پرش لینک ها

برنده‌ها و بازنده‌ها (۳ تا ۱۰ سال)

در این قسمت، آگوشی و دوست همیشگی‌اش، قارچ فرفری، تصمیم می‌گیرند تا یک جشنواره ورزشی مهیج در باغ سبز برگزار کنند! حیوانات جنگل با اشتیاق دور هم جمع می‌شوند تا در مسابقاتی پرهیجان شرکت کنند. از دویدن .بین گل‌ها گرفته تا پرش از روی سنگ‌ها! اما چیزی که آن‌ها در طول این رقابت‌ها می‌آموزند، فراتر از سرعت و قدرت است.

این اپیزود فرصتی است تا کودکان درباره دوستی، همکاری و ارزش تلاش کردن بیاموزند و در کنار آگوشی، سفر هیجان‌انگیزی را به دنیای رقابت‌های دوستانه تجربه کنند.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

آگوشی و قارچ فرفری: برنده‌ها و بازنده‌ها

قسمت هفدهم

مسابقات بزرگ باغ سبز: برنده‌ها و بازنده‌ها
یک روز آفتابی و دل‌انگیز، آگوشی و قارچ فرفری تصمیم گرفتند یه جشنواره ورزشی شاد در باغ سبز راه بندازند . هدف جشنواره این بود که دوستای  جنگلی‌شون با هم جمع بشن ، بازی کنند و کلی لذت ببرند.
در روز مسابقات، همه حیوانات با انگیزه و هیجان آماده شرکت در رقابت‌های مختلف شدند. از دویدن سریع بین گل‌ها گرفته تا پرش از روی سنگ‌ها و بازی‌های شاد .که همه دوست داشتن اونها رو امتحان کنن..

همه با اشتیاق و شادی منتظر شروع بازی‌ها بودند. قارچ فرفری که همیشه محبوب جمع بود، به عنوان میزبان مسابقات روی یک تخته سنگ ایستاد و با لبخند بزرگی گفت: یک دو سه …. صدا میاد ؟ سلام “دوستان عزیزم، امروز دور هم جمع شده‌ایم تا در کنار هم بازی کنیم و لذت ببریم. این مسابقه‌ها به همه نشون میده که چقدر از بودن با هم لذت می‌بریم. امروز همه ما برنده هستیم، فقط کافیه از لحظات کنار هم بودن استفاده کنیم!” خواهش میکنم به افتخار خودتون …..

مسابقه امروز بین یک شیر قدرتمند و پرشور، یک خرس خنده‌رو و مهربون، یک زرافه سریع و بلند، و یک سنجاب کوچولو و چابک هست.  هر کدوم از این حیوانات خصوصیات خاص خودشون رو دارند

شیر با غرور خاص خودش به میدان آمد. اون با چشمان براق و موهایی که در باد موج میزد ، آماده بود تا قدرت و سرعت خودش  رو نشون بده.

سنجاب کوچولو با چشمان برق‌میزد و خنده‌ روی لبهاش بود وارد شد. اون چابک و پرانرژی بود و این مسابقه رو فرصتی برای امتحان سرعتش می‌دید.

خرس که همیشه خنده رو و شاد بود آمد  تا شانس خودش رو برای دویدن امتحان کنه.

زرافه بلند بالا با پاهای کشیده‌اش وارد صحنه شد. اون اعتقاد داشت که به خاطر قد بلندش می‌تونه سریع‌تر از همه به مقصد برسه و همه رو تحت تاثیر قرار بده.

وقتی مسابقه شروع شد، همه با شور و هیجان به حرکت درآمدند. شیر با قدرتش جلو افتاد. اما در وسط راه کم کم خسته شد و قدرتش کم شد. خرس آرام به دویدن ادامه داد، اما در مسیر شلوغ گم شد و نتونست به سرعت ادامه بده. زرافه تلاش زیادی کرد، اما در یکی از پیچ‌های تنگ مسیر به خاطر پاهای بلندش نتونست به خوبی بچرخه و سرعتش رو از دست داد.

