در این اپیزود به چالشهای نوجوانان و ارتباط آنها با خانواده پرداخته میشود. همراه با الناز خزرلو، دکترای روانشناسی و مشاور خانواده، درباره مسائل مربوط به بلوغ، تنظیم هیجانی نوجوانان، و نحوه مدیریت ارتباط والدین با فرزندان در این دوره حساس گفتوگو میکنیم. گوش دادن به این اپیزود به شما کمک میکند تا درک بهتری از چالشهای دوران بلوغ، نحوه مدیریت هیجانات نوجوانان، و روشهای مناسب برای برقراری ارتباط سازنده با آنها داشته باشید. امیر : الناز جان خوش آمدی. ارتباط والدین با نوجوانان – مهارت برقراری ارتباط
الناز : مرسی امیر جون، ممنونم از لطف و یک تشکر دیگه بابت این موضوع خوبی که انتخاب کردی. به نظرم با توجه به شرایطی که ما توش زندگی میکنیم، خیلی اتفاقهایی که افتاده و سبک زندگی ما، فکر میکنم که خیلی جای این موارد خالیه تو زندگی ما. بهخصوص که اگه بخوایم راجع به صداوسیمای ما یا آموزشوپرورش ما صحبت کنیم، هر بار ما یه کارشناس های میبینیم و، یه چیزهایی میبینیم که خیلی داستان متفاوته. و من فکر میکنم خیلی جنبه نصیحت و شعار داره. و اگه بخوایم ببینیم چقدر اثربخش بوده این صحبتها، فکر میکنم که تقریباً هیچ. و اصلاً هیچکس نگاه نمیکنه. و من فکر میکنم که خیلی ما عقبیم، خیلی عقبیم از جامعهی خودمون. و اینکه شاید به دلیل این باشه که آدمهایی که میان توی این تلویزیون یا معلمها یا حتی روانشناسها، من فکر میکنم که نمیتونن ارتباط برقرار کنن و دنیای نوجوان فعلی ما رو با توجه به رشد، پیشرفت دنیا، فضای مجازی، مدلهای ارتباطی، سبک زندگی آدمها، نمیشناسن. و من خیلی دوست دارم که راجع به این مقوله صحبت بکنیم و ببینیم که واقعاً چهکار باید کرد.
امیر : آره، حتماً. ببین من اساسا این مباحث رو به دو دلیل خیلی عمده گفتم. با هم راه بندازیم ببریم جلو، ببینیم چی میشه. امیدوارم، چیز های خوبی از آب دربیاد . همونطور که تو گفتی، مؤثرتر و به دردبخورتر از مباحث کلیشهای تلویزیونی باشه که الان ما خیلی میبینیم و میشنویم یا قبلاً همه دیدیم. ببین، ما الان مخاطبین این مباحثمون نوجوانان سابقی هستن که خودشون الان یه نوجوان تو خونه دارن. این نوجوانان سابق ،عمدتاً نوجوانی خودشون رو در دههی پنجاه و شصت گذروندن. دورهای که پر از بحران بوده از نظر مقطع تاریخی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. و یه عالمه داستان توش وجود داشته. و یه جورایی به نظر من این نوجوانان به حال خودشون رها شده بودن تا خودشون راه خودشون رو پیدا کنن. و خب این باعث میشه که یه جور گمگشتگی در این افراد نسبت به…
الناز : آزمونوخطا ؟ درسته ؟
امیر : دقیقا. یه جور گمگشتگی در این افراد نسبت به دورهای از تاریخ زندگیشون وجود داشته باشه که الان، وقتی که من میبینم که مثلاً خودم بهعنوان یک درمانگر تو اتاق میشینم، تو اتاق دفترم، و مراجع میاد، پدر و مادر میاد که خودش متعلق به پنجاه و شصته و هیچ پلن و برنامهای برای برخورد با مواجهه با ماجراهای نوجوانش نداره، هیچ شناختی از این دوره نداره. حتی چیزی از این دوره نرفته بخونه. با این که یادش رفته یه روز خودش نوجوان بوده، خودش یه روز چه دغدغهها و مسائل و گرفتاریهایی داشته در دورهی بلوغش، و چه کمکهایی نیاز داشته.
به نظر من الان پدر و مادرهای این نسل از جامعهی ما کسانی هستن که خودشون در دورهی بلوغشون درست راهنمایی نشدن.
و حالا نوجوانهایی که توی خونه دارن، نمیتونن و بلد نیستن که درست راهنماییشون کنن. یکی از عمدهترین دلایلی که من گفتم این بحث رو اینجور راه بندازیم، همینه که با پدر و مادرها صحبت کنیم، براشون مطلب داشته باشیم که راهنماییشون کنیم چطور میشه این دوره رو شناخت و چطور میشه باهاشون کار کرد و چه استراتژیای لازم داریم که برای این دوره به کار بگیریم.
الناز : تاحالا شده که بیان توی کلینیکت بکن که مگه ما نوجوان نبودیم ؟ مگه ما این دوران رو نگذشتیم؟ خیلی متأسفانه همون دههای که تو میگی پنجاه، چهل یا شصت، که الان اومدن و خودشون فرزند دارن، خیلی مقایسه میکنن و این به نظرم خیلی دچار مشکلشون میکنه. به دلیل این که خیلی از مواردی که ما داشتیم، اونا نداشتن. و این به نظرم خیلی براشون مشکله. این که مگه ما چیکار میکردیم؟ ما الان داریم همه کار میکنیم برای اینا. هیچکس برای ما خیلی از کارا نکرد. چون که ما نسلی بودیم که فکر میکنم خیلی آزمون و خطا داشتیم.
امیر : آره، آفرین. موضوع ما این نیستش که خانوادهها واسه نوجوانها هیچ کاری انجام ندادهان. بله، بذار من با خانوادهها روراست و رک صحبت کنم . شاید دارن گند میزنن و خبر ندارن. چون بعضی وقتا پرکاری الزاماً نتیجه خوبی نمیده، میتونه نتیجه برعکس بده. اصلاً برای همین، این آسیبها رو با همدیگه اینجا یه بررسی بکنیم.
