پرش لینک ها

ماجراجویی در فصل‌ها (۳ تا ۱۰ سال)

در این قسمت، آگوشی و قارچ فرفری در سفری بهاری قدم به دل جنگل می‌گذارند. آن‌ها از زیبایی‌های فصل بهار، مانند شکفتن گل‌ها، بیداری طبیعت، و بازگشت پرندگان لذت می‌برند. در این ماجراجویی، با مشاهده تغییرات طبیعت، درس‌هایی از شروع دوباره و جادوی فصل‌ها می‌آموزند.

این داستان با روایت جذاب و ماجراجویانه، فصل‌ها و ویژگی‌های آن‌ها را به کودکان آموزش می‌دهد و اهمیت طبیعت و لذت بردن از لحظات کوچک زندگی را یادآوری می‌کند.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

ماجراجویی در فصل‌ها

فصل بهار

در روزهای اوایل بهار، وقتی که پرتوهای گرم خورشید به آرامی بر روی جنگل می‌تابید، آگوشی و قارچ فرفری تصمیم گرفتند که ماجراجویی جدیدی را آغاز کنند.

قارچ فرفری با اشتیاق به اطراف نگاه کرد و گفت: “آگوششششی، نگاه کن بهار آمده و جنگل‌مون چقدر
قشنگ شده . بیا شروع کنیم و ببینیم چه چیزهایی در این فصل تغییر کرده‌اند!”

با این تصمیم، آن‌ها به دل جنگل رفتن . در راه، باد بهاری برگ‌های تازه روی درختان رو تکون میداد در می‌آورد و بوی گل ها و برگ درختان های تازه همه جارو پر کرده بود .

آگوشی با هیجان گفت: “نگاه کن، قارچ فرفری! چقدر گل روی تپه در امده از همین جا میتونم بوی خوبشون رو احساس کنم

قارچ فرفری با لبخند گفت: “این یکی از نشانه‌های بهاره. گل‌ها دوباره رشدمیکنن و پروانه‌ها از پیله خودشون بیرون میان . و زنبورها برای درست کردن عسل به  گل های خوش رنگ و خوش بو سر میزنن..”
با آمدن بهار، برف‌ها آب میشن و رودخونه ها دوباره پر از آب میشن این برای حیوانات و گیاهان جنگل نشانه‌ای از بیداری و شروع دوباره هستش .

آگوشی گفت :بهار مثل یه جشن میمونه ،بوی خوب ،رنگای شاد و سر سبز با گلای رنگی رنگی . انگار درخت‌ها دوباره زنده می‌شن.

آگوشی و قارچ فرفری در این سفر بهاری درس‌های زیادی از طبیعت گرفتند. آن‌ها یاد گرفتند که بهار زمانی است برای شروعی تازه و رشد، و جنگل با جادوی طبیعتش آن‌ها را شگفت‌زده کرده بود.

آگوشی گفت: “این اولین فصلی است که در این سفر کشف می‌کنیم. میخوام فصل بعدی رو زود تر ببینم .

فصل تابستان

پس از تجربه جذاب بهاری، آگوشی و قارچ فرفری با اشتیاق منتظر آمدن تابستان بودند. و روزی رسید که خورشید درخشنده‌تر از همیشه در آسمان تابستانی می‌درخشید و جنگل را گرم و نورانی کرده بود.

آگوشی با خوشحالی گفت: “تابستان بالاخره رسید! بیا ببینیم چه چیزهایی تغییر کرده.

آن‌ها درحالی که به دل جنگل می‌رفتند، متوجه شدند که درختان پر شده‌اند از برگ‌های ضخیم و سبز، که به جنگل سایه و خنکی خاصی می‌بخشید. آگوشی با تعجب به قارچ فرفری گفت: “چقدر برگ‌ها بزرگ شده‌اند!

همان‌طور که به مسیر خودشون ادامه می‌دادند، متوجه توت‌های وحشی بر روی بوته‌ها شدن . آگوشی با هیجان گفت: “توت‌های وحشی! عالی است، بیا چند تا جمع کنیم.”

قارچ فرفری لبخندی زد: “تابستان زمان مناسب برای بسیاری از میوه‌ها ست . من که میوه های تابستونی رو خیلی دوس دارم‌
در پایان روز، آگوشی و قارچ فرفری کنار درختی نشستند و از سایه و گرمای تابستانه لذت بردند. آگوشی گفت: “تابستان فوق‌العاده است و پر از زندگی و خوراکی‌های خوشمزه ست!”

قارچ فرفری گفت : “بله، و حالا باید منتظر آمدن پاییز باشیم تا ببینیم چه شگفتی‌هایی در انتظار ماست.”

فصل پاییز

با رفتن تابستان و خنک‌تر شدن هوا، آگوشی و قارچ فرفری مشتاقانه در انتظار رسیدن پاییز بودند. زمانی که باد پاییزی شروع به حرکت کرد، آن‌ها برای ماجراجویی جدیدشان آماده شدند.

آگوشی به برگ‌های زرد و نارنجی که در حال افتادن بر روی -زمین بود نگاه کرد و گفت: “نگاه کن، قارچ فرفری! درختا رنگاشون و دارن تغییر میدن .

قارچ فرفری خندیدو و توضیح داد: اونا دارن به خواب میرن تا یکم استراحت کنن و دوباره از نو شروع کنن در پاییز برگ‌ها به رنگ‌های قرمز، زرد و نارنجی درمی‌آیند و بعد برگ درختا می‌ریزه .

آن‌ها در حالی که به جلو می‌رفتند، صدای خش‌خشی از زیر پاهایشان شنیدند. آگوشی با هیجان گفت: “صدای برگ‌ها زیر پای ما چقدر دلنشین است. دوست دارم همیشه روی برگ‌های خشک راه بروم!”

در مسیرشان، با یک سنجاب کوچک روبه رو شدن که در حال جمع‌آوری بلوط‌ها بود. آگوشی با کنجکاوی پرسید: “سنجاب‌ کوچولو چرا داری با عجله این همه بلوط جمع میکنی ؟

سنجاب کوچولو گفت اینا غذای من و خانوادم هستن من باید اینارو ذخیره کنم تا برای زمستون غذا داشته باشیم چون در فصل زمستان غذا پیدا کردن برای همه حیونا خیلی سخت میشه

آگوشی با توجه به تغییرات جدید در جنگل متوجه شد که پاییز زمان انتقال و آمادگیه. اون گفت : چه جالب که همه چیز در حال تغییر ه و همه دارن تلاش میکنن که برای فصل جدید آماده باشن.

قارچ فرفری سرش را تکان داد و گفت: “بله، پاییز یه یادآوریه که تغییرات زیبا هستن و لازم هستند و بخشی از چرخه زندگی در طبیعته

آگوشی و قارچ فرفری غروب که به خونه هاشون برگشتن .
آگوشی گفت: میخوام فصل بعدی رو به زودی‌ببینم و متوجه زیبای هاش بشم

فصل زمستان

با پایان فصل پاییز و آمدن اولین برف‌های نرم و لطیف، آگوشی و قارچ فرفری آماده بودند تا ماجراجویی زمستونی شون رو شروع کنند. صبح یکی از روزهای سرد، وقتی که زمین از برف سفید پوشیده شده بود، آن‌ها به سوی جنگل حرکت کردند.

آگوشی با هیجان گفت: “نگاه کن، قارچ فرفری! همه جا سفید شده و جنگل مثل یک دنیای جادویی به نظر می‌آید!”

قارچ فرفری در حالی که لبخند می‌زد، جواب داد: “بله، زمستون خیلی زیباست .
انگار زمین لباس سفید پوشیده و همه جا در آرامش و سوکته

آن‌ها در حالی که از روی برف نرم و می‌گذشتند، به دنبال ردپای حیوانات روی برف بودند. آگوشی با اشتیاق گفت: “نگاه کن! یه رد پا روی برفاس یعنی چه حیونی از اینجا رد شده

قارچ فرفری توضیح داد : این ردپاها نشون میده که بعضی از حیوانات در زمستان هم بیدار می‌مونن و به دنبال غذا می‌گردند. مثل روباه‌ها و خرگوش‌ها و بعضی از برنده ها

آگوشی و قارچ فرفری به یک برکه یخ‌زده رسیدند که سطح اون زیر نور خورشید می‌درخشید. آگوشی با شوق گفت: “نگاه کن، قارچ فرفری! برکه یخ زده و چقدر زیباست.”

همین طور که داشتن از زیبایی زمستان لذت میبردن ناگهان دانه‌های برف به آرامی از آسمان شروع به باریدن کردند. آگوشی دست‌هایش را به سمت دانه‌های برف دراز کرد و با خوشحالی گفت: “اینا خیلی جادویی هستن .برف از آسمان می‌بارد و همه چیز رو آرام و زیبا هستش . و بعضی از حیوانات در آرامش خواب هستن و دارن برای فصل بهار دوباره آماده میشن .

قارچ فرفری گفت: “در زمستان، دانه‌های برف به زیبایی در هوا معلق می‌مانند و همه جا را سفید می‌کنند. این یکی از قشنگیای طبیعیت‌ هستش

غروب، هنگامی که خورشید در حال غروب کردن بود و همه جا به رنگ نارنجی و صورتی درمی‌آمد، آگوشی و قارچ فرفری به خانه بازگشتند. آگوشی گفت: “زمستان هم به دنبال بهار، تابستان و پاییز، زیبایی خاص خودش را دارد.”

قارچ فرفری با لبخند پاسخ داد: “درست است، هر فصل با زیبایی‌ها و چالش‌های خاص خودش، بخشی از ماجراجویی بزرگ طبیعت است.”

پایان قسمت یازدهم!

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما کودک

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.