پرش لینک ها

روز دوستی و رعایت نوبت (۳ تا ۱۰ سال)

در این قسمت، آگوشی و دوست همیشگی‌اش، قارچ فرفری، ایده‌ای جالب برای بازی کردن با دوستانشان در جنگل دارند! آن‌ها تصمیم می‌گیرند روزی پر از بازی‌های نوبتی برگزار کنند، جایی که هر کسی می‌تواند بازی مورد علاقه‌اش را پیشنهاد دهد و همه با رعایت نوبت از آن لذت ببرند.

این اپیزود فرصتی است تا کودکان در کنار آگوشی و دوستان جنگلی‌اش، ارزش همکاری، رعایت نوبت و احترام به دیگران را بیاموزند و یک روز پر از سرگرمی و یادگیری را تجربه کنند!

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

آگوشی و قارچ فرفری: روز دوستی و رعایت نوبت

روزی خنک و آفتابی در جنگل بود. آگوشی و قارچ فرفری روی یک سنگ بزرگ نشسته بودند و به صدای پرندگان گوش می‌دادند. آگوشی رو به قارچ فرفری کرد و گفت: “می‌دونی قارچ فرفری ، امروز دلم می‌خواد با بقیه دوستامون یه بازی جدید بازی کنیم!”
قارچ فرفری با هیجان پرسید: “چه بازی‌ای؟ بگو ببینم توی فکرت چیه!”
آگوشی چشم‌هایش برق زد و گفت: “اسمش رو می‌ذاریم ‘بازی‌های نوبتی’! اینطوریه که همه به ترتیب نوبتشون می‌تونن یه بازی پیشنهاد بدن و ما با هم انجامش بدیم! اما باید حواس‌مون باشه که نوبت دوستامون رو رعایت کنیم.”
” قارچ فرفری با ذوق گفت : وای چه فکر جالبی!” پس بدو بریم پیش دوستامون
با این ایده، آنها به سمت دوستانشان در جنگل دویدند. سنجاب کوچولو، روباه بازیگوش، کلاغ پر سر و صدا و لاک‌پشت آرام به زودی جمع شدند.
آگوشی توضیح داد: “دوستان عزیز، امروز قراره یه روزه پر از بازی داشته باشیم. اما یادتون باشه، برای اینکه همه لذت ببرن، باید نوبت همدیگه رو رعایت کنیم و به بازی پیشنهادی هر کسی احترام بذاریم.”
روباه که همیشه کنجکاو بود، پرسید: “اگه کسی عجله کنه و نوبت بقیه رو رعایت نکنه چی میشه؟”
قارچ فرفری جواب داد: “خب، اگه این اتفاق بیفته، همه ناراحت می‌شن و بازی رو متوقف میکنیم . ما اینجا هستیم که با همکاری و رعایت نوبت، خوش بگذرونیم!”
همه با خوشحالی این موضوع رو پذیرفتند و بازی شروع شد.
آگوشی گفت : خب بچه ها ، قبل از اینکه بازی‌های نوبتی رو شروع کنیم، باید مشخص کنیم چه کسی اول بازی خودش رو پیشنهاد بده. برای اینکه نوبت ها رعایت بشه، یک مسابقه به اسم سنگ، کاغذ، قیچی برگزار می‌کنیم! همه باهم نوبتی این بازی رو انجام می‌دن، هر کسی برنده بشه، نفر اول برای پیشنهاد بازیه.
نفر اول، سنجاب کوچولو بود. او با هیجان گفت: “بیایید قایم‌موشک بازی کنیم!”
همه گوشه‌ای از جنگل جمع شدند و سنجاب چوبی رو روی گوشه‌ای گذاشت و سرش رو با دست‌ها پوشاند. او شروع به شمارش کرد: “یک… دو… سه…” و بقیه به آرامی پخش شدند و پشت درخت‌ها، بوته‌ها و سنگ‌ها و هر جیی که میشد قایم شدند. وقتی سنجاب به عدد ده رسید، با ذوق گفت: “بیام پیداتون کنم!”
اون بین بوته‌ها دنبال دوستانش گشت و یکی‌یکی همه را پیدا کرد، غیر از لاک‌پشت که خیلی خوب پشت یک تنه درخت قیم شده بود!
همه از این بازی کلی خندیدند و از لاک‌پشت برای اینکه خیلی بامزه قایم شده بود تعریف کردند.
