دارما کلینیک پادکستیه که در مورد مسائل روانشناسی و پزشکی در اون صحبت میکنیم. این فصل دارما کلینیک درمورد حفظ و نگهداری روابط هست و امیر قنبری مشکلاتی که برای زوجین در طول روابط طولانی مدت بوجود میاد رو مورد برسی قرار می دن. ما سعی میکنیم مسائلی رو مورد بحث قرار بدیم که در نظام آموزشی به شکل درست آموزش داده نشدن و ما روزمره باهاشون در ارتباط هستیم. در این اپیزود به نشانههای پایان یا فروپاشی یک رابطه میپردازیم سلام شما به دارما کیلینیک گوش میکنید . علی دلشاد :متأسفانه این اپیزود به دلیل بُعد مسافت و همچنین عدم دانش فنی لازم در حین ضبط با کیفیت پایینی در اختیار شما قرار میگیره. تیم ما تمام تلاشش رو برای افزایش کیفیت این اپیزود انجام داده ولی باز هم استانداردهای مطلوب رو نداره. ازتون میخوام با صبر و شکیبایی چند دقیقه اول رو گوش بدید تا گوشتون بهش عادت کنه. خطرناک از جهت جون و اینا نه، از جهت سلامت روان و زندگی و این حرف ها.که این نشانهها رو باید سعی میکنیم بهشون نگاه کنیم و دقت کنیم. من برای بحث امروز چند تا فاکتور رو آماده کردم که دربارشون با هم دیگه حرف بزنیم. اولاً که ما امروز بحثی که با هم میکنیم میخوام این رو تأکید کنم حتماً که امروز و هیچ روز دیگهای و هیچ وقت دیگهای ما اگر درباره هر رابطه و هر نوع مدل رابطهای حرف بزنیم، اگر در مورد حقایق تجربی بشری و تجربیات ارتباطی بشر و انسان امروز حرف بزنیم، به هیچ وجه نمیتونیم نه اجازه داریم نه قصدشو داریم که مطلق صحبت کنیم. و اون اینه که مجموع مباحثی که مطرح کردیم هیچگونه شما مباحث مندرآوردی یا نظرات شخصی نیستن. اصولاً برپایه تجربیات بشری و مطالعات علمی و پژوهشهایی که در رفتار انسان و به خصوص با تمرکز با رفتار انسان و مشاهده انسان انجام شده، این مباحث ما تا به حال بر این اساس بودن. پس نه مطلق بودن و هستن و نه بیپایه و اساس، بلکه بر اساس پژوهشهای علمی و آکادمیک انجام شدن. و بعد به این نتیجه میرسن که عمدتاً انسانها در رابطه این گونه هستن یا این گونه نیستن. مثلاً، پس وقتی که میگیم بحث ما آکادمیکه، منظورمون اینه که این مفاهیم، این نظریات درست مطلق نیستن. درسته انسان بر اساس شرایط رفتار میکنه، اما این مطالعه و مفاهیم در فرهنگهای مختلف انجام شده و عمدتاً انسانها پیشبینی میشه و انتظار میره که احتمالاً اینجوری رفتار کنن. حالا امیدوارم که ترجمه فارسیش معنا داشته باشه و گویا باشه. پریشانی هیجانی رو حالا در مباحث پایانی ما تعریفش میکنیم. دومین فاکتور که میتونه خیلی توی پیشبینیکننده بودن یک پایان رابطه مؤثر باشه و میتونه به اصطلاح به ما بگه که آیا این رابطه باید تمام بشه یا نه، فاکتور بعدی میتونه تحت فشار مداوم باشه چون این مسئله میتونه تحت فشار هر چیزی باشه. شما ممکنه توی رابطه تحت فشار هر چیزی باشی؛ فشار مالی میتونه باشه، فشار عاطفی میتونه باشه، حتی میتونه فشار جنسی باشه و فشار روانی هم باشه و هر چیز دیگه که فکرش رو بکنید. اصولاً وقتی که آدما توی یک رابطه هستن و احساس میکنن که تحت یک فشار مداومی هستن، فشار ممکنه مقطعی باشن. مثلاً شما امروز پول ندارید، ولی فردا پول دارید، مثلاً چکت پاس میشه و پول ندارید، پس این فشار از بین میره. شما امروز ناراحتی تحت فشاری با پارتنرتون، ولی میشینید باهم حرف میزنید، آشتی میکنید و بعد تمام میشه، این فشار تمام میشه. اما فشارهایی هستن توی رابطه که عمر طولانی دارن. مثلاً ممکنه که یه سری تعارضهای حل نشده خیلی طولانیمدت به طور مداوم هر روز هر روز توی رابطه حاکم باشن که میبینید اینجا دیگه رابطه اصلاً از هم میپاچه. و جالبه که یکی از فاکتورهای دیگه که خیلی برای خود منم جالبه، که توی تحقیقات خیلی بهش اشاره میشه،در مطالعات مختلف سطح تحصیلات طرفینه. یعنی هر چقدر که سطح تحصیلات پایینتر باشه، احتمال ناپایدار بودن یک رابطه هم خیلی زیاد میشه. اینا جالبه که یکی از بیشترین پیشبینیکنندهها هستن برای پایان یک رابطه دیگه توی بیشترین تحقیقات دیده میشه. واین خیلی جالبه. اما چند تا فرضیه جالب هم وجود داره که خوبه اون رو نگاه کنید. مثلاً اگر تو همون بحث رضایت که گفتم، افرادی که سطح بالایی از بیثباتی در رضایت تو رابطه نشون میدن، با احتمال خیلی بیشتری رابطه رو به پایان میدن. یعنی شما یه روز راضی هستی، یه روز راضی نیستی به دلایل مختلف. این بیثباتی نمیتونه که رضایت رابطهات رو به طور باثبات حساب کنه و باید یک دل قرص و مطمئن این رابطه رو پیش ببرید و میبینیم که این بیثباتی آزاردهنده میشه و خودش افراد و زوجها رو توی یک دایره معیوب میاندازه و مشکلات و فشارهای بیشتری تولید میکنه. و جالب اینکه میگه الان افرادی که سطح بالایی از بیثباتی توی رضایت از رابطه نشون میدن، سطح کمتری از تعهد نشون میدن. این دقیقاً یعنی این که هر چقدر که شما احساس میکنید از یک رابطه ناراضیترید یا بیثباتی در اون رضایت دارید، احتمال اینکه برین خیانت کنین یا وارد رابطه خارج از زناشویی بشین، خیلی زیاد میشه. خیلی مهمه که به نظر من همه اون زوجها که من امیدوارم که این پادکست رو حتماً مخاطبین ما کامل گوش کنن به این نقطه خیلی توجه کنن. که چقدر میزان رضایت از