در واقع، دلیل دومی که من گفتم اصلاً این مباحث رو بیاریم، همین مسئله است. ببین، ما تو جامعهای زندگی میکنیم که نهادهای اجتماعی ما، از جمله دانشگاه، رسما میگم، بهعنوان برخورد با کسایی که از دوره نوجوانی آوردنشون تو دانشگاه و توی یک مقطع تحصیلی بالاتر، رسما نحوه برخوردشون و دانششون و استراتژیهای متناسب با رشد نوجوان و جوانشون اوت هستش و رسما ندارن ( خیلی کمه ) . نهادی به نام مدرسه و آموزشوپرورش تو این جامعه اصلاًاوت هستش ( وجود نداره یا کمه ) . به نظر من، تو برخورد با نوجوان راهنمایی و دبیرستانی که ، یکی از مهمترین مقاطع رشدی زندگی خودش رو طی میکنه .
الناز :آموزش داریم، ولی واقعاً پرورش نداریم .
امیر : دقیقاً بحث ما پرورشه. آموزش غلط داریم. آموزش ریاضیات و آموزش فیزیک و شیمی و هر چیزی که اینا تو مدرسه دارن تحصیل میکنن شاید به درد زندگی نمیخوره. به درد زندگی نمیخوره. این دانش لازمه، قبول. باید بخونن، باید یاد بگیرن، باید سوگیری اون هوش خودشون رو پیدا بکنن، جهتگیریش رو ببینن که در کدوم حوزه، علوم پایه، علوم انسانی، علوم مهندسی، علوم ریاضی، علوم تجربی، در کدوم حوزه باید تلنت مستعدن و میتونن که درس بخونن. لازمه، شکی نیست.
اما نحوه زندگی کردن چی؟ این که الان مثلاً آموزشوپرورش به خودش زحمت بده، در نهایت بیاد یک کوچولو چیزی به نام مهارتهای زندگی رو بهعنوان یک کلاس خیلی حاشیهای و جانبی به مجموع کلاسهای تئوریک و اینا اضافه کنه، این هنر نیست.
حالا من الان نمیخوام این پادکست رو تبدیل کنم به نقد نهادهای اجتماعی مثل آموزشوپرورش و دانشگاه، اما میخوام تبدیلش کنم به نقد نهادی به نام خانواده. به نظر من، خانواده هم سواد مناسب برخورد با نوجوان رو نداره. و برای همین گفتم بشینیم و امکان گفتوگو بکنیم. هدف من کوبیدن و نقد خانواده نیست. هدف من کمک به خانواده هست.خانوادههایی که تأکید میکنم کودکانی دارند که قراره تبدیل به نوجوان شوند و یا نوجوانانی که الان در خانه دارند که نمیدونن باید باهاشون چطوری برخورد کنن و این 2 دلیل اصلیه من بود واسه این که این مبحث رو با تو راه بندازم .
الناز : امیر، کار خیلی خوبی کردی و یه اتفاقی که افتاده اینه که من فکر میکنم از سال گذشته دنیا کاملاً متحول شد. یعنی یک شک اساسی به خاطر کرونا به دنیا وارد شد که خیلی خانوادهها و روابط رو تحت تأثیر قرار داده. بسیار بسیار مهم است، یعنی خانوادهها مونداند و بهخصوص خانوادهها به خاطر آموزشها، نبودن فضا، بیرون نرفتن، یا حتی مدرسه. یک وقتهایی خانواده فکر میکردند که یک تایمی حتی بچه نباشه، برایش خوبه یا برای خودشون خوبه ، یک سری کارها نمیکنن . ولی از وقتی که یک سری فضاها هم نیست و آموزشها حتی مجازی شد، این به نظرم از جهات مختلف آسیب برای خانوادهها داشته. چون خانوادهها باز هم نتونستند تطبیق داشته باشن. اینقدر همهچیز سرعت گرفته که مثلاً میبینیم آموزشوپرورش گفت بیاید این کار رو بکنید، ولی باز آموزشی برای خانوادهها نبوده.این باعث شد که یک سطح استرس بیشتری به خانوادهها اضافه شد و حالا در کنار مسائل اقتصادی و مسائل خانواده ، خیلی شرایط متفاوت شده. و من فکر میکنم باید بررسی کنیم که حالا اینجا باید چهکار کرد؟
امیر :دقیقاً.حالا بحث کرونا و توی خانه بودن نوجوانها، کرونا و خانواده، یک مبحث قطعاً مفصله که من موافقم که خیلی به اون بپردازیم. اگر موافقی، سرفصلهای این مباحث رو با هم مرور کنیم. بحث رو از کجا شروع کنیم، به کجا میخواهیم برسونیم و در کجا میخوهیم تمومش کنیم ،بحث خانواده و نوجوان رو
. اگر یادت باشد، ما اولین بحثی که با هم مرور کردیم این بود که اصلاً چرا باید خانوادهها با نوجوان ارتباط داشته باشند و ضرورت برقراری این ارتباط چیست. و با توجه به همفکریای که با هم داشتیم، قرار شد که بحث دوم این باشه که یک خورده راجع به بلوغ حرف بزنیم. بهخصوص درباره بلوغ دختران و بلوغ پسران، این که چه تغییرات جسمی و چه تغییرات هیجانی و عاطفی میکنند، از نظر اجتماعی چه تغییراتی میکنند و چه رویکردهایی ممکنه به جنس موافق یا جنس مخالف داشته باشند.ممکنه که ما فرض کنیم یا بترسیم از اینکه مطالب ممکنه برای خانوادهها تکراری باشه، یا بدونن .
نه واقعیت اینکه نمیدونن . من با خیلی از پدر و مادرها حرف زدم. یک وقت خدایی نکرده من نمیخوام والدین رو متهم به نادانی نمیکنم ، ولی میخواهم بگم خیلیها هستند که روی این موضوع تمرکز نکردهاند یا کنجکاوی نکردهاند. همین باعث شده که یک جورهایی شاید از گردونه اطلاعات روز یا دانش روز کمی عقب بیفتند یا خبری نداشته باشند. ما میخواهیم اینجا این زحمت رو براشون جبران کنیم. بهجای این که برن بخونند، بشینن و این حرف رو گوش کنند. این همین خاصیت دانایی و دانستن رو بهشون میده به نظر من، پس خیلی مهمه که ما یک مطلب، ولو کلیشهای، به نام “بلوغ چیست” رو با هم مرور کنیم. میدونیم که خیلی جاها راجع به این نوشتن و خوندند، ولی اگر ما یک مرور هم بکنیم،به اصطلاح اتفاق بدی نمیافته.