نفر دوم، روباه بازیگوش بود. با هیجان پیشنهاد کرد: “حالا نوبته بازی بالا بلندی!”
همه شروع به دویدن کردند و سریع دنبال یک جای بلندتر برای ایستادن گشتند. هدف بازی این بود که وقتی روباه شروع به شمردن میکرد ،هر کسی باید خودش رو روی یک بلندی مثل یک سنگ، شاخه یا تنه درخت برسونه. اگر کسی به بلندی نمی‌رسید، بازنده بود و باید بار دیگه روباه می‌شد! همه حسابی با این بازی تحرک داشتند و می‌خندیدند. کلاغ همیشه راحت روی شاخه درخت‌ می‌نشست و سنجاب با پرش‌های سریعش روی بلندترین سنگ می‌رفت.
بعد از بالا بلندی نوبت قارچ فرفری شد. با خنده گفت: “حالا بیایید طناب بازی کنیم!”
او یک طناب ضخیم آورد و همه در دو تیم تقسیم شدند: تیم اول خودش، آگوشی و لاک‌پشت بودند و تیم دوم روباه، سنجاب و کلاغ. طناب وسط جنگل روی چمن پهن شد و دو تیم هر کدام یک سر طناب رو گرفتند. قارچ فرفری گفت: “خب بچه‌ها، آماده؟ وقتی گفتم سه، همه باید با تمام قدرت بکشید!”
اونها طناب رو می‌کشیدند و می‌خندیدند. البته تیم کلاغ به راحتی برنده شد، چون کلاغ با بال‌های کوچک خودش داشت کمک می‌کرد و تیم رو به رو ،رو به خنده می‌انداخت.
آخرین بازی پیشنهاد آگوشی بود. او با هیجان گفت: “بازی فوتبال! ولی نه فوتبال معمولی.”
تو بازی من به جای توپ از یه دونه گردوی بزرگ استفاده می‌کنیم که باید قلش بدیم و قوانینش ساده‌س
روباه گفت : خب فرقش چیه ؟
آگوشی : کسی نباید با دستش به گردو بخوره ، فقط با پا میتونید توپ رو قل بدیم .
کلاغ گفت آخه من پاهام خیلی کوچیکه .
آگوشی یکم فکر کرد و گفت : خب اشکالی نداره . تو میتونی با نوکت توپ رو حل بده .
همه از این ایده خوششان آمد و سریع بازی آغاز شد. کلاغ دروازه‌بان بود و گردو رو با نوکش بلند می‌کرد، که این کارش بازی رو بامزه‌تر می‌کرد!
دوستان جنگلی در هر بازی نوبت رو رعایت کردند و از تلاش برای برنده شدن لذت بردند.
وقتی خورشید رو به غروب بود، همه خسته اما خوشحال دور هم جمع شدند. آگوشی گفت: “بچه‌ها، به‌نظرم امروز یکی از بهترین روزهای ما بود. هیچ دعوایی نشد و برای هم احترام قائل بودیم.”
سنجاب با ذوق گفت: “آره، رعایت نوبت خیلی به خوش گذشتن بازی کمک کرد!”
روباه که خیلی خوشحال بود و کلی بازی کرده بود گفت : همه بازیا جالب بود چون ایده‌های همه رو امتحان کردیم.”
قارچ فرفری که خیلی از بازی کردن خسته شده بود گفت: “یادتون باشه که بازی‌های خوب نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای یادگیری درباره همکاری و دوستی هم هستن.”
شب که شد، آگوشی و قارچ فرفری کنار هم به ماه خیره شدند آگوشی با لبخند به قارچ فرفری گفت : “ما امروز یاد گرفتیم که رعایت نوبت و احترام به نظر بقیه می‌تونه باعث بشه همه خوشحال‌تر باشن.”
با این فکر قشنگ ، دو دوست با شادی به سمت کلبه جنگلی خودشون رفتند تا استراحت کنند و برای روز بعد و ماجراجویی‌های بیشتر آماده شوند.

پایان قسمت هجدهم!

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما کودک

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.