رابطه میتونه اهمیتش رو روی همون هشت میلیارد نفر انسان. حالا من به طور کلی گفتم و تقریبی. داریم این ارتباطات خانوادگی، والد فرزندی، ارتباط زوجی، ارتباط سازمانی، ارتباط اجتماعی، ارتباط دوستی و هر نوع ارتباط رو داریم تجربه میکنیم. و تو بحث زوجها که فوکوس میکنیم، خیلی مهمه که حواسمون باشه که رضایت از رابطه، که توش هستی در واقع میتونیم بگیم ، قلب یک رابطهست. اگر شما قلب رابطه رو از کار بندازی ، طبیعتاً و حتماً به پایان یک رابطه خیلی نزدیک میشید. و حالا اینکه چی باید بکنید، دیگه بحث دیگهای هست که باید بری کمک تخصصی بگیری، مشورت بگیری، فقط با کله خودت جلو نری و تصمیم نگیری و همه چی رو خرابتر نکنی. به معنی شبکه اجتماعی که مثل تلگرام و واتساپ و اینستاگرام نیست، به معنی اون کامیونیتی و اجتماع اطراف این زوج هست؛ یعنی خانوادههاشون، حلقه دوستانشون، حلقه همکارانشون. شبکه اجتماعی توی بحث این روز ما این معنی رو میده، نه میدیاهایی که به عنوان رسانههای اجتماعی کار میکنن. مثلاً ما میبینیم بهواقع من شخصاً در بین مراجعینم دارم میبینم که وقتی زوج میان و سنشون خیلی تفاوت داره و مثلاً خانمه بیش از همین عددی که گفتین بزرگتره، مثلاً شیش سال خانمه بزرگتره، انتظار داریم اختلاف و تعارض خیلی زیاد باشه؛ مگر اینکه زوج واقعاً هوش اجتماعی، هوش عاطفی و هوش هیجانی خوبی بهخرج بدن و بیان مسئله رو حل کنن و صاحب مهارت توانمندی حل مسئله بشن که عالیه اگه اینجوری باشه. یا مثلاً میبینیم که وقتی آقا ده سال، یازده، دوازده، سیزده، چهارده تا شونزده سال بزرگتره، حتی تا بیست سال من دیدم بین مراجعهکنندگانم که بزرگتره، اختلاف و تعارض خیلی زیاده و واقعاً غیرقابل حل خودش رو نشون میده. این مسئله که برای اینا به وجود میاد، پس خیلی مهمه که ما این اختلاف سنی رو به عنوان فاکتوری که میتونه در آینده نزدیک یا دور مشکلساز بشه، جدی بگیریم. هنوز جهانبینی و ایدئولوژی فرد نسبت به دنیا و زندگی بهدرستی شکل نگرفته و او را مجبور به ازدواج میکنند. جالب این است که هر روز در شبکههای اجتماعی، اخباری را میشنوم که پیگیری میکنم و میبینم مثلاً یک عاقدی رو در شهری از استانهای شمالی یا شمال غربی کشور بازداشت کردند. این عاقد در یکی دو ماه اخیر، سیصد تا چهارصد عقد کودکهمسری انجام داده بود و به همین دلیل بازداشت شده؛ که شما چنین کاری نباید میکردی. JTA هستم. اصلاً چنین چیزی در روانشناسی علمی امروز و دیروز وجود نداشته و ندارد .ما قابل دستهبندی نیستیم. هر کسی باید در زمان مناسب خودش درک بکنه با کمک یک متخصص و اگر دوست داشت اگه عقل سلیم رو میخواد محک بزنه ، میتونه بره و مشاوره بگیره که ببینه آیا سن مناسب ازدواجش کی هست. و چه زمانی میتونه به خودش حساب باز کنه که یک ازدواجی رو جدی بگیره.. کار به جایی میکشه که ما میریم پیش رمال و فالگیر و میخوایم کنترل زندگیمونو به دست بگیریم.تو میریم میگیم تو بگو : “بگو من کی قراره بمیرم؟” یا “نگفت من تا کی زندهام؟” فالش قهوه میگیره، فالش تاروت میگیره، اینو میگیره، اونو میگیره گفت که من تا چه سنی زندگی میکنم ؟ هممون دوست داریم. مغز انسان کنترل و پیشبینی رو دوست داره. چون موضوع روانشناسی انسانه و انسان یه موجود غیر قابل پیشبینیه. دلیلش هم همون اول بحث گفتیم ، انسان تو شرایط مختلف واکنشهای مختلفی نشون میده. پس نمیتونیم مثل یه ماشین، یه دکمه رو بزنیم و انتظار داشته باشیم یه کار مشخص رو انجام بده. و این به خاطر ذات ماست، چون ساختن تستهای خیلی غیر علمی و مسخره واقعاً امروز مد شده. بعضیها هستند که به نظر میاد برای پر کردن جیب خودشون یه سری کارگاه راه میاندازن و آدمها رو دستهبندی میکنن. میگن تو تیپ شخصیتیت اینه، تو اونی، تو اون یکی، در حالی که این تستها اصلاً مبنای علمی ندارن و تایید نشدهن، چون هیچ پشتوانه تحقیقاتی ندارن. همون طور که گفتم فاکتور اصلی سنه . یه کوچولو شاید از بحث دور شدیم ولی حالا برمیگردیم . ضمن اینکه من پیشنهاد ام ینه که ما میتونیم امروز فقط درباره افراد فردی صحبت کنیم و اپیزود بعدیمون رو به عوامل دوتایی و عوامل شبکه های اجتماعی بپردازیم که اینجوری بحثمون کاملتر و اصولیتر میشه و زیاد هم طولانی نمیشه. به این معنیه که افراد تو یه رابطهای که هستن به خاطر همون رابطه، هیجانات منفی از جمله خشم، ترس، استرس، غم و اندوه شدید رو تجربه میکنن. مثلاً فرض کن یکی تو رابطه مدام از دست پارتنرش خشم داره. خب این خشم رو چی کار میکنه؟ یا پرخاشگری میکنه یا تو خودش میریزه و خودش رو میخوره. این باعث میشه یه خلق منفی، یه روحیه منفی، یه مود منفی و یه پریشانی هیجانی و عاطفی تو درونش به وجود بیاد که حلنشده باقی میمونه. پس اینجا داریم یه سری مرز ها هم میزاریم توی این بحث تا بفهمیم که کی این رابطه قراره تموم بشه و کجا میشه از تمام شدنش و جداییش جلو گیری کرد ،ینم از فکتور دوم اما فکتور سوم : فاکتور دوم، به فاکتور سوم که عامل پریشانی هیجانی هست، خیلی کمک میکنه. ببینید، همه ما آدما همونطور که قلب و کبد و کلیه و مغز و معده و روده داریم و ارگانهای داخلی مشترک داریم ، سازوکارهای ذهنی مشترکی هم داریم. مثل تفکر، برنامهریزی، تصمیمگیری یا مثلاً تفکر منطقی یا غیرمنطقی و نگرش که دقیقاً فاکتور سوم مورد توجه ماست. حالا مهمه که تو فاکتور سه، این نگرشی که شما به رابطهای که توش هستی داری و نگرشی که به پارتنر خودت داری، چقدر کمک میکنه که به پریشانی هیجانی و عاطفی شما دامن بزنه. مثلاً شما اگه آدم غرغرو و ایرادگیری باشی، مدام داری خلق منفی تو این رابطه وارد میکنی. چرا؟ چون که همهاش داری نواقص پارتنرت رو میبینی، هی ازش ایراد میگیری، هی غر میزنی، هی عیبجویی میکنی. خب چه اتفاقی میافته؟ خب، رابطه تدافعی-تهاجمی میشه، رابطه امن نیست، رابطه به تبادل خشم و درگیری و تعارض منجر میشه. پس یه رابطه با کیفیت نداری. این از کجا میاد؟ از نگرش شما که آدم عیبجویی هستی و همهاش دنبال عیب تو رابطه میگردی، تو شخصیت این فرد، تو رفتارش، تو نحوه برخوردش، تو کلامش، تو زندگیش، تو پوششش، تو غذا خوردنش، تو عاداتش، همهاش دنبال عیب و ایراد میگردی. یا مثلاً نگاه کنید، باز یه مثال دیگه میزنم از پریشانی عاطفی خودمون و اینکه نگرشهامون چه تأثیری دارن. افرادی هستن که همیشه منفیبافی میکنن و همه چیز رو از جنبه منفی میبینن. میگن “مثل آقای قنبری، همش منفیبافه، همش حرفای منفی میزنه، همش به مردم بدبینه، فکر میکنه همه میخوان بهش و به من بد کنن.” در تمام پژوهشها تأکید میشه که همیشه رابطه رو به شکل دوستانه و توافقی تموم کنید. اگه به این نتیجه رسیدید که باید تموم کنید، هر نوع تمام کردن رابطه به شکل دیگهای باعث دردسر بیشتری میشه، مگر اینکه مجبور بشید. مثلاً اگر طرف مقابل تو عصبی یا سایکوتیک باشه، اسکیزوفرنی داشته باشه و اصلاً نفهمه شما چی میگید، خب توافق و مذاکرهای وجود نداره که بخواید انجام بدید، باید تمومش کنید و برید. بستریش باید بکنید و بسپریدش دست خویشاوندان و خانوادش و شما باید به سلامت خودتون برسید. اینها بحثهای استثنائیه، اما عمدتاً تأکید میشه که بحث و رابطه رو باید توافقی تموم کنید. مثل همه پادکست های دارما باز هم اسپانسر این اپیزود خود شما هستید که اون رو با عزیزانتون به اشتراک میزارید . نشانههای پایان رابطه – قسمت اول
نشانههای پایان رابطه – قسمت اول
امیر قمبری : یه مرور خیلی سریع بکنیم برای این که توی این چند اپیزود و قسمتی که تا الان صحبت کردیم مشخص بشه چه مسیری و تکنیکی تو بحث اومدیم. همتون که قبلاً مختصری گفتیم، اول از نحوه فاز ابتدایی و مراحل ابتدایی یک رابطه گفتیم که این رابطه اصلاً از کجا شروع میشه، چرا اصلاً باید وارد رابطه بشیم و مراحل شکلگیری و شروع یک رابطه چیه. واسه نگهداری یک رابطه باید چی کار کرد و به خصوص درباره این که چه کارهایی نباید بکنیم صحبت کردیم و رسیدیم به این که آقا به قول شما ما چه پارتنری هستیم، چه پارتنری دوست داریم باشیم و چرا بین این دوتا اختلاف وجود داره. ارزشها چجوری میتونن این فاصله رو پر کنن و تعهد به ارزشها و اجرای ارزشها و همسو رفتارکردن با ارزشهایی که ما در نهایت گفتیم مثل محبت و فدا کاری و عشق و صمیمیتو توجه و ….چیزیه که میتونه فاصله اون چیزی که آدمها هستن با اون چیزی که میخوان باشن رو پر کنه.
حالا میخوام یه اپیزودی رو درباره نشانههای پیشبینیکننده پایان یک چه عواملی هستن در رابطه بررسی کنیم. راجع به اینها حرف بزنیم و بررسی بکنیم. ببینیم که اولاً چه عواملی وجود داره که برای اینکه رابطهمون پایان نیابه، یعنی دچار بری کآپ نشه، رابطه تموم نشه و به پایان خودش نرسه، باید چه کار کنیم؟ به چه نشانههایی باید دقت بکنیم و اگر چنین نشانههایی رو توی رابطهمون دیدیم بهتره که واکنشمون چی باشه. بعضی از عواملی رو هم با هم مرور میکنیم. احتمالاً توی این بحث اگه برسیم، انشاءالله. که اگه اون نشانهها رو در رابطه ببینیم واقعاً کاری نمیکنیم که احتمال این که رابطه از اونجا خیلی ادامه دادنش پر خطر باشه حذف کنیم.
شما در حوزه علوم انسانی حرف میزنید، حوزهای که به زندگی انسان، به رفتار انسان، به ذهن انسان، به احساسات و افکار انسان و به اجتماع انسانی مربوط میشه. اینو میگن علوم انسانی. نمیتونیم هیچوقت مطلق صحبت کنیم به دلیل اینکه انسان یک موجود غیرقابل پیشبینیه. یک کوچولو پرانتزم باز کنم؛ انسان موجود غیرقابل پیشبینیه که عمدتاً بیشتر در شرایط و موقعیتهای مختلف رفتارها، بازخوردها و واکنشهای مختلف داره. درست ما یک شخصیت نسبتاً ثابت داریم، نه مطلقاً ثابت. این شخصیت کمی جای تغییر داره، ممکنه همیشه طبق الگوی که خودمون انتظار داریم رفتار نکنه یا بقیه انتظار دارن اون فرد رفتار نکنه. اما عمدتاً ما بر اساس اون شرایط که توش قرار میگیریم و چندین و چند فاکتور دیگه یک واکنش رو نشون میدیم، یک عکسالعمل رو نشون میدیم. پس ما آدمها عمدتاً غیرقابل پیشبینی هستیم. تصمیماتمون، افکارمون، احساساتمون و رفتارهامون به طور کلی غیرقابل پیشبینی هستن. پس هیچ تئوری مطلق، نظریه مطلقی در بحث روانشناسی و جامعهشناسی اصولاً یا هر علوم انسانی دیگه هیچ امر مطلقی وجود نداره. و نمیتونه ادعا کنه که این هست و غیر از این دیگه نیست. تو بحث امروز ما هم این مسئله مطلق نبودن این حرفها وجود داره. اما یه نکته دیگه هم هستش که تو بحث امروز ما حتماً سایه خودش رو خواهد داشت.
