اگوشی خیلی خوشحالم که با آگوشی، خرگوش کوچک و نازنین ما، آشنا می‌شوید. این یک داستان ماجرایی درباره دوستی و آداب معاشرت در جنگل است. هر قسمت پر از یادگیری و ماجراجویی است!

قسمت اول

عنوان : “دوستی با قارچ کوچولو”

یکی بود، یکی نبود. خرگوشی به نام آگوشی در جنگل سبز زندگی می‌کرد. آگوشی خیلی کنجکاو و پر انرژی بود و همیشه دوست داشت چیزهای جدید یاد بگیره. یک روز که خورشید درخشان و آسمان آبی بود، آگوشی تصمیم گرفت برای یک ماجراجویی تازه به جنگل بره.

همان‌طور که آگوشی می‌دوید و از روی برگ‌ها می‌پرید، ناگهان یک قارچ کوچولو دید که زیر یک درخت بزرگ ایستاده بود. آگوشی خیلی خوشحال شد و جلو رفت تا با قارچ کوچولو دوست بشه.

” آگوشی با لبخند گفت: سلام قارچ کوچولو! من آگوشی هستم، دوست داری با هم بازی کنیم؟”
قارچ کوچولو با صدای آرامی جواب داد: “سلام آگوشی! من اسمم قارچ فرفریه. البته که دوست دارم با هم بازی کنیم، اما من یکمی خجالتی ام.”

آگوشی که بسیار مهربان بود، به قارچ فرفری گفت: “اشکالی نداره، ما می‌تونیم توی جنگل قدم بزنیم و تو هر وقت حس بهتری داشتی، با هم بازی می‌کنیم.”

قارچ فرفری احساس کرد که آگوشی خیلی مهربان و کم‌کم خجالتش ریخت. آگوشی با قارچ فرفری توی جنگل گردش کردند و از صدای پرندگان و صدای باد لذت بردند.

آگوشی یاد گرفت که برای دوستی باید به احساسات دیگران توجه کنه و به اونها زمان بده تا خودشون احساس راحتی کنن.

پایان قسمت اول!