پرش لینک ها

ماجرای هوش مصنوعی – آینده‌ی شغلی نوجوانان

این اپیزود به بررسی چگونگی تأثیر هوش مصنوعی بر تصمیم‌گیری‌های شغلی‌ جوانان و نوجوانان و چگونگی کنار آمدن با این تغییرات، از زاویه دید جوانانی که خودشان را با این شرایط روبرو دیده‌اند، می پردازیم.

این اپیزود به شما کمک می کند تا درک بهتری از پیچیدگی‌ها و قابلیت‌های هوش مصنوعی در عرصه بازار کار به دست آورید. همچنین، می‌تواند منبع الهامی برای جوانانی است که به دنبال مسیر شغلی خود هستند.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

آینده‌ی شغلی نوجوانان

علی : ما جلسه قبل راجع به هوش مصنوعی صحبت کردیم، یه تعریفی از هوش مصنوعی ارائه دادیم. سعی کردیم مراحل رشد هوش مصنوعی رو به چند مرحله تقسیم کنیم و با شبیه‌سازی به مراحل رشد انسان، اون رو قابل‌درک‌ترش بکنیم.

گفته شد که ما الان دقیقاً تو مرحله نوزادی هوش مصنوعی هستیم. هوش مصنوعی به دنیا اومده، داره مراحل اولیه رشد خودشو طی می‌کنه. راجع به مراحل بعد هم یه حدس‌هایی زدیم. گفتیم که نمی‌تونیم خیلی دقیق صحبت کنیم، فقط داریم حدس و گمان می‌زنیم.

حدس می‌زنیم که چه اتفاق‌هایی ممکنه بیفته. یکم جنبه‌های منفیش رو مورد بررسی قرار دادیم، از زوایای مثبتش نگاه کردیم و یه رویکرد کلا به صورت متناقض به هوش مصنوعی داشتیم.

حالا توی این اپیزود ما می‌خوایم یکم راجع به کارهایی که می‌تونیم توی این دوران رشد انجام بدیم صحبت بکنیم.

اینکه دقیقاً همین الان چی کار باید بکنیم؟ الان که همه‌چیز داره با سرعت خیلی زیادی تغییر می‌کنه.

من از ارشیا خواستم توی این پادکست همراه‌مون باشه. ارشیا خیلی گزینه مناسبی برای این کاره به دو دلیل.

دلیل اول اینه که ارشیا خیلی جوانه و چالش‌ها و نگرانی‌های نسل جوان رو درک می‌کنه؛ از دانشگاه رفتن و تحصیل بگیر تا پیدا کردن شغل و آینده.

یکی دیگه اینه که ارشیا دست به کدِه. یعنی کسیه که داره توی زمینه هوش مصنوعی برنامه‌نویسی می‌کنه و کاملاً هم فنیه و با این موضوع درگیره و بخشی از دغدغه‌هاشو تشکیل می‌ده.

من از ارشیا می‌خوام که خودش یه توضیح بده که اصلاً دغدغه‌ها چیه، چطور فکر می‌کنه یا رویکرد خودشو به هوش مصنوعی به ما توضیح بده.

عرشیا : چیزی که ما باهاش روبرو هستیم، درواقع وقتی بهش فکر می‌کنیم،اول اینه که وارد یک فازی داریم می‌شیم که درواقع برای هممون ناشناسه. یعنی نمی‌دونیم که چی در انتظارمونه.

اینم درواقع نظر شخصی من نیست، دارم نظر خیلی از بزرگان این رشته رو می‌گم. ما توی جایی از تاریخیم که واقعاً نمی‌دونیم پنج سال آینده چه اتفاقی می‌افته.خب، اگه قرار باشه در مورد هم‌سن‌وسال‌های خودم صحبت کنم و چیزی که حالا باهاش روبرو هستیم یا از من کوچیک‌ترها، موضوعی که هست اینه که الان جنبه فانشه فقط.

یعنی اینکه حالا ما الان با یک موجودی سر و کار داریم که هوشمند محسوب می‌شه، تا حدودی می‌فهمه ما چی می‌گیم، می‌تونه پیش‌بینی کنه که ما ازش چی می‌خوایم، و اون دیتایی که ما می‌خوایم رو به ما برمی‌گردونه.ولی اگه بخوایم یکم بزرگ‌تر بهش نگاه کنیم، یعنی توی اسکیل جهانی بخوایم بهش نگاه کنیم، اونجاست که وارد اون فاز ترسناک می‌شیم.

که حالا نمی‌دونم الان می‌خوایم بهش بپردازیم یا نه. ولی چیزی که به‌طور کلی می‌شه گفت اینه که چیزی که به‌طور کلی الان ما ازش می‌دونیم، به‌عنوان یک یوزر، به‌عنوان یک کاربر، یا حتی خیلی جاها به‌عنوان یک دولوپر،یه عصای دسته ، یه ابزار دستمونه.

یه موجودیه که همون‌طور که گفتم آسیبی ازش ندیدیم، فعلاً تجربه بدی ازش نداریم. و تا حالا هر چیزی که ازش دیدیم، به قولی سود بوده و داره به ما کمک می‌کنه.

علی : بسیار عالی . من فکر میکنم سوالم رو اینجوری ازت ببپرسم شاید بهتر باشه : اینکه تو به عنوان فردی که در دوره سنی نوجوانی محسوب میشی در سن تقریبا 20 سالگی هستی که ما در این سن داریم به تحصیل و شغل فکر میکنیم . برات دقدقه نیست که آینده چه شغلی میتونی پیدا کنی ؟ یا برات دقدقه نیست که چه رشته‌ای رو تحصیل کنی؟ چون شما می‌گی من اگه برم توی این رشته، چه آینده‌ای خواهد داشت؟ یعنی حداقل از زاویه دید من و دوران نوجوانی خودم، بزرگ‌ترین دغدغه شخص خودم این بود که الان چه رشته دانشگاهی رو انتخاب کنم و این رشته چقدر می‌تونه به شغل آینده من کمک کنه.

این چیزی بود که توی خود من و دوروبری‌هامون حرف اول رو می‌زد.من می‌خوام با این رویکرد آشنا بشم که توی نسل شما، آیا این دغدغه هست یا نه؟ این سؤال اوله.

سؤال دوم اینه که با توجه به رشد شدید هوش مصنوعی و جایگزین شدن شغلا با هوش مصنوعی و اینکه رشته تحصیلی هم کاملاً با شغل در ارتباطه، یعنی اگر شما برید رشته پزشکی بخونید و بدونید که پنج سال بعد تمام پزشکی با هوش مصنوعی جایگزین می‌شه یا روان‌شناسی یا حتی علوم کامپیوتر و برنامه‌نویسی، اون وقت این دغدغه شما هست که چه اتفاقی خواهد افتاد یا نه؟

عرشیا : اول از همه یه موضوعی رو بگیرم که من فکر می‌کنم آدم خیلی مناسبی برای اینکه از طرف نسل‌مون حرف بزنم نیستم، به خاطر اینکه همیشه نوع نگرشم متفاوت بوده.

ولی به طور کلی، همون‌طور که شما می‌گید، خب من همیشه به این فکر می‌کردم که یه شغل و یه رشته‌ای رو انتخاب بکنم که کاربرد داشته باشه.

یعنی همون‌طور که بازم تصدیق می‌کنم حرفتون رو، گفتید همیشه موندگار باشه و همه بهش نیاز داشته باشن. تقریباً همه آدم‌ها اینطوری فکر می‌کنن.