الناز : بلوغ خیلی مسئله متنوع و متفاوتی میتونه باشه یعنی مرتب تغییر پیدا میکنه . یه موقعی سن بلوغ دختر و پسر یه سنی بود و یکسری تغییرات بود . الان از نظر روان شناختی خیلی توش دخیل شده . یعنی فقط مسئله جسم نیست و خیلی دنیارو متفاوت کرده (دنیای نوجوان هارو ) پس من بنظرم هنوز میتونه کیلیشه نباشه .
امیر : اره باهات موافق هستم و تعریف خیلی خوبی کردی ازش و فکر میکنم که واقعا این که یک زوج و یک جفت والدین (پدر و مادر )بتونن بلوغ رو به درستی درک بکنن و به درستی تشخیصش بدن به درستی منیج و مدیریتش کنن ، من میتونم بگم بزرگترین سپاسگزاری رو باید از والدین در مقطع بلوغ کرد ، که شما تونستید به خوبی این دوره بلوغ، این دورهای که درسته ، همه لزوماً بحرانی پشت سر نمیگذارند، ممکنه بعضیها خیلی نرم و لطیف ،ببرنش جلو. اما به هر ترتیب این مقطع، بسیار حساسه ،به خاطر تغییرات روانشناختیای که نوجوان در این دوره تجربه میکند.
یکی دیگر از مسائلی که توجه من رو جلب میکنه در کار با نوجوانان، اینکه بسیاری از والدین در مقطع نوجوانی نگران کنترل کردن نوجوان خودشون هستند و به نظر من، بد نیست یکی از مهمترین اپیزودهای ما این باشه که چرا نمیتونم مثل قبل نوجوانمو کنترل کنم؟ اصلاً باید کنترلش کنم یا نه؟ و ،باید چه سیاستی یا استراتژیای رو پیش بگیرم؟ اگه موافقی، یکی دیگه از موضوعاتی که تو همفکری با خودت نوشتم و الان دارم میخونم، هم واسه مخاطبین یه مروری بشه و هم واسه خودمون، اینه که والدین چه کمکی میتونن تو تنظیم هیجانی نوجوان بکنن؟
الناز : این خیلی مهمه.
الناز : ما نوجوانایی داریم که پرخاشگرن، نوجوانی داریم که افسردهست، نوجوانی داریم که مضطربه. مخصوصاً با توجه به اینکه دوره کنکور نزدیک میشه، یا وقتی نوجوان از دوره راهنمایی میره دبیرستان، ممکنه مدرسهش عوض بشه، پایه تحصیلیش تغییر کنه، همسالان و گروه دوستاش عوض بشن و خیلی ممکنه خیلی استرس رو تجربه کنه.
به نظرم باید یه قسمت از حرفهامون رو به این اختصاص بدیم که چجوری میشه به نوجوانا کمک کرد هیجاناشونو بشناسن. ما الان خودمونم، هم من، هم تو، هم خیلی از همکارای دیگهمون، با بزرگسالایی روبهرو هستیم که حتی خودشون هیجاناشونو نمیشناسن. احساساتشون رو نمیشناسن و نمیدونن چه حسی دارن. چه برسه به اینکه بخوان این هیجاناتو بشناسن، اسم بذارن روش، یا مدیریت کنن. حالا وقتی خود والدین نمیدونن هیجان چیه، عاطفه چیه، احساس چیه، و نمیتونن واسش نام گذاری کنن و حالا چجوری میخوان بیان بشن پدر و مادر یه نوجوان و بهش کمک کنن؟نوجوانی که پر از تغییرات هیجانی و عاطفیه.
الناز : یه چیزی ام که بخوام اضافه کنم اینکه ، حالا شاید بدونن ولی میخواد پسش بزنه فکر میکنه بده این هیجانات . فکر میکنم باید درباره این موضوع حرف بزنیم که آقا این هیجانات بده یا خوب؟
امیر : من فکر میکنم که تو بحث نوجوانا، مخصوصاً مبحث هیجانات، ما میتونیم هم برای خود نوجوانا یه سری راهکار بدیم، هم برای والدینشون. مثلاً به پدر و مادر بگیم: “شما با این احساسی که از نوجوانتون میگیرین، مثل خشمش، یا حتی حس نا امیدی که از نوجوانت تجربه میکنی میتونی چه برخوردی بکنی . میتونیم یکسری از راهکار های عاطفی هیجانی خانواده هارو هم برای نوجوان ها داشته باشیم در این اپیزود . که بگیم که ، نوجوان تو اگه افسردهای، مضطربی یا پرخاشگری، یا به پدر و مادر بگیم: “اگه نوجوانتون این احساساتو داره، شما اینجوری میتونین بهش کمک کنین.”
فکر میکنم اینجوربی بد نباشه که اینجوری باهام پیش بریم . و یکی دیگه از تیتر هایی که باهم نوشتیم که بنظرم خیلی اتفاق مهمیه ،اینه که چجوری میشه نوجوانمونو به سمت استقلال یا دلبستگی سالم هدایت کرد.
الناز : خیلی فکر میکنم این توی جامعه ما مشکله خیلی . و متاسفانه استقلالو با خیلی چیزای منفی اشتباه میگیریم. یعنی وقتی نوجوانمون یا جوانمون مستقل میشه، بهش چی میگیم؟ میگیم مشکلش چیه؟
امیر :چیه؟
الناز : سرکشه؟ عصیانگره؟ حرف گوش نمیده؟ پرروئه؟ بیتربیته؟ ببین، شاید واقعاً اینا نیست. شاید یه آدمی باشه که داره استقلال رو تجربه میکنه و داره خودشو پیدا میکنه.
امیر :البته اینم شیوه داره .نوجوان لازم نیست برای مستقل شدن بیادبی کنه.
الناز :نه . ولی خب، اینا بیشتر تعبیر میشه.امیر، تعبیر این مسائل برای والدین خیلی سخته. من فکر میکنم برای پدر و مادرهای ما، شاید نشه گفت همشون، ولی یه بخش بزرگی از اونا، تحمل استقلال فرزندشون خیلی سخته. نمیتونن این موضوع رو قبول کنن، و به نظرم اینجا خیلی جای بحث داره و میتونیم به چیزهای خوبی برسیم.
