در این قسمت هیجانانگیز آگوشی و قارچ فرفری، آنها با جوجهتیغیای به نام نیلو روبهرو میشوند که از یک اتفاق ناخواسته با دوست صمیمیاش دلخور شده است. و آگوشی و قارچ فرفری سعی در بازگرداندن نیلو به راه دوستی و بخشش دارند.
این داستان آموزنده، به کودکان نشان میدهد که چگونه با بخشش و درک متقابل میتوان دوستیها را مستحکمتر کرد.
یک روز زیبا، آگوشی و دوست جدیدش قارچ فرفری در جنگل قدم میزدند و از صدای آبشار کوچک جنگل لذت میبردند. در راه، آنها با جوجهتیغیای به نام نیلو که خیلی ناراحت بود، روبرو شدند.
آگوشی جلو رفت و از او پرسید: “نیلو، چی شده که اینقدر ناراحتی؟”
نیلو با صدای غمگین گفت: “من با دوست صمیمیم، سنجاب کوچولو، دعوام شده. او یکی از آجیلهای مرا برداشته و حالا نمیخواهم با او صحبت کنم.”
آگوشی با مهربانی گفت: “دوستان واقعی گاهی اشتباه میکنند، اما مهم این است که بتوانیم آنها را ببخشیم. شاید سنجاب کوچولو نتوانسته بخواسته تو پی ببرد.”
نیلو به فکر فرو رفت و گفت: “شاید حق با تو باشد، آگوشی. اما من نمیدانم چطور دلجویی کنم.”
قارچ فرفری با صدای آرام گفت: “میتوانی با او صحبت کنی و احساست را برایش بگویی. این باعث میشود او متوجه شود که چه قدر برایت مهم است و شاید هم بتوانید راهحلی پیدا کنید.”
نیلو به این ایده علاقهمند شد. او و آگوشی به سوی خانه سنجاب کوچولو رفتند. وقتی سنجاب کوچولو در را باز کرد، نیلو با او صحبت کرد و احساساتش را به او گفت. سنجاب کوچولو با تعجب گفت که او واقعاً متوجه نبوده نیلو چقدر غمگین است و بلافاصله برای اشتباهش عذرخواهی کرد.
آنها همدیگر را بخشیدند و تصمیم گرفتند دوباره دوست باشند، و این بار میخواستند آموختههایشان درباره اهمیت گفتوگو را به خاطر بسپارند.
آگوشی با لبخند گفت: “دیدی، دوستان عزیز! دوستی یعنی بخشش و درک متقابل.”