سال‌ها پیش یادمه وقتی کوچیک بودم یه نقل قولی از بیل گیتز خوندم، فکر می‌کنم یا مال بیل گیتز یا مال استیو جابز بود، که گفتن:

اگه شغلی که کار می‌کنید مربوط به کامپیوتر نیست، تو ده سال آینده شما اون شغل رو نخواهید داشت.”

و من همیشه به خاطر اینکه علاقمم به کامپیوتر بود، خب رفتم به اون سمت و خیلی خوشحال بودم.

خیلی خوشحال بودم، قبل از هوش مصنوعی اگه بخوایم به دو دسته تقسیمش بکنم.خیلی خوشحال بودم به خاطر اینکه خب دولوپ می‌کردم، چیزایی خلق می‌کردم که از قبل نبودن و نیاز به شغل ما رو حس می‌کردم.فکر می‌کردم که و می‌دیدم در واقع هر شغلی، از پایه‌پایه تا شغلای خیلی خفن، نیاز دارن به یه دولوپر که سایت براشون بسازه، پروژه براشون بسازه.

و حس می‌کردم که جای درستی ایستادم.ولی بعد از مدتی، خب هوش مصنوعی اومد. تایمی  بود که در واقع ما رشته مون رو انتخاب کرده بودیم، شغلامونم شروع کرده بودیم و داشتیم کار می‌کردیم.

بعد از این که اومد، یه ترسی وجودم رو فرا گرفت، به خاطر اینکه خب اولین چیزی که می‌شنیدیم این بود که اولین چیزی که قراره هوش مصنوعی جایگزین کنه، برنامه‌نویس‌ها هستن.

به خاطر اینکه یه کارفرما دیگه نیازی نداره که بیاد و در واقع یه سری برنامه‌نویس رو استخدام بکنه، بهشون پول بده تا یه پروژه براش بزنن.

قبل‌ترش هم دیده بودیم که برنامه‌نویس‌ها جایگزین برنامه‌نویس‌های دیگه شده بودن.یعنی یه سری زبون‌های برنامه‌نویسی، مثل مثلاً فلاتر، اومدن و دسته‌ای از زبون‌ها و دسته‌ای از برنامه‌نویس‌ها توی زبون‌های مختلف رو حذف کردن.پس وقتی بهش فکر می‌کردم، امکان‌پذیر بود برام که خب کارفرما، کسی که دوست داره پروژه بده به یه سری آدم که براش انجام بدن، ایده‌ش همیشه اینه که چطور کمتر پول بده.

منطقی هم هست، چون کارفرماهستش  به قول معروف می‌خواد بصرفه، یه راهی پیدا بکنه که بیشتر بتونه پول جمع کنه. پس از ارزون‌ترین راه‌ها استفاده می‌کنه.

هوش مصنوعی یا تو اون دوره همه به اسم چت‌جی‌پی‌تی می‌شناختنش، که حالا حالا هوش مصنوعی‌های مختلفی هم هست، ولی اون دوره چت‌جی‌پی‌تی شده بود هوی (رقیب)برنامه‌نویس‌ها.

به خاطر اینکه اتفاقی که افتاده بود این بود که خب دموش چی بود؟ که حالا بیا یه کدی برا من بزن. تستش چی بود؟ که حالا بیا یه کدی برا من بساز، یه پروژه‌ای بساز، من بیام تستش کنم ببینم کار می‌کنه یا نه.و کار می‌کرد. ولی همین‌طور که گذشت و گذشت و رفت، دیدیم که هوش مصنوعی هم می‌تونه خطا کنه.

حالا در مورد اینکه الگوریتمش چجوریه، چجوری یاد می‌گیره و از کجا اومده، دوست دارم بعداً صحبت کنیم.

ولی به طور کلی دیدیم که آقا، این الگوریتمی که براش نوشته شده که خودآموزه، می‌تونه خیلی هم به نفعش نباشه و می‌تونه خطا کنه.و دیدم که درسته، در سال‌های آینده خیلی از شغلا می‌تونن جایگزین بشن با هوش مصنوعی، ولی هنوزم وقتی بهش فکر می‌کنم، می‌بینم که اگر ما کارمون رو جدی بگیریم، کارمون رو درست انجام بدیم، هنوزم طرف درستی ایستادیم.

چون ما می‌تونیم دیولوپر اون هوش مصنوعی‌هایی باشیم که جایگزین آدم‌ها می‌شن. شاید خودخواهانه به نظر بیاد به‌عنوان برنامه‌نویس، چیزی که دارم می‌گم.ولی فکر می‌کنم شغلا، که حداقل ممکنه جزو آخرین شغلایی باشه که حذف می‌شه، برنامه‌نویسیه. چون همیشه یه دیولوپر نیازه که بالای سر در واقع هوش مصنوعی باشه.

ممکنه که دیولوپرای سطحی حذف بشن، دیولوپرای مبتدی حذف بشن. اونجا رقابت بیشتر می‌شه.ماها باید سعی کنیم که بیشتر خودمونو بکشیم بالا دیگه.

علی : من به این فکر می‌کنم که درسته ممکنه برنامه‌نویس‌های سطحی اول حذف بشن، ولی من همیشه فکر می‌کنم برنامه‌نویسی جزو چیزاییه که اول از همه حذف میشه، به خاطر اینکه هوش مصنوعی داره توی اون زمینه به سرعت بیشتری پیشرفت می‌کنه.

البته کاملاً به تو حق می‌دم که اینطوری فکر کنی و کاملاً قابل درکه از این زاویه بهش نگاه کردن.یه جمله گفتی. من می‌خوام یکم با این جمله بمونم و بیشتر راجع بهش صحبت کنیم.اتفاقاً به نظر من این نقطه خوبیه که گفتی: “من شاید با هم‌سن و سال‌های خودم یکم تفاوت داشته باشم.”

قطعاً این تفاوت یکی از دلایلی بود که من ازت خواستم بیای و راجب به این موضوع صحبت کنیم. اونم اینه که به هر حال تو یک جامعه داری در اطرافت، یا بهتر بگم یه شبکه انسانی داری که اینا احتمالاً توشون هم‌سن‌وسال تو زیاد باید باشه.

من می‌خوام از زاویه دید اونام به این قضیه نگاه کنیم، دغدغه‌های اونام رو بگی. یعنی اگه می‌گی دغدغه تو نیست و فکر می‌کنی که برنامه‌نویسی هرچقدرهم جایگزین بشه، باز هم به یک مینتِننس (نگهداری) از طریق برنامه‌نویس‌های سطح بالاتر احتیاج داره، من می‌خوام از زاویه دید اونام به این موضوع نگاه کنیم.و من هم سعی‌ام اینه که از زاویه دید پدر و مادرها و نگرانی اونام به این قضیه نگاه کنم.اینکه آیا فرزند من، که برای من مهمه، الان بره دانشگاه، الان شغل خوبی پیدا کنه، تو جامعه باشه، و از نظر خیلی‌ها باعث افتخارشون بشه، باعث سربلندیشون بشه، موفق بشه.به هر حال اینا چیزیه که توی سالیان سال به ما آموزش دادن. یعنی اینا رو ما برای خودمون ارزش کردیم. چیزی که ارزش داره یا نداره، من چیزی که هست رو دارم می‌گم.