امیر : ما تو یه منطقه از جهان زندگی میکنیم به اسم خاورمیانه، که فرهنگ خاص خودشو داره. اون برای ما شرقه، که اونم فرهنگ خاص خودشو داره. این ور ما غربه ، که باز فرهنگ خاص خودشو داره. فرایند وابستگی و فرایند استقلال تو هیچ کدوم از این 3 مناطق شبیه هم نیست. کل کره زمین هم یکسان نیست. من قبلاً توی یکی از قسمتهای قبلی پادکست درباره بحث زوجها گفته بودم که مثلاً تو شرق، بحث استقلال و دلبستگی رو اینجوری تعریف میکنن که هرچی نوجوان رو وابستهتر بار بیارن یا بیشتر کنترلش کنن، اینو نشونه عشق بیشتر میدونن. تو خاورمیانه، هم این وریه و هم اون وری . اما تو غرب، داستان کاملاًمعکوس شرقه . اونجا نوجوان رو عملاً میشه گفت که گاهی وقتا از خونه بیرون میکنن تا روی پای خودش بایسته.
حالا ما کجای این ماجرا هستیم؟ ولی هنوز نمیدونیم باید شرقی باشیم یا غربی یا یه تعریف متفاوت و منحصربهفرد برای فرهنگ خودمون پیدا کنیم. نمیدونیم این روش درسته یا اون روش یا ترکیبشون بهتره یا اصلا این ترکیب چه تعریفی داره .
اینم یکی دیگه از همون مسائلیه که باعث سرگشتگی پدر و مادرهای ما میشه. خیلیا واقعاً نمیدونن با این بخش رشد نوجوان باید چهکار کنن. من فکر میکنم اگه بتونیم موضوع استقلال و دلبستگی رو درست مدیریت کنیم، این خودش یه کار خیلی سخت و یه هنر بزرگه.
یکی دیگه از مباحثی که دربارهش با هم توافق کردیم حرف بزنیم، اینه که چرا باید نوجوان ما ارتباط با جنس مخالف رو هم درست درک کنه، هم درست تجربه و اجرا کنه؟ و اصلاً این ارتباط چه نیازی داره؟ من مطمئنم خیلی از خانوادهها تو این مسائل کلی سؤال دارن. این موضوع برای خیلیا یه معضل بزرگه.
بخش زیادی از خانوادهها شاید درگیر همین داستانها هستن. مثلاً تو نحوه ارتباط نوجوانشون با جنس مخالف اعتراض دارن. خیلی وقتها نمیدونن باید چی کار کنن، سرگشته و سردرگمن که “من باید چی کار کنم؟ بنظر تو باید من چیکار کنم ؟ اینجوری نشه، اونجوری نشه”، و هزار تا داستان دیگه.
یه موضوع دیگهای که میتونیم با توجه به شرایط روز جامعه بهش بپردازیم، اینه که چجوری با تمایل نوجوانمون به مصرف مواد، مثل گل، که خیلی توی نوجوانها زیاد شده، برخورد کنیم.
متأسفانه، آره، من گزارشهای شفاهی زیادی شنیدم که حتی تو سطح جامعه، یعنی اواخر دبستان از جمله چهارم و پنجم ، شنیده میشه که بعضا متأسفانه نوجوان درگیر میشه . حالا اینکه در سن بالا تر چه بلایی میخواد سره این نوجوان بیوفته ، دیگه خدا میدونه چه بلاهایی ممکنه سرش بیاد. حالا ما اصلاً به خانوادهها بگیم که قراره راجع به گل هم صحبت کنیم. معرفی کنیم که این ماده چجوریه، چه ویژگیهایی داره، چه آسیبهایی داره و چه اثرات اولیه و خوشایندی برای مصرفکننده داره.
تقریباً میشه گفت که آخرین عنوان ما میتونه این باشه که درباره استرس والدین نسبت به آینده نوجوانشون صحبت کنیم. بحث آینده خیلی مهمه. خیلی از خانوادهها نگرانن که نوجوانشون چیکاره میشه؟ مثلاً درس میخونه یا نه؟ متخصص میشه یا نمیشه؟ کاسب میشه؟ (منظور از کاسب، کسیه که میره تو بازار و بیزینسمن میشه.) اصلاً چجوری میخواد از خانواده جدا بشه؟ اینا مسائل خیلی مهمیه.
من همینجا اینو بگم که قرار شد تو این مبحث، خطاهای رفتاری والدین رو هم مرور کنیم.
الناز: باورهای اشتباهی که ممکنه باعث بشه روششون غلط باشه و این اشتباهها خیلی هم رایجه.
امیر : نظرت چیه که بریم سراغ مبحث اولمون؟ خیلی کوتاه، در حد ۱۵-۲۰ دقیقه، راجع به این موضوع همینجا صحبت کنیم.
الناز :اصلاً بخوایم بگیم چرا باید ارتباط برقرار کنیم؟ آیا واقعاً لازمه؟ یا میشه مثل مدل سنتی قدیم ادامه داد؟
من فکر میکنم یه چیزی که باید بدونیم همینه: ما هر کاری که میکنیم، اسمش رابطه است. شاید خیلی وقتا ندونیم. حتی اگه همینجوری بشینی، هیچ حرفی نزنی، همون سکوت هم یه چیزیه که داره منتقل میشه. تو رابطه با نوجوان هم همینه. هر اتفاقی که میافته، یه نوع رابطهست. یعنی جدای از این نیست . پس خیلی مهمه ، یعنی هر روتاری که نوجوان انجام میده و والدین انجام میده اسمش رابطه هستش . خب پس باید ببینیم که چطوری باید با این موضوع رفتار بکنیم ؟ یا چی کار باید بکنیم؟
من فکر میکنم مهمترین چیزی که باید بهش دقت کنیم اینه که یه ذره بشینیم فکر کنیم و ببینیم چی تو ذهن ما درباره رابطه میگذره. به نظرم مهمترین چیزی که به تجربه میبینیم توی رابطه ها اینکه خیلی وقت ها یه مقدار نگاه از بالا به پایین وجود داره.
نمیخوام بگم که پدر و مادر نباید اقتدار داشته باشن، ولی گاهی همین نگاه از بالا به پایین مانع اینکه بتونن یه حرف ساده بزنن، یه گفتوگوی ساده،در حد یه سلام و احوالپرسی ساده داشته باشن.یعنی من فکر میکنم که اون نگاهی که از بالا به پایین میشه مثل : من بالا ترم ، من قدرتمند ترم وجود داره و اینکه توی رابطه های ما ، مهمترین چیز اینکه ما خیلی وقت ها ما به نیازهای مادی بچههامون توجه میکنیم. مخصوصاً تو فرهنگ ما، این خیلی زیاده. حالا تو گفتی ما دهه شصتی و پنجاهی هستیم. شاید خیلی چیزا رو خودمون نداشتیم، و خیلی وقت ها اینو تو کلینیک هم میبینم و حتی تو تلویزیون میشنویم. این باور خیلی رایجه که “من چون خودم اینو نداشتم، برای بچهم فراهم کردم.” من کلی رفتم سره کار .