در نهایت، سنجاب کوچک به خط پایان رسید. اون به خاطر سبک‌وزنی‌ خودش تونست از مسیر به خوبی عبور کنه.

بعد  از مسابقه، شیر که انتظار داشت برنده بشه ، کمی ناراحت بود. آگوشی با محبت به او نزدیک شد و گفت: “دوست من، برد و باخت مهم نیست. مهم تلاشیه که کردی. تو با تمام قدرتت دویدی و ما از دیدن شور و اشتیاقت لذت بردیم.”

شیر با این کلمات لبخندی بر لبانش نشست و گفت: “درسته، حس خوبی داشتم که با همه شما دوستای خوبم این تجربه رو امتحان کردم  .”

آگوشی با لبخند زد و جواب داد : “ما اینجا هستیم که از هم یاد بگیریم و کنار هم شاد باشیم. هر چی که باشه، با هم بودن ما رو برنده می‌کنه.”

اون روز توی باغ سبز همه فهمیدند که برنده و بازنده واقعی در مسابقه‌ها وجود نداره؛ بلکه مهم اینه که وقتی در کنار هم هستیم از لحظه‌ها لذت ببریم اینجوری همه برنده ایم.
بعد از پایان مسابقه، حیوانات دور هم جمع شدند تا از لحظات شاد و دوستانه‌ای که گذشت لذت ببرند. شیر، خرس، زرافه، و سنجاب هر یک تجربیات خودشون رو از مسابقه برای دوستاشون تعریف ‌کردند.

خرس با خنده گفت: “درسته که راه رو گم کردم، اما چند تا گل خیلی خوشگل پیدا کردم که باعث شد روزم قشنگ تر و شاد تر بشه بچه ها .

زرافه لبخندی زد و گفت: “پاهای بلندم بعضی وقت‌ها کار رو سخت می‌کنه بچها ، اما تجربه خوبی بود که دیدم چطور می‌تونم از اونها بهتر استفاده کنم.” خوش گذشت .

سنجاب کوچک که برنده شده بود با فروتنی گفت: “من از همه شما چیزهای زیادی یاد گرفتم. مهم‌ترینش این بود که چطور می‌تونم با دوستان خوبم همکاری کنم و لذت ببرم.”

قارچ فرفری،که خیلی خوشحال بود یه پیشنهاد بامزه داد: بنظرم “بیایید بازی‌های جدیدی رو برای شادی و دوستی اختراع کنیم. من مطمئنم که با همکاری هم، می‌تونیم کلی لحظات خنده‌دار و شاد داشته باشیم!”

یکی از بازی‌هایی که پیشنهاد شد، موشک بازی بود. هر گروه باید یک موشک کاغذی می‌ساخت و بعد اون رو تا جایی که می‌تونست دور پرتاب میکرد  . حیوانات برای ساختن بهترین موشک‌های کاغذی از خلاقیت خودشون استفاده کردند و کلی خوش گذشت.

وقتی نوبت به خرس رسید که موشک‌اش رو پرتاب کنه، همه با تشویق و هورا تشویقش کردن. همه حیوانات دور هم جمع شدند تا عکس گروهی بگیرند  . اونها با دوستی هایی که بینشون شکل گرفته بود متوجه شدند که برنده واقعی کسی نیست که زودتر به خط پایان برسه، بلکه کسیه که از مسیر لذت ببره و دوستای خوبی داشته باشه.

آفتاب کم کم در حال غروب بود و فضایی آروم و شاد روی باغ سبز سایه انداخته بود. هر یک از حیوانات با قلبی پر از خاطرات زیبا به خانه‌های خودشون  برگشتند. اونها می‌دونستند هر بار که مسابقه‌ای جدید پیش بیاید، چیزی فراتر از پیروزی در انتظارشونه:دوستی، شادی و لحظات فراموش‌نشدنی

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما کودک

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.