می‌گم که برای خیلی از ما، موفق شدن و تعریف موفقیت اینه که یه تحصیلی انجام بدیم، یه شغلی پیدا کنیم و تو اون شغل خوب باشیم، پیشرفت شغلی داشته باشیم.

من خیلی صحبت کردم، مخصوصاً موقعی که الان ما تو شرکتمون استخدام داریم و با آدم‌ها صحبت می‌کنیم، متوجه می‌شیم که چقدر براشون پیشرفت شغلی و موفقیت‌های شغلی اهمیت داره.

من می‌خوام زاویه دید خود تو و همچنین زاویه دید هم‌سن‌وسالات رو به من توضیح بدی.

که شما به چه شکل به این قضیه نگاه می‌کنید؟

عرشیا :خب، اولین چیزی که وجود داره به نظرم، وقتی که با هم‌سن‌وسالام صحبت می‌کنم، به خاطر اینکه همون‌طور که ما الان تو دو تا دیدگاه مختلف داریم صحبت می‌کنیم، من فکر می‌کنم حتی زمانی که با هم‌سن‌وسال‌های خودم، هم‌دانشگاهی‌ها، دوست‌ها هم صحبت می‌کنم، توی شرایطی هستیم که انگار دو تا دیدگاه مختلف دارن با هم صحبت می‌کنن.

به نظرم چند تا دسته‌بندی وجود داره. نمی‌دونم تعدادش رو، همین‌جوری می‌گم تا ببینیم کجا این دسته‌بندی‌ها تموم می‌شه.

به نظرم چند تا دسته هستن: یه سری اونایی که می‌دونن باید چی کار کنن. در واقع آینده‌شون رو می‌شناسن، می‌دونن که توی چه زمینه‌ای می‌خوان توی رشته‌شون کار کنن.

متأسفانه تعداد زیادی هم هستن که نمی‌دونن می‌خوان چی کار کنن. در واقع یه سر نخی گرفتن و دارن می‌رن جلو، به هر سمتی که فعلاً برن.چون همون‌طور که شما گفتید، ما سن‌مون هنوز توی سنیه که اگر پدر و مادری هم بخوان گیر بدن، بگن که آقا برو سر کار، شروع کن به کار کردن، هنوز توی اون سن نیستیم.مثلاً بالای 25-26 سال، به نظرم اون سنیه که دیگه اگر توی خونه نشسته باشی و هیچ کاری نکرده باشی، دیگه میان بهت می‌گن: آقا یه کاری نمی‌خوای بکنی؟

ولی خب یه دسته آدم‌های دیگه‌ای هم هستن که به نظرم از دو تا دسته قبل خطرناک‌ترن. دسته اول که میدونن میخوان چیکار کنن .دسته سوم از دسته دوم هم که نمیدونن میخوان چیکار کنن خطر ناک تر هستن .اینا دسته‌ای هستن که هر ایده‌ای که میاد تو ذهنشون رو می‌رن دنبالش، بدون اینکه بهش فکر کنن.

خب اوکی، الان می‌خوام PHP یاد بگیرم. طرح سایت افتادم توش؟ اوکی برم یاد بگیرم PHP و با بک‌اند شروع کنم.

فکر نمی‌کنن به اینکه من اگر می‌خوام این راه رو برم جلو، 4-5 سال دیگه چه اتفاقی برام می‌افته؟و این می‌شه که وقتی یه چیزی مثل هوش مصنوعی یا چیزی مثل GPT-4 میاد، اون خطر رو حس می‌کنن.به خاطر اینکه نه برای علاقه رفتن دنبالش، نه اونقدر توش حرفه‌ای هستن، و نه می‌دونن که آینده‌ش چیه، می‌خوان چی کار کنن.

چرا می‌گم خطرناک‌ترین؟ اصلاحش کنم. چرا می‌گم خطرناک‌ترین؟به خاطر اینکه این آدم‌ها نمی‌چسبن به اون چیزی که توش هستن. یعنی اگر هوش مصنوعی میاد و خطر رو احساس می‌کنن، می‌کنن، می‌رن.و این‌ها جزو دسته‌ای از دولوپرها هستن که ممکنه اول از همه بریزن.به خاطر اینکه الان دارن کار می‌کنن، نمی‌دونن چرا دارن کار می‌کنن، و وقتی هوش مصنوعی میاد، میریزن.

بر این اساس به نظرم ذهنیت‌ها نسبت به هوش مصنوعی تغییر می‌کنه.آیا هوش مصنوعی به منی که می‌خوام به این کار بچسبم، همون کمک رو می‌کنه که به اون کسی که میریزه؟به نظرم این‌طور نیست.یعنی من به‌عنوانی، همون‌طور که گفتم، یه عصای دست بهش نگاه می‌کنم.جایی که من زورم نرسه، فکرم نرسه، برناوت بشم، دیگه کد خودم هم نگاه کنم و نفهمم تو چه اتفاقی داره می‌افته، چت‌جی‌پی‌تی می‌تونه به من کمک کنه.

ولی برای کسی که نمی‌دونه داره چی کار می‌کنه، علاقه به شغلش نداره، وابستگی به شغلش نداره، ممکنه هر لحظه خطر براش محسوب بشه.و هر جایی که به نظرم خطر محسوب بشه براش، می‌کنه و می‌ره دنبال یه چیز جدید.

نمی‌دونم سؤال رو درست پاسخ دادم یا نه.

علی : ببین، من اینجوری جمع‌بندیش می‌کنم:

نیروی غیره متخصص در هر زمینه ای و کاره غیره عمیق در هر زمینه ای در معرض بیشترین خطر از دست دادن شغل هست ، اگه درست‌ صحبت تو رو متوجه شده باشم .

یعنی تو چه برنامه‌نویسی باشی که خیلی کار عمیق انجام نمی‌دی، چه خیلی متخصص نباشی، چه پزشکی باشی که تخصص نداری و کار عمیق انجام نمی‌دی، خطر بیشتری تو رو تهدید می‌کنه.

درسته؟

عرشیا : دقیقاً منظورم همین بود. ولی خب چون داشتیم در مورد برنامه‌نویس‌ها صحبت می‌کردیم که ممکنه اولین شغل حذف بشه، در واقع موضوع صحبت هم، روی صحبت هم با برنامه‌نویس‌ها بود.

ولی دقیقاً اگه بخوایم تعمیمش بدیم به کل جامعه، به نظرم هر جایی که آدم متخصصی نباشه، شغلش اول حذف می‌شه.

و به نظرم تخصص توی کار خوب انجام دادن نیست. به نظرم تخصص اول از همه از یه ذهنیت میاد. یعنی یه ذهنیت درست نسبت به اون کار باعث می‌شه اون شخص متخصص بشه.

خیلی از آدمای متخصص این ذهنیت رو دارن. به نظرم اگه نداشته باشن، اصلاً نمی‌تونن متخصص کارشون بشن.

ولی دوست داشتم این رو ذکر کنم که به نظر شخصی من، یه آدمی می‌تونه متخصص بشه که با ذهنیت درستی به کار خودش نگاه کنه.درست رو جوری می‌بینم که اون شخص بدونه چی می‌خواد و داره چه ارزشی خلق می‌کنه.

فقط کار نمی‌کنه که پول دربیاره، فقط کار نمی‌کنه که شغل داشته باشه، فقط کار نمی‌کنه که گذران زندگی باشه براش.