حالا خیلی وقتا جالب اینه که عدهای به این موضوع نقد میکنن که آقا شما یه سری کتاب غربی خوندید، مثلاً روانشناسی غرب و مطالعه میکنید، میخواید رو من که یک انسان شرقی هستم یا خاورمیانهای هستم یا ایرانی اسلامی هستم تطبیق بدید. واقعیتش اینه که این حرف خیلی نسنجیده است به دلیل اینکه اصلاً همچین چیزی نیست. این یک قضاوت باطله یا قضاوت بیاساسه. به دلیل اینکه درسته انسانها بر اساس فرهنگها، مناطق مختلف جغرافیا و بر اساس نوع حکومتهای سیاسی که درشون زندگی میکنن رفتارهای مختلف نشون میدن. گفتیم انسان موجودیه که سیچوئیشناله، بر اساس شرایطی که توش زندگی میکنه واکنش نشون میده.
اما واقعیتش اینه که وقتی که در علوم انسانی یا در بحث روانپزشکی، روانشناسی وجامع شناسی و اینجور علوم، زمانی که انسان رو مطالعه میکنن، صرفاً توی یک نقطه از کره زمین مطالعهاش نمیکنن. همین مطالعه رو میبرن در نواحی مختلف زمین، در قارههای مختلف، در کشورهای مختلف، در فرهنگهای مختلف. مطالعه رو انجام میدن، تکرار میکنن و نتایجشون رو با همدیگه بررسی میکنن.
این یه مقدمه بود برای بحث روز ما که حالا ما از اینجا شروع کنیم. میخوایم در مورد این موضوع که همونطور که عرض کردم، چی میشه که یک رابطه رو به اتمام میرسونه، که تمام بشه، که فسخ بشه و تمام بشه، صحبت کنیم. میخوایم درباره اون پیشبینیکنندهها حرف بزنیم.
اولین چیزی که باید حتماً تأکید بکنم اینه که پیشبینی اتمام یک رابطه کار بسیار دشوار و پیچیدهایه و باید در نظر داشته باشیم حتماً که چند فاکتوریه، یعنی چندین عامل با هم دیگه کار میکنن تا یک رابطه تمام بشه. هیچوقت نمیتونیم بگیم بر اساس این فاکتور، این عامل یا این علت، فقط یک رابطه تمام بشه. هرگز اینجوری نیست، بلکه چندین فاکتور و عامل با هم کار میکنن.
دومین مسئله که باید در نظر داشته باشیم به عنوان ورود رسمی به این بحث اینه که اگر میخوایم یک کیوورد بگیم، یک کلمه کلیدی، یک کلیدواژه بگیم برای اینکه اون عمدهترین فاکتور یا عاملی که باعث تمام شدن یک رابطه میشه چیه، بحث نارضایتیه. یک حجم عظیمی از مطالعات علمی، همونطور که گفتم، مطالعاتی که تجربه بشر رو مطالعه کردن، سنجش کردن، پایش کردن و دوباره آزمایش رو تکرار کردن، جالبه که خیلی از تحقیقات به کلمه نارضایتی میرسن. نارضایتی یا همون dissatisfaction تو رابطه به این معنیه که افراد از اون کیفیتی که توی رابطه دارن، از اون چیزی که تجربه میکنن، راضی نیستن، رضایتبخش نیست براشون. اعلام رضایت نمیکنن، اون کیفیت که توش هستن رو مورد شکایت قرار میدن از همدیگه حالا این که چه عکس العملی نشون میدن رو ما قبلا بحث کردیم . پس عمده ترین عاملی که پیش بینی کننده یک رابطه هست بحث نارضایتیه . احساس نارضایتیه که یک تعریف ساده ازش کردیم که به این معناست ..
دومین فاکتوری که توی رابطه، دومین عاملی که توی رابطه میتونه به عنوان عاملی که میتونه پیشبینیکننده پایان یک رابطه باشه، بحث پریشانی هیجانیه که در انگلیسی اصطلاحاً بهش میگن نفروتیسیزم. حالا این یک اصطلاح فنیه، من همینجوری دارم میگم. قصد به رخ کشیدن این کلمات رو ندارم، ولی چون یک اصطلاح فنی انگلیسی داره و فارسی مجبورم که هر دو جاشو بگم.
این تا اینجای بحث. حالا من میخوام در واقع عوامل پیشبینیکننده جدایی رو توی رابطه و پایان یک رابطه رو به چند تا عوامل مختلف تقسیمبندیشون کنم که بتونیم باز مفصلتر صحبت کنیم. اولین دسته، دسته عوامل فردیه. بعد عوامل دوتایی، یعنی دو نفره، یعنی تعاملی، چیزی که به رابطه دو نفر مربوط میشه. و بعد به شبکه اجتماعی این زوج؛ شبکه اجتماعی توی بحث این روز ما به معنی شبکههای اجتماعی مثل سوشیال مدیا نیست.
اگه بخوایم توی بعد اول این عوامل که به سه دسته تقسیم کردیم: فردی، دوتایی و شبکه اجتماعی، اولین دسته رو نگاه بکنیم، جالبه که توی دسته فردی، اولین فاکتور سنه. اگه یادت باشه، در یک اپیزودی که راجع به معیارهای انتخاب پارتنر یا شریک یا همسر صحبت میکردیم، گفتیم که آقا تناسب سن عدد داره. اینم حرف من شخصاً نیست، باز هم حرف پژوهشهاست.
مثلاً میگن که آقایون میتونن از پنج سال تا هفت سال بزرگتر باشن، که این فاصله سنی اپتیمومه یعنی خوبه، مناسبه و پیشبینی میشه که خیلی مشکل ایجاد نکنه. خانوما میتونن از یک تا سه سال بزرگتر از پارتنرشون باشن، ولی بیشتر از این ممکنه که مشکلساز باشه.