ولی آیا اینکه فقط بشینی و کار کنی و ۵ دقیقه هم واقعاً با بچهات حرف نزنی،
امیر : این اسمش رابطهست؟ اینکه بخری و بپوشونی؟
الناز :نه! فکر میکنیم که رابطهست، یعنی آدمها فکر میکنن این رابطهست، ولی میدونی اون گفتمان نیست، اون ارتباط کلامی نیست. کلامی، عاطفی.اینه که خب من چی کار کردم؟ یه چیزی که خیلی به نظر من مهمه اینه که ما نداریم، یا شاید کم داریم. یعنی چی؟ یعنی این که والدین ما نمیتونن و بلد نیستن. یه وقتایی باید بذاریم
امیر : اصلا ببین تو میگی وقت، من میگم همه چی درست میگی. یه جایی هم ممکنه، دوستان عزیز من، من با الناز مخالفت کنم، یا الناز با من مخالفت کنه. اینا هیچکدوم ربطی به کیفیت مباحث ما نداره.ببین تو میگی وقت و این داستان. اصلا میگی آقا، آیا خانواده تعریفی از ارتباط داره؟
الناز :نه!
امیر : یا به قول تو، فکر میکنه این که بابا بره سر کار، مامان تو خونه بشوره و بسابه، بابا پول جور کنه و بیاره، بشه کارت عابر خانواده، این میشه رابطه؟ نه! من دارم براتون زحمت میکشم، این رابطهست؟
الناز: شاید یه بخشی از رابطه باشه، شاید. ولی نمیشه گفت که این رابطهست. اینا نیازهای زندگیه.
امیر : توجه به نیازهای زندگی یا نیازهای همدیگه بخشی از رابطه هست، ولی خودش رابطه نیست.رابطه چیه اصلا؟ تو رابطه رو چطوری تعریف میکنی ؟
الناز : رابطه اینه که واقعا ما یه فضایی برای هم داشته باشیم. یعنی ما یه فضایی برای همدیگه ایجاد کنیم و ببینیم که اصلا تو کی هستی؟ چی میگی؟ چه احساسی داری؟ دقیقا چی کار کردی؟ چه فکری داری؟
خیلی وقتا اتفاق میافته که، مثلا یه مادر کلی وقت میذاره برای بچهاش غذا درست میکنه. ولی آیا اصلا گوش میده بچهاش چی میگه؟ یا مثلا وقتی بچهاش یه سوالی ازش میپرسه، میگه: “باشه بگو ، من گوش میدم، حالا دارم غذا درست میکنم!” بعد برمیگرده نگاهش میکنه؟
امیر : خیلی چیزای دیگه هست که مهمتر از غذا درست کردنه. نمیدونم، یا این که به جای این که حرف بزنین، فقط سر اینه که غذا باشه و همین؟ ببین، تو فرهنگ ما غذا خیلی مهمه.
الناز :من اصلا ایراد نمیگیرم. ولی بلد نیستیم. شاید کسی به ما نگفته. کسی نگفته که این رابطهست یا نیست.رابطه اینه که وقت بذارم. ببین، من فکر میکنم مهمترین چیز اینه که من به تو اجازه بدم، یه فضایی ایجاد کنم که تو بتونی بیای و به من نزدیک بشی. من بهعنوان والد، این فضا رو برای بچهام ایجاد میکنم؟ یا مسائل خودم رو دارم ؟ یا این که فقط سرم گرمه به این که “خب من این کارو کردم، پول ریختم به کارتت، اینو برات خریدم، غذا آمادهست، کلاس بردمت…” حالا توی این کلاس بردنه اصلا همون احساس که تو میگی ،من اصلا میفهمم بچهام چشه؟ ما این فضا رو به نظرم تو رابطه نداریم.من فکر میکنم مهمترین چیزی که باید به بچهام تو نوجوانی بدم، اینه که یه فضایی بهش بدم که بیاد وسط و بفهمه که اصلا میتونه با من دو کلمه حرف بزنه. میتونه یه خواستهشو به من بگه.یا این که انقدر گارد دارم و همون نگاه از بالا به پایین دارم، و بهعنوان یه والد مستبد، فکر میکنم اقتدارم لازمه، که اصلا نمیتونه با من حرف بزنه.
اصلاً این اسمش ارتباطه؟ من میتونم اینو ایجاد کنم یا برام سخته؟
امیر :اصلاً من بلد باشم یا نه؟
الناز :ببین، من یه هفته پیش با یکی از مراجعهام حرف میزدم. باورت نمیشه، همش داشت منو نگاه میکرد. و من یهو احساس کردم چی دارم میگم؟ دارم اشتباه میگم؟ زیادی گفتم؟ بد گفتم؟ واقعاً مونده بودم.بعد احساس کردم که متوجه میشی من چی میگم؟ اون گفت: آره، متوجه میشم، ولی نمیفهمم باید چی کار کنم. نمیدونم این فضا یعنی چی. نمیدونم مثلاً الان نشستم چی بگم؟
امیر : ببین، تا اینجای کار ما رابطه رو اینجوری تعریف کردیم: تبادل احساسات بین والدین و نوجوانها. به طور اختصاصی داریم ،توی این پادکست درباره رابطه نوجوانها، یا بهتر بگم، رابطه خیلی خودمونی بین پدر و مادر و والدینشون، صحبت میکنیم. تا اینجا، تعریف رابطه شد تبادل احساس بین پدر و مادر و نوجوانشون.
الناز :امیر، یه چیزی هم میخواستم اضافه کنم، قبلش باید من این “فضا”،رو بتونم ایجاد کنم .
امیر: وقتی که میگم فضا ،این فضا نیاز به ساختن داره و ساختن این فضا خودش یه مهارته.
الناز :از همون فضایی فیزیکی شروع کنن
امیر : یه مهارته. اصلاً اون فیزیکیش رو بگم، دقیقاً مثل اینه که تو بخوای ساختمون بسازی. باید مهارت ساختمونسازی داشته باشی. نمیشه همینجوری آجر و سیمان و تیرآهن و گل و آب قاطی کنی و بگی خب، حالا ساختمون ساختم. میریزه، خیلی راحت میریزه. چرا؟ چون اگه زیربنا درست و علمی نباشه.