به نظرم تو هر کاری، آدمایی دارن ارزشی خلق می‌کنن.راننده‌ای هست که تاکسی داره و داره تو اسنپ کار می‌کنه، به نظرم داره ارزشی خلق می‌کنه.اگر کارمندی هست که داره تو یه شرکتی کار می‌کنه، داره ارزشی خلق می‌کنه.هر انسانی و کاری که داره انجام می‌ده، داره ارزشی خلق می‌کنه.

و به نظرم اگر بدونه که داره ارزشی خلق می‌کنه، بدونه چه ارزشی داره خلق می‌کنه، و بدونه چقدر خودش توی اون شغل با ارزشه، می‌تونه درست نگاه کنه و به یک آدم متخصص تبدیل بشه.

علی : بسیارعالی ، حالا برای اینکه یک کم قضیه رو ملموس‌تر کنم و از فضای برنامه نویسی هم خارج بشیم، یه مثال دیگه می‌زنم.

فرض کنیم اگر بیایم تمام تاکسی‌ها رو با تاکسی‌های خودران جایگزین کنیم.کما اینکه توی آمریکا این اتفاق افتاده. نه اینکه کاملاً جایگزین شده باشه، ولی تاکسی‌هایی که راننده ندارن و به صورت خودکار دارن تردد می‌کنن، روزانه داره افزایش پیدا می‌کنه.

احتمال تصادفشون کمتره.مثلاً نرخ مرگ‌ومیر با دولت این تاکسی‌ها خیلی کمتر بوده. به‌صرفه‌ترن.و حالا من تأکید به جامعه خودمون نمی‌کنم و با خودتون فکر نکنید که خیلی طول می‌کشه این وارد ایران بشه. اینطور نیست .

همون‌جوری که یه چیزی مثل تاکسی‌های اینترنتی، اسنپ و تپسی به صورت خیلی زیادی همه‌گیر شدن، این هم می‌تونه به همین سرعت همه‌گیر بشه.فرض بکنیم راجع به یه جامعه دیگه‌ای صحبت بکنیم که بستر و شرایط فرق داره.

تو این شرایط اگر شما یک راننده متخصص هستی، با تعریفی که حتی تو گفتی، یعنی می‌دونی چی کار داری می‌کنی، کارت رو بلدی، خلاقی، می‌دونی که داری ارزش خلق می‌کنی و از کاری که داری می‌کنی لذت می‌بری، یعنی از رانندگی لذت می‌بری، با یک هدفیه برای خودت، ارزش‌هاتو داری، و توش متخصص هستی،با تمام این تفاصیر، الان جایگاه یک راننده توی این فضایی که من تصور کردم، یا بهتر بگم تصویر کردم، کجاست؟

عرشیا : نظری که دارم می‌گم، با توجه به اون ایده‌ای که اول گفتم، و می‌خوام یه ایده بهش اضافه کنم و بعد نظرمو بگم.

اون اول که گفتم، به نظرم نمی‌شه گفت پنج سال دیگه چه اتفاقی می‌افته. یعنی همه‌اش نظر شخصی مونه، هر چیزی که داریم اینجا می‌گیم، چون غیرقابل پیش‌بینیه.در واقع، همه چیز. دو‌مین ایده که ایده شخصیه منه و در واقع به نظرم چیزیه که دوست دارم اتفاق بیفته، اینه که هیچ‌وقت هوش مصنوعی قرار نیست صد درصد جایگزین آدم‌ها بشه توی جامعه.

نظر شخصیمه.

و در مورد سؤالتون فکر می‌کنم، همیشه نیاز هست که یک انسان بالای سر در واقع اون پروژه باشه. حالا یک راننده مجرب، یه راننده‌ای که حرفه‌ایه، 20 ساله تاکسی داره.

بذارید تاکسی رو مثال بزنیم که همه جای دنیا هم مشخصه. 20 ساله تاکسی داره، راننده فوق‌العاده خوبیه، همه ازش راضین.این شخص می‌دونه که مسافر چی می‌خواد؟ مسافر چجوری راحت‌تره؟مسافر آیا مثلاً با سرعت 40 کیلومتر اگر بره جایی که ماکسیمم 80 تاست، با 40 تا بره راحت‌تره؟چه موزیکی توی ماشین باشه راحت‌تره؟ اصلاً اگر موزیک نباشه راحت‌تره؟ رادیو باشه راحت‌تره؟

مسافر زمانی که مثلاً توی ماشین با شدت دور می‌زنن، ناراحته یا راحته؟ حس می‌کنه که داره سریع‌تر می‌رسه یا حس می‌کنه که داره کند می‌شه؟به نظرم همیشه آدم‌هایی که توی کار خودشون خوبن، می‌تونن به‌عنوان یک مشاور توی جایی که قراره شغلشون جایگزین بشه، در واقع همکاری بکنن.با اینکه باز می‌گم نظرم اینه که به نظر من هیچ‌وقت این اتفاق صد‌درصدی قرار نیست بیفته، حداقل تو همه جای دنیا.

علی : من سؤال رو هم این‌طوری مطرح می‌کنم:

فکر نمی‌کنی خود اون نرم‌افزاری که داره کار انجام می‌ده، بتونه فیدبک‌های بهتر رو از مسافر بگیره و خیلی سریع‌تر این کار رو بکنه؟

یا به هر حال، من توی استارتاپی هستم. وقتی یه استارتاپی رو درست می‌کنیم، بر اساس یه سری دیتا و یه سری داده، می‌آییم مدام نرم‌افزارمون رو بهینه می‌کنیم.

راجع به تاکسی هم همین‌طوره.

ما یه سری دیتای پیش‌فرض داریم. قطعاً کسی که این تاکسی رو طراحی کرده، بر اساس مشاوره این تاکسی‌ران‌ها انجامش داده.

ولی تا چه اندازه‌ای به این مشاوره نیاز داره؟وقتی شروع کرد به کار کردن، اون دیتا و اون اطلاعاتی که داره، مدام جمع‌آوری و تحلیل می‌شه و به‌روزرسانی می‌شه. خیلی آنلاینه، سیستم خودکاره.

یعنی شما مدام داری از مشتریت فیدبک می‌گیری.تو ماشین نشستی، همون جا ازش سؤال می‌کنه، باهاش حرف می‌زنه.

کما اینکه خب رانندگی‌هاشون خیلی آروم و بدون دغدغه هست، چون این‌ها از قبل طراحی شده و دادن یه سرویس خاص مثل موسیقی و هر چیز دیگه، این خیلی راحت‌تره.

چون موسیقی که تو می‌خوای، پخش می‌کنه. راننده سلیقه خودش رو اعمال نمی‌کنه.شما می‌تونین دمای مورد نظرتو درخواست بدی.

یا آدم دیگه‌ای پشت فرمون نشسته که سردش بشه، یا گرمش بشه، یا امروز حال‌وحوصله نداشته باشه، تند رانندگی کنه، یا بد صحبت کنه، یا ممکنه مثلاً رفتار خوبی با مشتری نداشته باشه به خاطر اینکه امروز روز خوبی نبوده براش.فقط این‌ها رو با یک خودروی اتوماتیک شما تجربه نخواهی کرد.و با همه این تفاصیر، هزینه پایین‌تر، رفتار بهتر، تجربه کاربری بهتر.