پس وقتی ما میگیم مطلق نیست، حالا توضیح بدم. یکی از عزیزانی که پادکستهای ما رو گوش میکنه، کامنت گذاشته بود: “خب آقا من الان چند سال از همسرم، یعنی شوهرم، بزرگترم و رابطهم خیلی خوبه.” همین الان من گفتم آدمها مطلق نیستن، هیچ بحثی مطلق نیست، هیچ نظریهای مطلق نیست، اما به طور عمده تجربیات بشری این شکلیه.
حالا اگر من، تو یا هر کس دیگه یه تجربه متفاوت داریم، اشکالی نداره. اصلاً ما نمیگیم غلطه. ولی تجربه خوب تو قابل تعمیم نیست. این خیلی مهمه؛ تو تجربه خوب شخصیه، مناسب فرده، داره به جواب میده، خیلی سازندهست، فانکشناله و به درد میخوره. اصلاً شکلی نداریم. همیشه میگم اگه جونتون رو دارین، لذتش رو ببرین، اما قابل تعمیم نیست. به دلیل اینکه اگه مثلاً صد نفر بیان امتحان کنن، هفتاد نفرشون ممکنه فیل بشن و بخورن زمین. در حقیقت، این دسته داستانها قابل تعمیمتره، باز هم میگیم مطلق نیست.
پس اولین فاکتوری که تو بحث پیشبینیکنندههای پایان یک رابطه مطرح میشه، بازم سنه. میگه آقا این تناسب سنی باید مناسب باشه.
اما این بحث سن یه بُعد دیگه هم داره. اون هم اینه که یه سری از پژوهشها چیز جالبی دیده بودن. مثلاً سن شروع رابطه هم خیلی اهمیت داره. اینکه تو چهل سالت باشه و رابطه رو شروع کنی یا پونزده سالت باشه، خیلی اهمیت داره. و جالبه اینه که هر چقدر شما توی دوره تینجریتون یک رابطه رو جدیتر شروع کنی و به ازدواج نزدیکتر کنی، همونطور که من دیدم در بین مراجعینم، ازدواجهایی دارم که به من مراجعه میکنن که خانم ۱۸ سالشه، آقا ۲۰ سالشه و تو دوره تینجری هستن، سطح تعارض فوقالعاده بالاست.
بازم میگم، بنده مطلق صحبت نمیکنم. همین الان ممکنه بگی که نه آقا، ما هم ۱۸ سالمونه و حال ما خیلی هم خوبه. میگم شماها قابل تعمیم نیستید چون عمده تجربیات انسانی دیگران مثل شما نیست. تحقیقات میگه عمده این تجربهها رو که مطالعه کردیم، تحلیل کردیم، پرسشنامه دادیم، درآوردیم، آمار گرفتیم، آمار تحلیلی کردیم، کاربردی کردیم، فهمیدیم که آقا اینجوری نیست. شما اگر در دوره تینجری، یعنی در دهه دوم زندگیتون، یعنی مثلاً سن بلوغ به بعد،تا پایان بلوغ اگه بخوای ازدواج بکنی، در معرض خطری. حالا چرا؟ چون دنیا و تو ایران خودمون، بحث کودکهمسری مسئلهست. چرا هی لایحه میفرستن مجلس؟ حالا به دلایل کارشناسی، به دلایل غیرکارشناسی، به دلایل سنجیده و نسنجیده مخالفت میشه، به خاطر اینکه آقا کودکهمسری یعنی دقیقاً در دورهای که فرد هنوز دوره نوجوانی رو تموم نکرده.
جامعهشناسان و روانشناسان این بحث کودکهمسری را به دلیل آسیبهای روانیای که به کودکان وارد میشود، مطرح میکنند. ازدواجهای عجولانه و زودهنگام واقعاً مسئلهساز هستند. به مراجعینم میگم: “وقتی در سن ۱۸ یا ۱۹ سالگی ازدواج کردید، ای کاش میومدید یه سوال میپرسیدید که آیا الان زمان مناسبه من ازدواج کنم ؟ .”
شما عاشق شدی ، بشو .نوش جونت . عشق حق هر انسانیه که و لذتش رو ببره و تجربه کنه ، اما ای کاش یه سوال میکردید که آیا الان وقتش هست که این عشق رو به ازدواج تبدیل کنیم یا باید صبر کنیم؟ وقتی سوال نمیکنی و میری توش .چون فکر میکنی کار پاکی میکنی و مقدسیه و پیامر اینجوری گفته و امام اونطوری گفته ، و فکر میکنی خیلی کاره خ.بی داری انجام میدی و نسنجیده هستش البته تهش هم میخوری توی دیوار و هزار تا مشکل زناشویی داری . کتک کاری میکنی با هم دیگه . جالبه این خیلی توشون زیاده چون مهارت حل مسئله که ندارن مهارت تنظیم هیجانی و تنظیم عواطفشون رو هم که ندارن پس باید هم دیگرو بزنن دیگه چاره ای غیر از این ندارن . مشاوره هم که مراجعه نمیکنین یه عالمه حرف هم توی گلوت گیر کرده میخوای حرف دلت رو بزنی نمیتونی خب باید بزنی دیگه باید کتک کاری کنی که بتونی حرف دلت رو بزنی . کتک کاری که میکنن بعد باهم سکس میکنن بعد میان میگن چقدر رابطه ما خوبه باهم دیگه بابا شما همین چند دقیقه پیش به عنوان نوتزش پیش از سکس داشتید همو کتک میزدید اینا چیزایی هست که واقعا داره اتفاق میوفته ولی به هر ترتیب …. حالا یه مطالعه ای میخوندم که خیلی جالب بود . میگفتش که توی دهه دوم زندگی اگر ازدواج یا یک رابطه خیلی جدی بشه به عنوان یک رابطه طولانی مدت بهش نگاه کنیم احتمال بی ثباتی خیلی زیاده اما اگر شما بعد از 20 سالگی در دهه سوم زندگیتون .