حالا بحث علمی اینجا، منظورم فقط اون چیزی که تو کتابا و مقالهها نوشته شده نیست. نه، لزوماً این نیست. بحث علمی یعنی آزمون و خطاهایی که قبلیها تجربه کردن، جمع شده تو قالب کتاب، مقاله یا آموزش. تو دانشگاه درسش میدن، این میشه علم.حالا موضوع اینه که اصلاً بلد هستن این رابطه رو بسازن یا نه؟ تا حالا بهش فکر کردن؟باید به تعریف رابطه برگردیم. ممکنه ذهن مخاطب تو این حرفا گیج بشه، پس یه بار دیگه بگیم: تعریف رابطه با نوجوان میشه تبادل احساسات، عواطف، افکار، نظرات، دیدگاهها و عقاید بین نوجوان و خانواده. و در آخر، وقتی بحث نیازها پیش میاد،حالا پدر که عابربانکه در سمبل ادبیات ما توی ایران و مادرم که سمبل پختوپز و شستوشو شده واین تعریفای غلط باعث شده پدر فکر کنه که در بحث همکاری و مشارکت خانواده همین که میره کار میکنه، پول درمیاره و برمیگرده، کافیه. مادر هم فکر کنه همین که غذا میپزه و خونه رو مرتب میکنه، کافیه.ولی واقعیت اینه که اینا کفایت نمیکنه.
الناز : وقتی پای مسائل اساسی میرسه،چی میشه ؟
امیر : پای مسئله که میرسه بلد نیستن با هم مشارکت کنن . بلد نیستن حلش کنن، مقصر میشه نوجوانی که گمگشتهست، سرگشتهست. یه سری اتفاقات شیمیایی تو مغزش و بدنش داره میافته، یه سری اتفاقات روانی تو ذهن و روانش، تو شخصیتش داره اتفاق میافته. پدر و مادر هم غافلن و دارن کار خودشونو میکنن و پیش میرن. خب معلومه که هیچ مسئلهای هم حل نمیشه.
در حقیقت، پس رابطه یعنی تبادل افکار، اندیشهها، احساسات و همکاری بین خانواده و نوجوانها در جهت برطرف کردن نیازها، شناخت مشکلات، حل مسائل، پیدا کردن شیوههای حل مسئله و چیزهای دیگه.
دقیقاً الان کیسهایی که من و تو داریم میبینیم، مراجعینی که تو دفترهامون ویزیت میکنیم، چقدر از این افراد با شکایت از رابطههای عاطفی اخیرشون میان؟ مثلاً یه خانمی میاد میگه: “من تو رابطه با یه پسر زورگو هستم، نمیتونم حقمو بگیرم، داره بهم اجحاف میشه.” یا برعکس، یه آقا همین حرف رو میزنه. وقتی یه کم میخواییم ریشهیابی کنیم، به کجا میرسیم؟
الناز: به خانواده، به خانواده خودش.
امیر: وقتی اونجا این رابطه، ما نمیگیم “سالم” چون اصلاً چیزی به اسم سالم مطلق وجود نداره، نسبیه. ولی یه چیزی به اسم “نسبتاً سالم” وجود داره. نمیتونیم بگیم داغون، خراب، فاجعه، یا کاملاً ناسالم. چون اونم وجود نداره. نه، بالاخره یه نسبتی از ناسالمی وجود داره، یه نسبتی از سالم بودن.
کاری که ما میکنیم اینه که به رابطه نوجوان و خانوادش نگاه میاندازیم. این نسبتها رو میسنجیم. میبینیم هرکی که تو خانواده نسبتاً سالمتری بزرگ شده، تو رابطه نسبتاً سالمتری با پدر و مادرش قرار گرفته. و همین باعث میشه که تو آینده هم افراد نسبتاً سالمتری رو انتخاب میکنه و رابطه نسبتاً سالمتری رو شکل میده.حالا اگر من، بهعنوان پدر یا مادر، امروز با همسرم مشکلات خیلی جدی دارم، اگه بتونم رابطه خوبی با نوجوانم برقرار کنم، میتونم بخشی از آسیبهایی که در آینده ممکنه به بچهم وارد بشه، پیشگیری کنم. میتونم کمک کنم که اون تو آینده رابطههایی شادتر، سالمتر، و نسبتاً محافظتشدهتر تجربه کنه.و این خودش دستاورد کمی نیست.
الناز : نه .سخته، خیلی هم کار سختیه. واقعاً سخته. همینجا به پدر و مادرها بگیم،چون خیلی وقتا خودشون سرزنش میکنن خودشونو، میپذیرن که اشتباه داشتن، ولی ، کار سختیه.
امیر : من حاضرم توی پادکستها، هم بهعنوان یه پدر حرف بزنم، هم بهعنوان یه نوجوان سابق. عالی میشه اگه از تجربههای نوجوانی خودم بگم، یه کم خودافشایی کنم.
آره، دقیقاً. تو چی؟ موافقی از تجربههای نوجوانی حرف بزنیم؟ دوست داری؟
الناز : بله، حتماً حتماً با توجه به اینکه دوتا جنس مخالف هم بله از دو دنیای متفاوت هم میتونیم حرف بزنیم. من فکر میکنم که در واقع از اونجایی که من بهعنوان نوجوان قراره که در متن رابطه هم با پدر و مادرم زندگی کردن رو یاد بگیرم، پس خیلی خیلی خیلی مهمه که دارم توی چه متنی این زندگی کردن رو یاد میگیرم.
آیا توی یک متن بیمارگونه؟
آیا توی یک متن نسبتاً سالم؟
آیا توی یک متن دموکراتیک؟
آیا توی یک متن سختگیرانه و دیکتاتوری؟
آیا توی یک متن بیقیدوبند، یعنی بدون مرز، بیحد و حصر، بیمهابا؟
میدونی؟ خیلی مهمه که من بهعنوان نوجوان توی چه متنی از رابطه پدر و مادری قرار میگیرم.
وقتی میگم که مقالههای حالا، من داشتم مقالههای اخیرتر و جدیتر رو هم مرور میکردم. با این که نوجوانی یک تاریخچه بلندبالایی از تحقیقات و پژوهشها پشتش وجود داره، درسته که تقریباً اواخر قرن بیستم بود و اوائل قرن بیستویکم که دوره نوجوانی شروع کرد به تعریف شدن، تعریفش شکل گرفت و وارد مراحل رشدی زندگی انسان شد. ولی هنوز هم که هنوزه، فکتها و حقایق ثابتی درش وجود داره.