ما انسان‌ها باید به این نکته توجه کنیم: ما نوآوری رو دوست داریم. وقتی می‌بینیم یه چیزی تکنولوژی جدیده و خیلی هم جذابه، ماشین بهتریه، امکانات بهتری می‌ده، ارزون‌تره، چرا نریم ازش استفاده کنیم؟

من فکر می‌کنم مردم می‌رن ازش استفاده می‌کنن. یه سری هم ممکنه اولش ترس داشته باشن، ولی وقتی می‌بینن که بقیه دارن استفاده می‌کنن، جذبش می‌شن.

مثل همین 5-6 سال پیش، یا شاید هنوز بیشتر، 10 سال پیش، که سیستم‌های اوبری خیلی جا نیفتاده بودن و مردم خیلی تمایلی نداشتن ازشون استفاده کنن.

قیمتاشون هم بالاتر بودن. ولی الان قیمتاشون رقابتی‌تر شده، هزینه‌هاشون پایین‌تره، خیلی امن‌تره.به خاطر اینکه قابل پیگیری و ترک کردن هستن، می‌تونی شیر کنی با دوستات لوکیشن‌ت رو. خیلی امکانات دیگه بهت می‌دن که شاید یه تاکسی معمولی بهت نده.و الان یه تاکسی معمولی گرفتن برای ما شاید عجیب‌تر و خطرناک‌تر باشه.من فکر میکنم که در آینده نه چندان دور این موضوع خیلی دور از ذهن نیست مه مردم ترجیحشون بره به سمت خودرو های خودران.به این چطور فکر می‌کنی ارشیا ؟

عرشیا : به من اجازه می‌دید که یکم وایدر، یکم از زاویه عقب‌تر به این موضوع نگاه کنم که جواب سوالتون رو بتونم بهتر بدم؟

جفری هینتون، پدرخوانده هوش مصنوعی محسوب می‌شه، که یه نوروساینتیسته، و اصلاً ایدیایه خودآموزی هوش مصنوعی رو ایشون مطرح کرده.برای همین به عنوان پدر خوانده هوش مصنوعی محسوب میشن .

پایان‌نامه‌شون چی بوده؟

اینکه بیان مغز انسان رو روی یک کامپیوتر شبیه‌سازی کنن.و زمانی که این ایده رفته جلو، از اون چیزی که قرار بوده بهش برسه، منحرف می‌شه و می‌رسه به این چیزی که کامپیوتر می‌تونه مثل انسان خودش یاد بگیره.

یه سری دیتا بهش بدیم و شروع کنه به یاد گرفتن.

ایده‌ای که بوده چیه؟

همون چیزی که الان ما داریم توی هوش مصنوعی مثل چت‌جی‌پی‌تی، بارد، و غیره می‌بینیم.

اینکه مثال می‌زنم از روبات فوتبالیست گوگل.روباتی که ساخته شد، به هوش مصنوعی مسلح شد، و الان وقتی ویدیوهاشو ببینید (آنلاین هم هست، می‌تونید سرچ کنید)، ببینید.مصاحبه خود جفری هینتون هم در این باره هست، می‌تونید بشنویدش.

در مورد اینکه صحبت می‌کنن، ایده این بوده که روبات‌ها رو می‌ندازن توی زمین با یه توپ و بهشون می‌گن که گل بزنید، ولی بهشون نمی‌گن چطور.و این‌ها شروع می‌کنن به یادگیری. دونه‌به‌دونه، مرحله‌به‌مرحله، روش‌های مختلف رو امتحان می‌کنن تا بتونن گل بزنن.

وقتی که یاد می‌گیرن چطوری گل بزنن، الان دیگه یه فوتبالیست شدن.الان دیگه مثل یه روبات با تکنیک یه انسان، ولی دارن کاراشونو انجام می‌دن.

حالا موضوعی که هست چیه؟

اینه که این روبات‌ها بودن که توی یه محیط ایزوله و از یه سری آدم مشخص دستورالعمل دریافت کردن.

ولی همون‌طور که همه ما تقریباً دیدیم، کسایی که حتی دقیقاً دنبال می‌کردن، اون زمانی که چت‌جی‌پی‌تی اومد و وایب روی اون بود، موضوعاتی بود که چت‌جی‌پی‌تی شروع می‌کرد به پاسخ دادن و انسان‌ها می‌تونستن قانعش کنن که جوابش اشتباهه.

یعنی 2 به اضافه 2 رو می‌تونستن چت‌جی‌پی‌تی رو قانع بکنن که می‌شه 5.

حالا موضوعی که هست چیه؟

می‌گم می‌خوام برسم به جواب سوالی که پرسیدید. اگر ما خودروهای خودران یا تاکسی‌های خودران رو به‌عنوان یک ایده روباتیک ببینیم ، من می‌گم که درست می‌فرمایید.

اگر اینا بگن که آقا، از اینجا برو اونجا، از لوکیشن A برو به لوکیشن B، توی دمای مشخص، با یه سرعت مشخص، از یک مسیر مشخص، این دیگه روباتیکه.این هوش مصنوعی نیست، با دستورالعمل خاص کار رو انجام می‌ده.

اما هوش مصنوعی از کجا شد هوش مصنوعی ؟

از زمانی که خودش شروع کرد به یاد گرفتن. و اصلاً این بود که اون ایده تیک‌اوور بزرگ، اینکه بیاد و بشریت رو نابود کنه، نشأت گرفت و شکل گرفت.

همون چیزی که سال‌ها، از فکر می‌کنم دهه 90 میلادی به بعد، فیلم‌ها حتی اومدن تو اون سبک.حتی فکر می‌کنم چندین سال قبلش که اومدن گفتن اگر هوش مصنوعی بیاد، روبات‌ها بیان.اولش خب ایده از هوش مصنوعی که نبود. روبات‌ها بیان و می‌تونن این دنیا رو بگیرن.

ایده از اونجا اومد که اینا خودشون شروع کنن به یاد گرفتن.و حالا ما داریم با جامعه انسانی حرف می‌زنیم که نمی‌تونن صد درصد، هیچ وقت، نه اینکه نمی‌تونن، نمی‌خوان، هیچ وقت صد درصد درست یه هوش مصنوعی تربیت کنن.

به‌عنوان یک مسافر، تصور کن تو ماشین می‌شینی. ده دقیقه آخر می‌گه دما رو بذار روی پنجاه درجه. اینجوری خیلی برای مسافرها مناسب‌تره.

ده بار سوار این ماشین می‌شه، این ماشین پنج درجه دماشو می‌بره بالاتر.

توی اسکیل بزرگ، اگر ببینیم، اگر شهری ده میلیون جمعیت داره، شاید پونصد هزار نفر از این تاکسی‌ها بخوان استفاده کنن.مثلاً ده هزار نفر بگیم این ایده رو می‌دن و این یه حد دمایی استاندارد، و ماشین می‌ره روی 40 درجه.

حالا موضوعی که هست چیه؟اینه که دارم می‌گم خیلی بدیهیه که این یک ایراده.اینجا می‌رسیم به اونی که یک انسان نیازه که باشه.یه انسانی که مجربه، تجربه داره و می‌دونه که آیا این ایده‌ای که داره داده می‌شه، درست هست یا نه.

مثل دیتا آنالیست‌های الان.اون کسایی که دیتا رو آنالیز می‌کنن و می‌گن که آقا بر اساس این شغل، بر اساس این حرفه، این دیتا صحیح هست یا نیست.