مثلا داره میگه میانگین سنی بین 25 تا 28 اگر شما بری به سمت ازدواج و رابطه طولانی مدت ثبات بیشتری احتمالا داری و جالبه که میگه دوباره بعد از اون بی ثباتی شروع میشه یعنی معنیش این نیست که شما هر چه دیر تر ازدواج کنید ازدواجت بهتر میشه معنیش اینه که شما در یک سن ابتیموم و خوب و درستش ازدواج کنید . حالا البته باز هم میگیم انسان ها غیره قابل پیشبینی اند انسان ها قابل دسته بندی نیستند . آقایون و خانوم های که دنبال این تست های غیره علمی و مسخره ای میگردید که مزحک اند و جک اند و شعبده بازی اند و هی میخواهید شخصیت خودتان را دستهبندی کنید و بگیید من مثلاً تیپ :
ولی تحقیقات میگه که سن به هر ترتیب به این شکله ، هرچی بایین تر شروع کنی احتمال شکست بیشتره هرچی که در دهه سوم زندگیت باشه احتمالا میگه بهتره اون ازدواج و اون رابطه طولانی مدت . حالا اگه میخواد ازدواج سفید باشه یا عقد رسمی باشه یا هرچیز دیگه ای و بعد از اونم بی ثباتی میتونه بیشتر بشه و همون طور که تاکید کردم اختلاف سنی زیاد هم داستان جدی هستش که باعث بی ثباتی بیشتر میشه .
در همین بحث ازدواج، خیلیها دنبال پیشبینیاند، مثلاً آقای قنبری، به نظر شما ما به درد همدیگر میخوریم؟ این بیشترین سؤالی است که بدون شک یک زوجدرمانگر مثل من یا کسی که مثل من کار ارتباطات میکند، با آن مواجه میشه.
واقعیتش اینه که اگر یادتون باشه ما در بحث چهار باور ناکارآمد د ررابطه عاطفی مون که گفتیم پرفکت پارتنر ، یعنی پارتنر ی که خیلی بی نقص باشه و کامل باشه یا اینکه تو من رو کامل میکنی و تو نیمه گمشده من هستی، ببینید واقعیت اینکه ما دنبال یک چیزی هستیم که بتوانیم باهاش زندگی رو پیش بینی کنیم پرفکت پارتنر میتونه به من این قدرت پیش بینی رو بده که من هرچی ازش بخوام انجام میشه پس من قرار نیست ناکام بشم . .
یا نیمه گمشده من قراره مسئولیت نواقص من رو از گردن من برداره و به دوش خودش بگیره و من رو کامل کنه. بعد من دیگه تبدیل به آدم قابل پیشبینی میشم و یعنی من به سمت تکامل رفتم و تمام …. این هم اضافه کنم که اصولاً مغز بشر با اموری که نمیتونه پیشبینی کنه، مشکل داره. مثلاً میپرسی: “به نظرت ازدواج ما چطوری میشه؟ به نظرت ما با همدیگه خوشبخت میشیم؟ به نظرت به درد هم میخوریم؟ به نظرت ما با همدیگه مچیم؟” این مثل اینه که یه نوزاد تازه به دنیا اومده بپرسه: “به نظرت من دکتر میشم؟ به نظرت من پزشک میشم؟ به نظرت میتونم انیشتین دوره خودم بشم؟”
جواب ما به این نوزاد اینه: “ببین، بیا زندگیتو شروع کن. تو هنوز کلی کار داری. باید روزای زیادی رو ببینی و تجربه کنی. باید بری تو لحظههای زندگی باید بری توی لحظه های زندگی قرار بگیری و به قول سهراب سپهری، توی این (حوضچه اکنون باید زندگیت رو انجام بدی و آبتنی کنی ) میگه : زندگی آب تنی در حوضچه اکنون است .
و مسئله اینه که اساسا مغز انسان دنبال پیشبینی امور پیشبینی نا پذیر میگرده. چرا؟ دلیلش خیلی سادهس. ما آدما عاشق کنترل کردنیم. عاشق اینیم که همهچیز رو کنترل کنیم و حرص کنترل داریم. نگاه کن، زندگیمون رو یه مجموعه دستگاهها و ماشینها احاطه کرده که تحت کنترل ما هستن. آدم میلیاردها چیز رو روی زمین خلق کرده و همهش ساخت دست خودشه و تحت کنترل خودشه.
و کار به جایی میکشه که میخوایم ازدواجمون رو هم کنترل کنیم، یعنی پیشبینی کنیم که به چه سمتی میره.کار به جایی کشیده که الان پدر و مادرهای قرن ۲۰ و ۲۱ میخوان بچههاشون رو کنترل کنن و ازشون برای مثال مهندس و نخبه و پزشک و خلبان و نابغه بسازن. و حالا کار به جایی رسیده که میخوایم ازدواجمون رو هم پیشبینی کنیم.
ولی چیزی که به نظر من تو مغز ما انسانها، دارم درباره نوع بشر صحبت میکنم نه فقط افراد خاص، اون چیزی که توی مغز ما فرو نمیره اینکه که پیشبینی ناپذیری بخش عمدهای از زندگیه. من نمیخوام شاعرانش کنم یا فلسفیش کنم یا مانیفیست بدم اینجا ،نه . ولی واقعیت اینه که همه موجودات زنده دارن زیست خودشون رو لحظه به لحظه، دقیقه به دقیقه، روز به روز و سال به سال انجام میدن.
حالا ما انسانها، یا همون هوموساپینسها، قدرت فکر و برنامهریزی و تصمیمگیری داریم. اما بازم نمیتونیم آینده رو کنترل کنیم. نمیتونیم آینده ازدواجمون، آینده پارتنرمون یا آینده زندگیمون رو به طور دقیق پیشبینی کنیم.
پس در نهایت، جالبه که اساسا انسان علم رو برای پیشبینی تولید و خلق کرد. چرا؟ چون علم به آدم کمک میکنه همه چیز رو دسته بندی کنه . اما با این همه، میبینیم که هنوز روانشناسی از نظر علمی، علم محسوب نمیشه . چرا؟
البته رشتههای جدیدی مثل نوروساینس داریم که به شدت دنبال اینن که از طریق پیشبینی امواج مغزی یا فعالیتهای مغزی، رفتار انسان رو پیشبینی کنن یا حتی کنترل کنن. ولی من اصلا نمیدونم که میتونه یا نمیتونه ..
هر تستی که بخواد ادعا کنه میتونه انسان رو پیشبینی کنه، باید یه مجموعه عظیمی از تحقیقات پشتش باشه؛ تحقیقاتی که تو قارهها، فرهنگها و سنین مختلف انجام شده و همهشون نتایج یکسان داشته باشن. اینجوری میتونیم بگیم اون تست معتبره. مثلاً تست هوش وکسلر نمیتونه دقیق بگه هوش شما چنده، اما به طور تقریبی نشون میده و تو فرهنگهای مختلف هم قابل استفادهس یا استانداردشدهس.