از جمله همین چیزی که ما گفتیم، که چقدر بحث رابطه نوجوان و خانواده میتونه سایه بندازه بر آیندهی اون نوجوان و روایتی که اون نوجوان با پارتنرش یا با فرزندان خودش در آینده برقرار میکنه. اما داشتم مقاله اخیرتری که مرور میکردم، دیدم که بعضی از این پژوهشها خیلی با دقت بیشتر میان و مثلاً دست میذارن روی سلف افیکیسی (خودکارآمدی). خود کار آمدگی یک احساس خاصیه که فرد فکر میکنه توان مواجه شدن با مسائلش و توان حل کردن اون ها و پیدا کردن راه حل های خودش و توان مدیریت مسائل زندگی خودش رو داره . اصلا اسمش میشه خود کار آمد به اصطلاح .
الناز : خب ما توی این قضیه من فکر میکنم به شدت مشکل داریم بخاطر اینکه بچه های ما شاید این حس رو ندارن . اما فکر میکنم یک مقدار بخوایم واقع گرا باشیم من فکر میکنم که اگر اینکه بچه من این احساس رو داشته باشه ،خیلی وقت ها شاید منه والد مضطرب بشم . یعنی احساس کنم که اینجا نقش من چی میشه و من وقتی که میگم خب این رو چطوری میشه ایجاد کرد ؟ بر میگردیم به همون صحبت اولیه من که گفتم فضایی لازمه. یعنی برای این که این بچه احساس خودکارآمدی بکنه، منِ مادر باید یه کاری بکنم، یه فضایی براش ایجاد کنم.
ما این فضا رو ایجاد میکنیم؟ میتونیم بذاریم بچهمون یه سری تجربههای سالم رو تجربه کنه؟
امیر : یه چیزی هست، اون هم اینه که پدر و مادر باید بدونن. اون هم اینه که با رشد نوجوانشون و فرزندشون، خودشون هم رشد کنن ودر جا نزنن ، ولی نوجوان تو باید تغییر کنه. خیلی خوب بشه، نه؟یکی از مهمترین اتفاقاتی که باید بیفته اینه که اگه هر پدر و مادری میخواد در امر فرزندپروری و پرنتینگ موفق باشه، باید متناسب با دوره رشدی بچهاش سواد کسب کنه، مهارت کسب کنه و استراتژی داشته باشه و از ابزارهای کمکی از جمله مشاورین خانواده کمک بگیره.
الناز: همینجا بگم خیلی خوب گفتی و یادمون باشه یه جایی این دورهها رو بگیریم و آسیبها و مسائلی که پیش میاد چون توجه نمیشه، دیگه.ببین همین الان این نوجوانیه یه دوره گذاره، دیگه. درسته؟ که ما داریم تجربهش میکنیم و خیلی شرایط متفاوت بچههامون دارن تجربه میکنن. یعنی از بچگی وارد نوجوانی میشه. پس این رو لطفاً بهش توجه بکنیم.چون مقاله خیلی مهمیه که والدین نمیدونن. و دقیقاً ببین، بچهات وقتی بچهست، وقتی پسرت کوچیکتره، الان هنوز وارد نوجوانی نشده، یه نیازهای دیگه داره و تو باید یه جوری باهاش رفتار کنی. حالا اتفاقی که میافته اینه که یه جایی، اون مامان و باباهه نمیتونن بپذیرن یا واقعاً متوجه نمیشن یا سختشونه که این بچه کوچیک، دیگه کوچیک نیست. این الان مثلاً ۱۲ سالشه، ۱۵ سالشه، نیازهاش تغییر کرده.اونجا من فکر میکنم مامان و باباهه یه گیری دارن، یعنی نمیتونن تطبیق بدن. همون چیزی که تو گفتی، اون رشد ست.
امیر : یکی از همون مباحث آینده مونه. که آیا من میتونم به صلاح با رشد نوجوانم کنار بیام؟
تمام تحقیقات و پژوهشها از زمانی که درباره نوجوانی شروع کردن به مطالعه و تحقیق، مثل خانواده، دقیقاً تو مباحث خانواده، از زمانی که این تحقیقات شروع شده، یعنی همه روی یک یا دو موضوع اتفاق نظر دارن که: رابطه خوب با نوجوان چندتا خاصیت محدود اما حیاتی داره.
یکی از این خاصیتها اینه که رابطه والدین با نوجوان باعث بهداشت روانی زیاد و بالا در سطح کیفی خوب در نوجوان میشه. یعنی اذت نفس خوب داره ،اعتمادبهنفس خوب داره، خودکارآمدی مناسب داره، مهارتهای زندگیش رشد میکنه، از جمله مهارتهای ارتباطیش. و دقیقاً توان مدیریت کردن زندگی خودش رو کسب میکنه.
به نظرم این خیلی دستاورد بزرگیه. یعنی من از همینجا، اگه واقعاً پدر و مادری بتونن همچین بچه ای رو رشد بدن، من دستشون رو میبوسم.
الناز : سوال اینجاست که آیا ما میتونیم؟ آیا رابطههای ما این شکلی هست؟
امیر : اگه بخوایم، میتونیم. میتونیم تغییر ایجاد کنیم. بحث دقیقاً خواستن و نخواستنه، بحث “تونستن” و “نتونستن” نیست. الناز : نه، ببین، ما اینو میخوایم. فکر میکنم که اینو میخوایم، ولی توی یه جهت دیگه حرکت میکنیم.
امیر :خب، ممکنه که جهت رو اشتباه بریم.ما میتونیم به یه شهری هم بریم، ولی مسیرشو بلد نباشیم، اشتباه بریم. از یه محلی سوال میکنیم، مسیر رو اصلی رو پیدا میکنیم. چطور میخوای به مقصدت برسی؟ این نیستش که نمیتونی به مقصد برسی. ماشین داری، رانندگی هم بلدی، جاده هم هست و علامتهای راهنمایی هست. اینم راهنمای ، بفرما دیگه. نمیتونی بگی مسیر موجود نیست.
نکته دوم که خیلی از این پژوهشها و تحقیقات، غیر از بهداشت روانی، روش تاکید میکنن، بحث پیشگیری از آسیبهای اجتماعیه.باز هم در راستای همون بهداشت روانیه. دقیقاً، هرچقدر که پدر و مادرها بتونن با نوجوانشون رابطه سالمتر، کارآمدتر و موفق تری رو بسازن، همونقدر میتونن از اعتیاد نوجوانشون بیشتر پیشگیری کنن.
حالا ممکنه یه نوجوان بره یه پوکی به گل بزنه، یه تستی بکنه، تجربهای کنه. برمیگرده. تجربهست. آفرین! از تجربه نمیشه ترسید، از تکرارش باید ترسید.موضوع اینه که مثلاً تو گروههای بزهکار درگیر نمیشن، نوجوانهایی که رابطههای خیلی خوبی با پدر و مادر خودشون دارن.
الناز : هنوز مقالههای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ اینو میگن. دقیقاً همینو میگم دیگه، که اینها فکت هستن و تغییر نمیکنن. حتی اگه هم جزبشن، برمیگردن.یعنی اگه تو یه رابطه خیلی خوب و قشنگی با نوجوانت داشته باشی، میتونی برش گردونی. برمیگرده، یه تجربهست. حالا ما بهش میرسیم.
امیر : آره. و حالا یه چیزی که خیلی جالبه و میتونه واسه پدر و مادرهایی که عاشق کنترل بچههاشون یا نوجوانهاشون هستن مفید باشه، اینه که اتفاقاً همین پژوهشها و مقالهها میگن وقتی شما رابطه خوبی با نوجوانت میسازی، خیلی راحتتر میتونی کنترلش کنی.
ما میخوایم دقیقاً مباحثی رو با هم پیش ببریم که کمک میکنن همین رابطه خوب ساخته بشه. رابطهای که منجر میشه به بهداشت روانی خوب، منجر میشه به پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، رفتارهای بزهکارانه و اعتیاد. و منجر میشه به کنترل بهتر تو دوره نوجوانی.
الناز : دقیقا ،حتی شاید اصلاً نیازی به کنترل نباشه. یه اتفاقهای خیلی بهتری میافته که اصلاً اسمشم نمیشه گذاشت کنترل. در میان اون آرامشی که خود پدر و مادر اساساً از وقت گذاشتن و ساختن رابطه میگیرن، خیلی اتفاقات متفاوتی تو رابطه میافته.
امیر : من کاملاً موافقم. اینجا دیگه مطلبی ندارم که اضافه کنم. هر چی به ذهنم رسید و فکر کردم که به درد مخاطبین ما میخوره گفتم. اگر تو چیزی داری اضافه کن که بعد خداحافظی کنیم و ببینیم تا اپیزود بعدی.
الناز : تو این مورد نه، فقط یه چیزی که گفتم: اون فضادادنه خیلی مهمه. شاید ما بخوایم تو زمینههای بعدی، یعنی عنوانهای بعدی، خیلی تاکید کنیم روی اینکه چقدر وقت میذاریم و به اون آدمها توجه میکنیم و گوش میدیم.
خیلی از بچهها و جوانهای ما میگن که: “من اصلاً احساس میکنم کسی حرفمو نمیشنوه.” و وقتی که میگن نمیشه حرف زد، همون ارتباطه، دیگه.ما تو کلینیک خودمون هم میبینیم چجوری با ما ارتباط میگیرن. حالا وقتی مثلاً مامان و بابا هم هستن . این نکته خیلی مهمه. فکر میکنم تو قسمتهای بعد باید مفصلتر راجع بهش حرف بزنیم.
ببین، هر ارتباطی که بخواد ساخته بشه، دو بخش داره. حالا نمیدونم دو بخشش چیه. هر چی که تو ذهنت هست بگو، من نمیخوام ذهن تو رو بخونم.
هر ارتباطی که بخواد ساخته بشه، قطعاً موانعی داره. ما قرار کمک کنیم والدینی که این پادکستها رو گوش میکنن، این موانع رو بشناسن و شناسایی کنن.هر ارتباطی که بخواد ساخته بشه، احتیاج به مهارتهایی داره. ما قرار کمک کنیم. حالا این کمک از راه دور، از طریق یه پادکست، خیلی کمک چندانی نیست. ولی اون پدر و مادرهایی که واقعاً مسئله جدی دارن، باید برن کمک تخصصی حضوری یا آنلاین بگیرن.با یه تراپیست، با یه درمانگر، خیلی صاف و مستقیم و واضح صحبت کنن.
و پادکست و کتاب و مقاله اکتفا نکنن. من بخواهم بگم هر رابطهای که ساخته میخواد بشه، احتیاج به یه سری رفع موانعی داره که وجود داره و از طرفی هم احتیاج داره که مهارتهایی لازم واسه ساختن اون رابطه کسب بشه. فکر کنم اگه بتونیم، پادکستهای ما قراره به این قضیه کمک بکنه.
الناز : من باهات خیلی موافقم. من فکر میکنم که من بهعنوان والد یه طرفم و نوجوان هم یه طرف دیگه. من باید ببینم که خودم چی کار میکنم، به کدوم سمت میرم. آیا من دارم درست میرم؟ که بعد ببینم اون داره چی کار میکنه.
من به نظرم این خیلی مهمه که دور از این باشه که بخوایم حالا همدیگه رو قضاوت بکنیم یا سرزنش بکنیم. من یه ذره به خودم برگردم که آیا من این فضا رو میتونم ایجاد بکنم؟
امیر : اگه موافقی به پدر و مادرهایی که این پادکست رو میشنون نصیحت نکنیم؟
الناز : نه نه، نصیحت نه. سرزنش هم نه.من فکر میکنم ما در یه برهه خیلی حساسی زندگی کردیم و میکنیم که خیلی سخته و خیلی ما هم یه چیزایی رو یاد نگرفتیم. یعنی ما هم که حالا شاید درستشو خوندیم، شاید برگردیم به خانوادههای خودمون. دهه شصتی و پنجاهیها خیلی آزمون و خطا داشتن.
شاید فکر میکردیم که پدر و مادرای ما دارن درست عمل میکنن. این شاید. خیلی وقتها تو با مادری صحبت کرده باشی، یا با پدرت، یا من بارها پرسیدم که چرا این اتفاق افتاد؟ و واقعاً فهمیدم که نمیدونسته. یعنی عمدی نبوده یه سری چیزا.
ولی خب، این پادکست میتونه کمککننده باشه که حداقل بیشتر فکر کنم و ببینم آیا راهی داره، آیا میشه یه کارهایی انجام داد؟