برای همین می‌گم نیروهایی که درست فکر می‌کنن و می‌دونن چی کار می‌خوان بکنن، همیشه براشون جا هست.

چون اگر ما بخواییم فرمون رو کامل بسپاریم دست هوش مصنوعی، این اتفاق می‌افته که کم‌کم می‌رسه به جایی که اون دیتاهایی که داره، دیتاهای درستی نیست و از مدار خارج می‌شه.و ما باید تحت کنترل بگیریمش.یعنی دیتاهایی که می‌آد اونجا رو آنالیز بکنیم و بگیم که این دیتاها رو نگه دار، این دیتاها رو بفرست بره.این به نظرم چیز کلیه که در موردش وجود داره، بر اساس چیزایی که خوندم، بر اساس چیزایی که تا الان در موردش فهمیدم، و چیزی که در واقع تا الان نظرمه.واقعاً ممکنه 6 ماه دیگه این نظرم نباشه و فکر کنم که کاملاً هوش مصنوعی می‌تونه جای ما رو بگیره.ولی الان فکر می‌کنم که هنوز این قابلیت رو نداره.

علی : ببین، من کاملاً درک می‌کنم صحبت‌هاتو. من هم چیزی که گفتم در اصل یه تصوریه که می‌تونیم از آینده داشته باشیم. یعنی ممکنه همین‌الان ایرادهایی وجود داشته باشه.

ولی همین مثالی که تو زدی که هوش مصنوعی یا اختصاصی بخواهیم بگیم چت‌جی‌بی‌تی، این مشکل رو داشت. چقدر طول کشید تا این مشکل به خوبی پیدا کنه؟ من می‌دونم تو دقیقاً منظورت اینکه ما انسان‌هایی نیاز داریم که بیان این مشکل رو شناسایی کنند و ازش بخواند که مشکل رو برطرف کنند.

کاملاً درک می‌کنم که این یه مثال بود از دوی بالا به دو میشه چهار یا دمای خودرو، الان شاید اصلاً دمای خودرو رو نتونی اون مقدار ببری بالا چون یه حدی اجازه می‌ده بهت.

یعنی تو نمی‌تونی بگی پنجاه درجه‌ش کن. چون اصلاً یه بازه براش گذاشته. می‌دونم که این اطلاعات رو داری و داشتیم مثال می‌زدی ولی می‌خوام بهت بگم که شاید اونقدر زمان نیاز نداشته باشه که این داده‌های دورافتاده شناسایی بشن و اصلاح بشن و خب چند نفر کارشناس نیاز داره.

بقیه کارشناسا چی می‌شن؟ حرف تو کاملاً درسته. الان روباتیکیه که خودرو رو هدایت می‌کنه. ولی ما فاصله‌ی زیادی نداریم با عطف هوش مصنوعی و روباتیک.

یعنی این فاصله هر روز داره کمتر میشه با ورود جمینی و انواع‌واقسام سیستم‌های جدید که دارن نصب می‌شن. روباتیک واقعاً فاصله‌ی بین این دو خیلی داره کم و کمتر میشه و من فکر نمی‌کنم زمان زیادی نیاز داشته باشیم که بیاییم آموزش دادن به خودروها و چیزهای دیگه (خودرو فقط مثال بود) رو اضافه کنیم و فیزیکی حضور پیدا کنن توی مکان‌های عمومی.

حالا این می‌تونه ماشین‌های نظافت باشه، می‌تونه خودرو باشه، می‌تونه انواع‌واقسام روبات‌هایی باشن که سرویس میدن.

و این رو باید در نظر بگیریم که اگر ما تولید روبات رو به خود هوش مصنوعی بسپاریم و خودش هم تولید کنه، سرعت تغییرات روباتیک می‌تونه چندین برابر بشه. توی این شرایط، تو چی فکر می‌کنی راجب به آینده شغل‌ها و دغدغه‌هایی که داره برای خانواده‌ها و برای نسل جوون اتفاق می‌افته؟

عرشیا : واقعیت رو بهت بگم، بد نیست آدم یه وقت بگه نمی‌دونم. واقعاً نمی‌دونم.

نمی‌دونم که پنج سال دیگه، ده سال دیگه چه شغل‌هایی قرار وجود داشته باشن. نمی‌دونم که آیا قرار نونوایی وجود داشته باشه یا وجود نداشته باشه. نمی‌دونم که آیا مثلاً متصدی بانک وجود داشته باشه یا نداشته باشه.

این شغل‌هایی که دارم می‌گم مثال هستن. نمی‌دونم که این‌ها قرار وجود داشته باشن یا نه. هیچ شغلی.

نمی‌دونم برنامه‌نویسی قرار وجود داشته باشه یا نه. ولی بر اساس دیتایی که تا الان داریم و چیزی که من تا الان فهمیدم، دوتا موضوع به نظرم باعث می‌شه که باز این اتفاق نیفته. ولی به طور کلی، اگر الان نخوایم به اون موضوع‌ها اشاره بکنیم، می‌گم نمی‌شه آینده رو پیش‌بینی کرد. یعنی خب اگر بخوایم رفرنس هم بدیم، کسایی که هوش مصنوعی رو دنبال می‌کنن، مثل آقای یووال نوح هراری که یکی از تاریخدان‌های بزرگه و الان داره توی هوش مصنوعی فعالیت می‌کنه، برعکس چیزی که انتظار می‌ره، می‌گه ما الان در برهه‌ای از تاریخ هستیم که نمی‌دونیم. دیگه نمی‌دونیم چی می‌شه. می‌گه تو جاهای مختلفی از زمان و تاریخ فکر می‌کردیم که دیگه نمی‌دونیم چی می‌شه، ولی این الان خطرناک‌ترین به نظر میاد بین همه این‌ها که نمی‌دونیم پنج سال آینده واقعاً چه اتفاقی می‌افته.

برای این که فقط به اون اعتنا نکنیم، خیلی آدم‌های دیگه‌ای هم هستن، مثل مدیرعامل خود چت جی‌پی‌تی که می‌گه ما می‌دونیم یه سری شغل‌ها جایگزین می‌شن و تمام تلاش‌مون رو می‌کنیم که یه سری شغل‌های دیگه ایجاد بشن، ولی هیچ‌وقت نمی‌دونیم که چه شغل‌هایی قرار جایگزین بشن. فقط تنها دیتایی که ما تا الان داریم اینه که خب هوش مصنوعی اول اومد که کارهای یدی مثل کشاورزی رو مثلاً بیاد و جایگزین‌سازی کنه اول ولی بعد رسید به اون‌جایی که کارهای کمتر یدی و کمتر تصمیم‌گیری، یعنی یه چیزی بین این دوتا رو بخواد مدیریت بکنه که تصمیم‌های خیلی بزرگ نخواد گردنش باشه و کارهای یدی هم نخواد انجام بده. برای یه چیزی بین این دوتا آمد و به نظرم الان ایده الان همینه.

به خاطر این که حتی اون کسایی که طراح هوش مصنوعی هستن به نظرم یا ایده‌ای ندارن یا ایده‌شونو به ما نمی‌گن، بر همین اساس ما هم هیچ ایده‌ای نداریم که چند سال دیگه چه اتفاقی می‌افته. برای همین می‌گم بهتره نسبت به فکت‌هایی که داریم جلو بریم.