اما از این نوع تستها کم داریم. پس فالگیری و این مدل تستها همش برای پیشبینی و کنترل ماجراست.
دومین فاکتوری که تو مبحث عوامل فردی پیشبینیکننده جدایی در تحقیقات مشاهده میشه، همون پریشانی هیجانیه. حالا تعریف پریشانی هیجانی چیه؟
یا نگاه کنیم، مثلاً یه سری از افراد به طور واضحی تو رابطهشون اضطراب جدایی دارن و مدام تو رابطه از این که پارتنرشون و طرف مقابلشون حرکاتی میکنه که به نظرشون به معنای جداییه، نگرانن. مثلاً اینکه “نکنه ترکم کنه”، “نکنه الان رها کرده منو”، “نکنه ولم کرده”، “نکنه میخواد تموم کنه”، “نکنه دوستم نداره”، “نکنه به من علاقهای نداره”، “نکنه من ارزش و اهمیتی واسش ندارم” و این احساسات باعث شکلگیری عواطف منفی شدید تو درون افراد میشه. وقتی که به طور حلنشده باقی بمونه و تو رابطه ادامه پیدا کنه، بهراحتی میتونه رابطهتونو خراب کنه و بهراحتی میتونه رابطهتونو به سمت فروپاشی بکشونه.
یا میبینیم که بعضیا به خاطر خشم شدیدی که دارن از اینکه مدام تو رابطه ناکام میشن و به چیزایی که میخوان نمیرسن، این خشم به شکل فروخورده یا به شکل پرخاشگری مدام تو رابطه حضور داره و باعث بروز تعارضات و دردسرای بیشتر تو رابطه میشه.
یا مثلاً یکی پارتنرش بهش خیانت کرده و به شدت از این خیانت غمگینه. این غم رو یا فرو میخوره یا سعی میکنه با فاصله گرفتن از اون فرد و نشون دادن رفتارای افسرده از طریق دلسردی و رفتارای افسرده اون رو بروز بده، و این به طور حلنشده روی رابطه تأثیر میذاره. خب اینجا میبینیم که این تجربه عواطف منفی چقدر میتونه رابطه روبه راحتی به سمت فروپاشی بکشونه.
و در مورد سن اگر توضیح دادم، سن راهحلی نداره و شما باید از روی اعداد آدم هارو برسی کنی به سادگی نمیتونید بر اساس عددی افراد رو انتخاب کنید؛ باید اپتیموم و با فاصله سنی مناسب انتخاب شن. اما در مورد بحث پریشانی عاطفی و هیجانی، شما حتماً باید، اگر میخواید این عامل باعث نشه که رابطهتون به سمت فسخ، اتمام و فروپاشی بره و منجر به جدایی نشه،حتما باید به درمانگر مراجعه کنید، به زوجدرمانگر مراجعه کنید، و از متخصصها کمک بگیرید و ببینید که آیا مشکل با زوجدرمانی قابل حله یا با دارو درمانی، و آیا اصلاً قابل حله و اگر قابلحل نباشه، خب طبیعتاً این رابطه قرارِ همیشه تو شما پریشانی عاطفی ایجاد کنه، پس بهتره که تمومش کنید.
میخواهیم راجع بهش صحبت کنیم. نگرش یعنی نوع دیدگاهی که شما به پدیدههای جهان اطرافت و دنیای درون خودت داری. اینکه مثلاً شما به اضطراب چه دیدگاهی داری، چه نگرشی داری، اضطراب رو چطوری تجربه میکنی. شما نسبت به خشم و غم بهعنوان اون پدیدههای درونی دنیای خودت چه دیدگاهی داری.
بعضیها هستن که نسبت به احساسات خودشون قضاوتها و دیدگاههای اشتباهی دارن. حالا این مهمه که شما نسبت به پارتنر خودت چه نگرشی داری، نسبت به رفتارهای او چه نگرشی داری. دیدگاهت چیه؟ قضاوتهات چطورین؟ برداشتها و تفاسیر ذهنیات چطورین؟ همهی آدما ذهنی دارن که صاحب این تجربهها هستن.
خب آدم ایرادگیر نگرشش این مدلیه دیگه و نتیجه و پیامدهای این نگرش اینه که پریشانی عاطفی و هیجانی بیشتری رو تجربه میکنه. همهاش خشم داره از دست پارتنرش، همهاش دنبال ایراد گرفتنه. خب چه اتفاقی میافته؟ اینجا آدم ایرادگیر آدم توانمندی نیست که حل مسئله کنه؛ وقتی پارتنر خودش میاد، پرخاشگری میکنه، پرخاشگری که حل مسئله نیست، نمیاد که بشینه توافق کنه، گفتگو کنه، مذاکره کنه، دیالوگ کنه و بعد یه راهحلی رو با هم توافق کنن و یه فضای صلحآمیز بسازن.
در نتیجه، وقتی که شما پرخاشگری میکنی به عنوان فرد ایرادگیر که نگرشت عیبجویانهست، توی رابطه اتفاقی که میافته اینه که باعث نارضایتی بیشتر میشه. و همونطور که گفتیم، نارضایتی اصلیترین فاکتوریه که پیشبینیکننده پایان یه رابطهست.
یا مثلاً افرادی هستن که نگرششون، یا این همون نگرشی که مطرح کردیم توی رابطه، آدمای خشمگین و پرخاشگری هستن. چرا؟ چون مدام احساس میکنن که پارتنرشون دارن بهشون بیاعتنایی میکنه، مدام احساس میکنن که پارتنرشون اونجوری که سزاوارن باهاشون برخورد نمیکنه. خب شروع میکنن به عصبانی شدن، در و تخت کوبیدن، فحش دادن، توهین کردن، شروع میکنن به قهر کردن، دلسردی کردن، بیاعتنایی و بیتوجهی کردن یا حتی شروع میکنن به زدن و خشونت فیزیکی.
خب چی میشه؟ تویی که آدم عصبانی و پرخاشگری هستی و همهاش فکر میکنی که پارتنرت داره با تو بد میکنه، حق تو رو لگدمال میکنه، چه میدونم اونجوری که سزاوارته با تو رفتار نمیکنه، نگرشت کمکت میکنه که تو آدم عصبانی و پرخاشگری باشی. و در نهایت باعث میشه که پریشانی عاطفی و هیجانی تو رابطه داشته باشی، یعنی از رابطهات لذت نمیبری، از رابطه ناامیدی، احساس میکنی تو رابطه غلطی قرار گرفتی، احساس میکنی انتخاب اشتباهی کردی، سرزنش میکنی خودتو، اون رو سرزنش میکنی و در نهایت میبینی که پرت میشی توی چاه نارضایتی و از طرف دیگه هم به پایان رابطه نزدیک میشی.
میدونن مثلاً همه سرشون کلاه میذارن و ازشون سوءاستفاده میکنن، به هیچکس اعتماد نمیکنه و همش جنبه منفی همه چیز رو نگاه میکنه. خب نگرش منفیبافانه باعث میشه که شما تو یه دنیای بیاعتمادی و ناامنی زندگی کنی. این نگرش منفی شما چه تأثیری بر احوالات، خلقیات و روحیات و مود شما داره؟ منفیه. افسردگی. آدم افسرده چطور میتونه عملکرد خوبی تو رابطهاش داشته باشه؟ نمیتونه. غمگینی، افسردگی، گریانی، ناراحتی، نالانی. بریم بیرون؟ حال ندارم، بریم مهمونی؟ حال ندارم، مهمون بیاد ؟حال ندارم، خرید کنیم؟ حال ندارم، سکس کنیم ؟حال ندارم، بریم فلان کار کنیم ؟حال ندارم. همش یه گوشه میشینی، غمگینی، ناراحتی.
این نگرشها، نگرشهایی هستن که به شما عواطف منفی از جمله ترسها و استرسهای زیادی، خشمهای خیلی زیاد و غمهای سنگین رو تحمیل میکنن و در نهایت باعث میشن تو دام یه سری واکنشهایی بیفتی که این واکنشها در نهایت کیفیت رابطهت رو خراب میکنه و به پایان نزدیک میکنه.حالا این بحث منم همه دانش بحث ارتباط نیست . من دارم درمورد تکه ای از دانش صحبت میکنم . من سه تا فاکتور رو به عنوان پیشبینیکننده فروپاشی یا جدایی و پایان رابطه مطرح کردم: بحث سن بود، بحث پریشانی هیجانی و عاطفی بود و بحث نگرشهایی که این پریشانیهای هیجانی و عاطفی رو تقویت میکنه.
اگه در مورد سن سوال بپرسید، من میگم اگر آدمها تو ازدواجی باشن که با اختلاف سنی خیلی زیاد و اشتباه توی یک ازدواجی هستن،یا باید شرایط بدی که این اختلاف سنی تحمیل میکنه رو بپذیرن و باهاش کنار بیان و یا تحمل کنن که خیلی کار سختیه و هرکسی از پسش بر نمیاد. یا اینکه اگر تو رابطهای هستن که هنوز ازدواج نکردن و رابطه هنوز جدی نشده، مراحل جدی تر ترفته ،اما مشکلاتی که پیشبینی کردیم و صحبت کردیم وجود داره، به نظر من بهتره که تمومش کنن.
این یک نظره .
در مورد پریشانی هیجانی و عاطفی،و در مورد اون نگرش هایی که گفتیم فاکتور دوم و سوم هستن تگرش های که همین پریشانی هیجانی تعریفش میکنه در هر 2 حالت تاکید من بر اینه و توصیه من اینکه حتما به درمانگر مراجعه کنن اگر افراد دارن این پریشانی های هیجانی رو تجربه میکنن، خشم زیاد، غم زیاد یا استرس زیادو…، یا باید برن دارو درمانی یا روان درمانی بگیرن کمک میکنه کیفیت رابطهشون بهتر بشه. اگر نگرشهایی داری که مدام باعث تشدید این پریشانیهای عاطفی میشه، توصیه میکنیم که به درمانگر مراجعه کنید، مثل روانپزشک یا روانشناس. اما در دو حالت فاکتور اول جوابش خیلی قطعه، فاکتور دو و سه هم که گفتیم اینها درمان لازم دارن و اگر درمان نکنید، گارانتی میکنم که رابطه شما تمام خواهد شد، رابطه شما دوچار فروپاشی خواهد شد، چون باید خیلی صبر و حوصله داشته باشید و عمر نوح داشته باشید تا بتونید این دو فاکتور دوم و سوم رو در زندگیتون تحمل کنید. درمان کنید یا بگید من هیچ کار نمیکنم و بگید این افسرده و منفی بافه منفی بینه ولی من خیلی عاشقشم . فکر کنم هیچ دیوانه ای این جمله ای رو به زبون نیاره . یا بگه این آدم خیلی پریشونیه یهو خلو چل میشه و پرخواشگری میکنه . البته داریما . من اینو هم بگم که ما یه مراجعی داشتیم که اگر فکر نکنید که دارم اغراق میکنم، این واقعیت رو بهتون میگم. زوجی بودن که این آقا خانومش رو میزد با یه بچه کوچیک داشتن . خانومش رو میزد و نقش زمین میشد و با جفت پا میپرید رو سر زنش و اینجوری زنش رو میزد. خب، این آدم بدون شک مشکلات روانی جدی داشته، چون این نوع خشم غیر قابل کنترول بدون شک نیاز به بستری داره.
ولی برای من پاسخ خانوم جالب بود که وقتی این کتکها رو میخورد، بلند میشد و میگفت “من عاشق همین دیوانهبازیهاتم.” شما دارید به این نفر جایزه میدیدبه یک نفر . ببین، اغراق نمیکنم، از این مدلها دارم و میبینم و میشنوم و وجود دارن. شک نکنید، هستند؛و اصلا حتی در فرهنگ ایرانی نیست، باور کنید در اروپا یا آمریکا هم چنین مواردی وجود دارن. آدم هایی هستن که رفتارهای منفی و ناسازگارانه رواین مدلی تقویت میکنند وجایزه میدن . میگن “من عاشق همین دیوانهبازیهاتم.” این افراد بدون شک نمیتونن یک زندگی عادی و نرمال داشته باشن و همین زوجی که بهتون گفتم،طلاق گرفتناز هم این زوج جدا شدند. چون نمیتونید خشونت رو تا کِی تحمل کنید. تویه رابطه ؟ افسردگی و ترس و استرس رو تا کی میتونی تحمل کنی؟ میبری و هرچی داشته باشی ول میکنی میری اضطراب ها و ترس های درمان ناپذیر و مقاوم به درمان هستن رو تا کی میتونی تحمل کنی در رابطه خودت ؟ ول میکنی و میری . عقل سلیم میگه “رها کن و برو” چون طرف یا مشکلش رو انکار میکنه یا مشکلش رو قبول نمیکنه، یا همکاری درمانی نمیکنه، یا درمان رو قبول نداره. خب، این دوام نخواهد داشت و قطعاً رابطه فروپاشی خواهد شد. اپیزودهای دیگر این فصل: