه. ما چرا یه نفر دیگه رو کنترل میکنیم، جیبش رو میگردیم، به پا با سرش میذاریم؟ این عاشق و معشوقها ممکنه این کار رو بکنن، هک میکنن همدیگه رو در فضایه مجازی پسوورد های همدیگه رو هک میکنن ،چک میکنن، زیر نظر میگیرن و….
گاهی من دیدم باورت نمیشه، آدمها تو گذشته یه نفر مقابلشون جستو جو میکنن: چند بار تا حالا سکس داشتی؟ با چند تا پسر یا با چند تا زن تا حالا خوابیدی؟ خب به شما چه؟ این حریم خصوصی اون فرده و اون کسی که این اطلاعات رو به طرف مقابلش میده، خودش باید عواقبش رو قبول کنه. چون داری اجازه میدی بیاد توی حریم خصوصیت، داری اجازه میدی سرک بکشه توی حریم خصوصیت، توی تجربههای شخصیت. با چند نفر تا حالا خوابیدی؟ با چند تا پسر بودی؟ با چند تا دختر بودی؟ چه رابطههایی داشتی؟ به چه شکلهایی سکس میکردی؟ چه پوزیشنهایی داشتی؟ آقا خانم، این سؤالها سؤالهایی نیست که به بدنه رابطه شما کمک کنه. بلکه بدتر شما رو وسواسی، بدبین و پارانوئید و حسود میکنه..
هر وقت میخوای باهاش سکس کنی،حالا من این کارو بهتر انجام میدم یا اون بهتر این کار رو انجام میداد. نکنه من دارم با این سکس میکنم، اون تو سری نفرهایی که ازش تجربه خوبی داشته؟ خب چرا داری با خودت این کارها رو میکنی؟ این مدل کنترلینگها، این مدل پرسوجو کردنها نتیجهاش میشه حسود شدن و بدبین شدن.وسواس فکری پیدا کردن در مورد گذشته طرف و اسطلاحا نوشخواره ذهنی راجب این مسائل خب اینا کجاش فانکشناله؟ کجاش کارآمده؟
نه من به تو اعتماد دارم، به جامعه اعتماد ندارم؛ این جمله مزحک رو من از دهن خیلی ها شنیدم راستشو بخوای. نه، من عملاً به تو اعتماد ندارم که بتونی در مقابل این جامعه سوءاستفادهگر، پررو و وقیح، خودتو محافظت کنی. در واقع من به تو اعتماد ندارم، نه به جامعه. یه نکته دیگه که خوبه اینجا اضافه کنم و شاید این بتونه یه حسن ختامی برای این بحث باشه: سؤالم اینه که اگه من درخواستی تو رابطه داشته باشم، پس باید چیکار کنم؟ خب نگم؟ اگه بگم که میشه کنترل؟ اگه بخوام پافشاری کنم میشه کنترل؟ پس چیکار کنم؟
این بحث نیست که تو حق نداری تو رابطه چیزی رو بخوای یا حق نداری درخواست کنی یا حق نداری از من بخوای خودم رو عوض کنم . کی گفته؟ ما حق داریم تو رابطه هر چیزی رو از همدیگه بخوایم و درخواست کنیم
ببینید حالا ما با هم مینشینیم و گفتگو میکنیم. ببینید ما باز رسیدیم به توافق . مینشینیم با هم توافق میکنیم. حرف میزنیم و حدودش رو تعیین میکنیم. اگه بتونم، برات اون کار رو انجام میدم اگه نتونم خب نمیتونم دیگه. تو باید بپذیری که من نمیتونم. حالا اگه میتونی بپذیری، با من ادامه میدیم. نمیتونی بپذیری؟ خب به سلامت. میتونیم ادامه ندیم با هم. به یک توافق میرسیم در نهایت، به یک مذاکره میرسیم. پس بحث کنترلینگ هیچ منافاتی با این که آدمها درخواستهای خودشون رو به زبون بیارن نداره. و اماباز یه مطلب دیگه . اینم میخوام اضافه کنم به دیدگاه های مختلف مخاطبین ما اونم اینکه جالبه که در عشق یه مقداری کنترل وجود داره. میدونی چرا؟ به دلیل این که اگه ما عشق رو مثل آغوش در نظر بگیریم، تو باید اعتماد کنی و یک کمی اجازه بدی تا طرف مقابل تو رو تو آغوش خودش بگیره. یعنی به نوعی کنترل کنه.
حالا دارم به زبون استعاری تعریفش میکنم. به عنوان یک مفهوم . عشق اگه آغوش باشه و وقتی تو آغوش کسی هستی، باید قبول کنی که یککمی کنترل خودتو به دست نفر مقابل بسپاری. نمیشه که تمامیت فردی خودتو حفظ کنی و همزمان با کسی تو رابطه باشی. خب، پس کجا قراره کوتاه بیای؟ کجا قراره بگی “باشه عزیزم، به خاطر تو انجامش میدم”؟ کجا قراره از استانداردهای خودت دست بکشی و استانداردهای اون رو بپذیری و انجامش بدی؟
اگر درست نگاه کنیم، درسته که کنترلکردن به شکلی که فشارزا و وادار کننده باشه خیلی کاره اشتباهیه . اما در ماهیت عشق در ذات عشق، یه بخشی از کنترل شما به طرف مقابل سپرده میشه. حالا با مذاکره، با توافق و با گفتگو، میشه این حد و مرز رو تعیین کرد.
به نظرم، اگر ما عاشق میشیم باید بپذیریم که آسیبپذیر بشیم. و آسیبپذیر شدن یعنی چی؟ یعنی قبول کنی که یکم از کنترل خودتو به دست پارتنرت بسپاری. ما فهمیدیم که نمیتونیم پارتنرمون رو کنترل کنیم؛ نه احساسات، نه افکار، نه انتخابها و نه تصمیمها و استاندارد های اون رو میتونیم کنترل کنیم. جالبه که در نهایت باید بگیم: ما فقط میتونیم رفتار خودمون رو کنترل کنیم.
پس من به زوجها از اینجا میگم که اگه میخوای رابطه بهتری داشته باشی، بهتره که فقط رفتار خودتونو کنترل کنی، نه رفتار، افکار و احساسات پارتنرت رو . اپیزودهای دیگر این فصل: