پرش لینک ها

مدرسه صبحگاهی خورشید – روز سوم (۳ تا ۱۰ سال)

در این قسمت، آگوشی و قارچ فرفری و دیگر حیوانات جنگل، با آموزش یک بازی هیجان انگیز از خانم خرسه مهربان یاد میگیرند که چگونه می‌توان با اعتماد به همدیگر و کار گروهی به موفقیت رسید. بچه‌ها با انجام یک پروژه گروهی هیجان‌انگیز، یاد می‌گیرند که هرکدام با توانایی‌های خاص خودشان بخشی از یک تیم موثر هستند. این درس، لحظاتی شاد و آموزنده را برای همه بچه‌ها به همراه دارد.

این اپیزود فرصتیه برای کودکان تا مفهوم تیم واقعی و اهمیت همکاری را یاد بگیرند .

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

مدرسه صبحگاهی خورشید - روز سوم

00:00
00:00
Download

صبح روز سوم مدرسه بود و جنگل با صدای آرامش‌بخش پرندها و نوری گرم از خورشید به‌خوبی آغاز شد. بچه‌های مدرسه با شور و هیجان بیشتری از روزهای گذشته به سمت مدرسه می‌رفتند

آگوشی، قارچ فرفری و جوجه طلایی جزو اولین‌هایی بودند که به مدرسه رسیدند. ظاهر مدرسه هم مثل همیشه زیبا بود . فضای مدرسه اون روز روی تخته بزرگ حیاط نوشته شده بود ماجرای امروز ساختن یک تیم واقعی

وقتی بچه ها به داخل کلاس رسیدن سر جای خودشون نشستن بعد از اون خانم خرسه با لبخندی وارد شد و کیف شگفت انگیزش رو کنار میز گذاشت . اون به بچه ها سلام کرد و روبه اونها گفت:
“سلام به همه‌ی بچه‌های نازنین! امروز یک فعالیت خیلی جالب و مهم داریم که به شما یاد خواهد داد تا چطور به بهترین شکل به هم کمک کنین و در کنار هم قوی‌تر بشین.”

بچه‌ها با اشتیاق منتظر ادامه حرف‌های خانم خرسه بودن که یهو جوجه طلایی با لبخند کوچیکش گفت :
“خانم معلم، این فعالیت چیه؟ به نظر خیلی باید جالب باشه !”

خانم خرسه چشمکی زد و گفت::
“صبر کن، جوجه کوچولو، اگر کمی صبر کنی کن کامل براتون توضیح میدم  ولی قبلش میخوام از همتون یه سوال ببپرسم

 اگه یک تیم قوی و موفق بخواید تشکیل بدید،  به نظرتون اول از همه چه چیزی لازمه؟”

آگوشی سریع دستش رو بالا برد و گفت:
“خانم اجااازه ؟؟؟ من فکر می‌کنم باید همه توی تیم پرانرژی باشن و هیچ‌کس خسته نشه

قارچ فرفری کمی مکث کرد و گفت:
“من فکر می‌کنم مهم‌ترین چیز اینه که به حرف بقیه گوش بدیم. اگه هرکی فقط نظر خودش رو بگه، تیم موفق نمی‌شه.”

سنجاب شجاع گفت  :
“ما باید همه تلاش کنیم، چون بدون کار و تلاش، موفقیت نمیاد.”

خانم خرسه به نشانه تأیید سرش رو تکان داد و گفت:
“عالیه بچه‌ها! هر کدوم از شما نکته‌ای خیلی مهم رو گفتید. یک تیم واقعی وقتی موفق می‌شه که اعضاش همدیگر رو درک کنن، به حرف هم گوش بدن، و تمام توانشون رو برای موفقیت به‌کار بگیرن.”

 خانم خرسه پیشنهاد داد که بچها برای انجام یه فعالیت تیمی  به حیاط مدرسه برن. روی زمین حیاط، راهی پر از موانع کوچک درست شده بود؛ از شاخه‌های درخت، سنگ‌های کوچک، و تپه‌های نرم ساخته شده با شن و برگ‌ها.

خانم خرسه توضیح داد:
“این بازی مثل یه مسابقه تیمی هستش ! باید در گروه‌های دو نفره از این مسیر عبور کنید، ولی یک نکته مهم وجود داره: یکی از شما باید چشمش رو ببنده و اون یکی باید هم گروهیش رو راهنمایی کنه تا به موانع برخورد نکنه شما باید به هم اعتماد کنین.

آگوشی با قارچ فرفری هم‌گروه شد. آگوشی هیجان‌زده بود، اما متوجه بود که چشم‌های بسته‌اش کار رو براش سخت‌تر می‌کنه. قارچ فرفری با دقت و صدای بلد  شروع کرد به راهنمایی اون کرد

قارچ فرفری گفت : “آگوشی! سه قدم به جلو برو،یواااش … حالا کمی به چپ… نه، نه، یکم بیشتر! عالیه!” ادامه بده

آگوشی خندید و گفت:
ممنونم ازت .”وای، تو راهنمایت حرف نداره، قارچ فرفری

جوجه طلایی و سنجاب شجاع باهم‌گروه شدند. جوجه کوچولو اول کمی می‌ترسید، اما خرگوش با انرژی مثبت به او گفت: نترس دوست  من، دقیقا می‌گم چی‌کار کنی. فقط به من اعتماد کن

در نهایت، بیشتر گروه‌ها تونستند موانع رو بدون آسیب پشت سر بذارند. خانم خرسه به همه تبریک گفت
“بچه‌ها، دیدید چطور با اعتماد به هم و گوش دادن به حرف‌های همدیگه موفق شدیم؟ امروز یاد گرفتیم که در یک تیم، صداقت، دقت، و اعتماد به همدیگه خیلی اهمیت داره.”

بعد از صحبت های خانم معلم زنگ تفریح به صدا درآمد. بچها توی حیاط مشغول بازی شدن که دوباره زنگ کلاس خورد و اونا رفتن سره کلاس دوم . زنگ کاردستی جنگلی

خانم خرسی برگشت سره کلاس و به بچها گفت :
“حالا یک ماموریت داریم. شما قراره با همکاری هم یک خونه‌ی کوچک از هر چیزی که توی طبیعت هست بسازید!”

بچه‌ها به گروه‌های سه نفره تقسیم شدند و شروع به جمع کردن برگ‌ها، شاخه‌ها، و سنگ‌های کوچک کردند

گروه اول : آگوشی، قارچ فرفری و جوجه طلایی بود . اونا تونستن یه خانه‌ای زیبا که از شاخه و برگ درخت بلوط بود بسازن ..

گروه دوم :  سنجاب شجاع  ، کلاغ شاد و موش زیرک بود ائنا با چوب یه کلبه کوچیک ساختن بعد از اون خانم خرسه به همشون گفت :  بچها ما امروز با همکاری یک کار عالی انجام دادیم. حالا این‌ها خانه‌های که ساختین رو بردارین و ببرید توی حیاط مدرسه به درخت ها آویزون کنید این خانه ها برای پرنده ها و هم نوع های ما هستن . ما باید یاد بگیریم که حواسمون به موجودات دیگه و طبیعت باشه .

در ساعت های پایانی مدرسه همه بچها توی کلاس نشسته بودن و درباره امروز با هم صحبت میکردن . جوجه طلایی قصه ما که خیلی بهش خوش گذشته بود گفت : بچها من امروز کلی چیز یاد گرفتم . فهمیدم که وقتی به دوستام اعتماد کنم و به حرفاشون گوش کنم همه چیز آسون تر میشه .

قرچ فرفری هم گفت : و منم یاد گرفتم که کار کردن با بچه‌ها خیلی بهتر از تنهایی کار کردنه

“”

خانم خرسه لبخند زد و گفت: ما این رو امروز یاد گرفتیم که میتونیم با اعتماد به هم دیگه قوی ترین تیم هارو بسازیم  . وقتی برای رسیدن به هدف همه با هم کار کنیم، می‌تونیم به دنیا کمک کنیم که جای بهتری باشه.

با این صحبت‌ها، روز سوم مدرسه به پایان رسید و حیوانات با لبخند و یادگیری‌های جدید از کلاس خارج شدند و به سمت خونه هاشون رفتن .

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما کودک
این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.