به خاطر این که آره، ایده کلی اینه که همه شغلا قرار جایگزین بشن، ایده کلی اینه، ولی موانع بسیاری روبروش وجود داره. مثالی که یادمه توی پادکست قبلی هم درباره‌اش صحبت کردیم موضوع اصلی پوله. به نظرم اجازه داده نمی‌شه که بخواد بیاد و جایگزین بشه. یکی از موضوع‌های اصلی همینه.

موضوع دوم بحث قدرته. ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که یه هوش مصنوعی بیاد و بالای سر ما قرار بگیره. هیچ وقت اجازه نمی‌دیم که اون انقدی بفهمه که بخواد برای ما تهدید محسوب بشه. برای همین به نظرم، گفتم اون دوتا مانع رو اشاره نمی‌کنم ولی در نهایت بهشون رسیدم. به نظرم این دوتا چیزایی هستن که باعث می‌شه رشد هوش مصنوعی عقب‌تر بیفته و اون جایگزین‌سازی عملاً تا حدودی غیرممکن به نظر بیاد.

علی : بذار حالا یه موضوع دیگه رو توی این صحبت مطرح کنیم. اونم این داستانیه که ما برای آموزش چه تصمیم‌گیری‌ای داریم می‌کنیم. یعنی ما یک سیستم آموزشی تقریباً صد سال، دویست ساله داریم استفاده می‌کنیم. شما می‌ری مدرسه، یه سری چیزا رو یاد می‌گیری. بعد می‌ری دانشگاه، یه سری چیزای دیگه رو یاد می‌گیری. بعد می‌ری کار می‌کنی.

یعنی پکیجی رو داریم تکرار می‌کنیم که خیلی هم ازش زمان زیادی نگذشته. قبل از اون، مثلاً ما همچین چیزایی نداشتیم؟ یعنی نه کسی مدرسه می‌رفت، نه اجباری براش بود. تحصیل به این شکل نبود. جور دیگه‌ای بوده. تحصیل یعنی شما اون چیزی که نیاز داشتید رو قبلاً توی فضای خانواده، یا توی فضای روستایی که بودی، یا شهری که بودی، یاد می‌گرفتی به صورت عملی.

ولی الان مدل عوض شده. من فکر می‌کنم چیزی که قراره خیلی تغییر کنه، این نظام آموزشی هست. این نظام آموزشی و این گپی که الان وجود داره، این فضای گذاری که بین نظام آموزشی سنتی که الان داریم و نظام آموزشی که قراره تغییر کنه. این فضا، فضاییه که برای این نسل به وجود میاد.

کسایی که از الان می‌خوان تحصیل کنن، یعنی وارد مدرسه می‌شن تازه برای اولین بار. یعنی کودکانی که وارد مدرسه می‌شن و نوجوان‌ها و جوون‌هایی که می‌خوان وارد دانشگاه بشن، این‌ها بیشترین چالش رو خواهند داشت.

به خاطر این که نظام آموزشی داره فشار میاره که تغییر کنه. همیشه داره آنلاین می‌شه. احتمالاً آموزش‌ها با هوش مصنوعی جایگزین بشه و شاید اصلاً سبکش عوض بشه.

یعنی الان چیزی که داریم می‌بینیم اینه که دغدغه‌های زیادی توی کشورهای توسعه‌یافته وجود داره، مثل این که چرا باید یک موضوع رو به همه آموزش بدیم؟ هر انسانی متفاوته و هر انسانی باید آموزش خاص خودش رو ببینه. این داره نسیمی میاره از تغییر نظام آموزشی.

نظرت راجع به تغییر نظام آموزشی چیه؟

عرشیا : کاملاً با تو موافقم. به خاطر این که خب، سال‌هاست فهمیدیم از نسل ما، حالا یکم قبل‌تر، این ایده دیگه خیلی شکل گرفته. چرا باید ما درس‌هایی رو بخونیم که نیازی بهش نداریم و علاقه‌ای هم بهش نداریم؟ من خودم از بچگی عاشق کامپیوتر بودم ولی هیچ وقت شیمی رو دوست نداشتم، هیچ وقت شیمی رو نفهمیدم. درس‌های دیگه هم بودن، نمی‌خوام خیلی واردش بشم. ولی این ایده همیشه بود که چرا باید درس‌هایی رو بخونیم که بهش نیاز نداریم؟

به نظرم این ایده، همون‌طور که شما گفتی، نسیمش اومد وقتی که هوش مصنوعی اومد. چرا؟ چون همیشه چیزی که حتی به نظرم پدر و مادرها بچه‌هاشون رو باهاش قانع می‌کردن این بود که بچه جان تو باید بری مدرسه و  یاد بگیر دو دو تا می‌شه چهارتا، که بعد بتونی رادیکال 9 رو حساب کنی، که بعد بری برنامه‌نویسی یاد بگیری، اگر اینو دوست داری.

ولی وقتی هوش مصنوعی اومد، شما بهش می‌گی: “اوکی، بیا به من جاوا اسکریپت یاد بده. من 9 سالمه.” و اون به شما یاد می‌ده. می‌تونی بهش بگی: “بیا به من برنامه‌نویسی رو یاد بده، مثل این که داری به یه بچه 5 ساله یاد می‌دی.” اون تمام تلاشش رو می‌کنه که به بهترین نحو به شما یاد بده.

این نشون می‌ده که اولاً این امکان‌پذیره. و در کنار اون، این فضا رو فراهم کرد که پدر و مادرها یه لحظه به این نتیجه برسن که: “اوکی، واقعاً شاید بچه‌م می‌تونه یاد بگیره. چرا باید بره مدرسه اینا رو یاد بگیره؟”

اونجاست که زیرساخت، به نظرم، باید تغییر کنه. جایی که دیگه پدر و مادرها پشت اون ایده قدیمی نمی‌ایستن و می‌گن که: “آره، امکان‌پذیره که بچه 5 ساله یا 10 ساله من بره و اون چیزی که دوست داره رو یاد بگیره.”

حتی تو جوامعی مثل جامعه خودمون.

علی : بسیار عالی ، من فکر می‌کنم این بحث، بحث خوبیه.

من هم عمدا این سؤال رو پرسیدم که اون دغدغه‌ی قبلی که دغدغه‌ی جوون‌هاست با دغدغه‌ی نظام آموزشی یه ارتباطی داره. اون هم یه ارتباط عمیقه. شاید اصلاً مسئله به کل اشتباهه. یعنی دغدغه اشتباهه.

شما دغدغه‌تون اینه که چه رشته‌ای الان بخونی. من میام صورت مسئله رو عوض می‌کنم. می‌گم که اصلاً چه نیازی داری بری دانشگاه؟ اصلاً صورت مسئله رو عوض می‌کنم. حالا دغدغه‌تون اینه که چی کار بکنید؟

من دارم صورت مسئله رو تغییر می‌دم. سؤال رو دوباره می‌پرسم: شما چه نیازی به دانشگاه رفتن داری، اگر می‌تونی آموزشت رو به بهترین شکل از یک طریق دیگه بگیری؟

یا نه، چرا دانشگاه باید به این شکل باشه؟ چرا مدرسه باید به این شکل باشه؟ مدرسه جایی باشه که آدم‌ها با هم تبادل نظر کنن. آدم یاد بگیره تو اجتماع قرار بگیره، چطوری یه سری کارهای هنری انجام بده، یه سری کارهای گروهی انجام بده. تمرکز بره روی این جور مسائل به جای ریاضی، فیزیک، شیمی و ادبیاتی که شاید شما علاقه‌ای بهش نداشته باشی.

و شما اگر علاقه داشتی به صورت گروهی آموزش ببینی، می‌تونی بری کلاس‌های گروهی و شرکت کنی. اگر دوست داری تنها چیزیرو یاد بگیری میری فردی آموزش میبینی و چیزی  به نام امتحان و نمره گرفتن و طبقه‌بندی کردن و رقابت، من فکر می‌کنم انتخابی باشه، بهتره.

من نمی‌گم حذف بشه. من راجع به هیچ حذفی صحبت نمی‌کنم.

من راجع به دادن انتخاب صحبت می‌کنم، یعنی این انتخاب به من داده بشه که اگر من علاقه‌ای به دانشگاه رفتن ندارم، برای من جایگزینی وجود داشته باشه. اگر من علاقه‌ای به سر کلاس نشستن ندارم، برای من یک گزینه وجود داشته باشه. یا اگر من ترجیح می‌دم کار گروهی انجام بدم، برای من گزینه‌ای متفاوت وجود داشته باشه.

ولی الان چیزی که داریم، گزینه برای من وجود نداره. من حتماً باید برم دانشگاه اگر بخوام کار پیدا کنم. درسته که من فکر می‌کنم هوش مصنوعی می‌تونه تحول زیادی توی این بده و من می‌تونم اون ساختار آموزشی شخصی خودم رو شخصی‌سازی کنم. اون چیزی که من می‌پسندم، که ترکیبی ممکنه باشه از تئوری و عملی، بدون این که حتی نیاز باشه در یه فضایی مثل مدرسه و دانشگاه حاضر بشم.

یا اگر بخوام کاری انجام بدم، یک نفر شاید دوست داره موسیقی بخونه و تحصیل کنه از اول. کسی که می‌خواد از اول وارد خود موسیقی بشه، چرا باید این همه ریاضی و فیزیک و شیمی و چیزهای دیگه که به موردش نیومده یاد بگیره که هیچ ارتباطی شاید نداشته باشه؟

عرشیا : به نظرم کاملاً چیزی که می‌گی درسته. اگر باز بخوام به همون جامعه استاندارد ذهنی خودمون نگاه کنیم، یعنی از چارچوب مدرک و شغل و تحصیلات بیاییم بیرون و بگیم: آقا، توی ذهن ما این یه استاندارد شخصیه.

من دوست دارم که بچه‌های ما بتونن توی جامعه‌ای درس بخونن که خودشون انتخاب کنن چی بخونن، چجوری درس بخونن، به قول شما جمعی درس بخونن یا فردی، بخوان رقابت کنن یا نخوان رقابت کنن، خودشون تصمیم بگیرن.

اما یه موضوع دیگه هم هست که مطابق چیزی که شما می‌گیه ولی به نظرم حتی از اون رشته‌های تحصیلی دانشگاهی هم جدا می‌شه. یعنی کسی که دوست داره کامپیوتر بخونه، من مثال رشته خودم رو می‌زنم که در واقع درش تا حدودی اطلاعات دارم، یه دانشجوی رشته کامپیوتر با خیلی درس‌هایی مواجهه که مجبوره بخونه و شاید بهش علاقه نداشته باشه.

یعنی همون حسی که یک موزیسین، کسی که دوست داره بره موسیقی یاد بگیره یا حتی موسیقی بلده و امیدوار درس بخونه با ریاضی و شیمی داره، همون حسی که ما داشتیم.

من خب هنرستان درس خوندم. ما هنرستانی‌ها هم این حس رو نسبت به ریاضی و شیمی و فیزیک داشتیم. به نظرم حتی تو دانشگاه‌ها هم وجود داره و این می‌تونه اون‌ها رو هم جایگزین کنه.

یعنی دیگه رشته‌ی ما به نام نرم‌افزار به نظرم نخواهیم داشت، زمانی که جایگزینی انجام بشه که من بیام توی نرم‌افزار حالا ساختمان داده بخونم، مدار منطقی بخونم. اگر من نیازی به ساختمان داده دارم، میاد و تا اون اندازه‌ای که نیاز دارم، هوش مصنوعی اینو به من آموزش می‌ده. اگر من نیاز به پایگاه داده دارم، نیاز به مدار منطقی دارم، توی چیزی که می‌خوام یاد بگیرم میاد و به اون اندازه به من یاد می‌ده. ولی دیگه نیاز نیست من یک ترم تلاش کنم درسی رو که علاقه‌ای بهش ندارم پاس بکنم که بتونم مدرکی بگیرم که شاید بخوام مثلاً توی سه واحد از تمام درس‌هایی که توی دانشگاه تا لیسانسم خوندم، ازش استفاده بکنم.

یعنی می‌تونه به نظرم عمر مفید آدم‌ها رو افزایش بده. یعنی خب اگر یه انسانی می‌خواد برنامه‌نویسی بخونه، به نظرم اگه به قول گفتنی تمام تلاششو بکنه و صدشو بذاره، شاید بتونه توی یه سال، دو سال یه برنامه‌نویس خیلی خوب بشه. اگه صدشو بذاره، اگه تمام کورساشو درست پاس کنه و تمرین بکنه، همه این کار رو انجام بده، به نظرم توی یه سال، دو سال می‌تونه برنامه‌نویس خیلی خوب بشه. ولی این عمر مفید آدم‌ها کم می‌شه، زمانی که باید چهار سال درس بخونن. بعد از حالت‌هایی که توی دبیرستان و هنرستان و راهنمایی و دبستان می‌گذرونن با درس‌هایی که هیچ نیازی شاید بهش ندارن و وارد دانشگاه می‌شن.دانشگاه شاید 5 یا 6 تا درس میخونن که شاید بهش نیاز دارن و بعد ش دوباره یک سری درس هایی رو دارن که بهش نیازی ندارن .نه میتونن تمرکزشون رو توی ااون چیزی بزارن که بهش علاقه دارن و نه میتونن اون چیزی که بهش علاقه ندارن رو بخونن . یعنی باید هر دو این اتفاق ها بیوفته ولی هیچ کدومش نمیوفته . هم درس های که دوست ندارن رو پاس میکنن و هم نمیتونن وقت بزارن . برای همین اتفاقی که میوفته اینکه عمر مفید آدم ها و عمر مفید کاریشون و هم عمر مفید تحصیلیشون به شدت میاد پایین . بخاطر اینکه خیلی از آدم ها بخاطر همین موضوع من میبینم که زده میشن . حتی نه توی سنین بالا ، من خب بر اساس شرایطم با یکسری از بچه های هنرستانی هم هنوز در ارتباطم و ازما کوچیکتر هستن و هنوز توی هنرستان هستن و درگیرند با این موضوع که ،اصلا من به خاطر گرافیک امدم توی رشته نرم افزار و رشته کامپیوتر ولی الان دارم برنامه نویسی میخونم و دارم اپلیکیشن های رو میخونم که شاید خودشون یک تخصص هستن و هیچ وقت قرار نیست بهشون نیاز داشته باشم . بنظرم اینکه توی یک تایمی بهشون معرفی بشن به کسایی که علاقه ندارن یعنی علاقه خاصی ندارن که علایقشون رو پیدا کنن خیلی خوبه ولی بنظرم از یک جای که آدم ها علاقه شون رو پیدا میکنن میشه که این موضوع استاپ بشه و در واقع شروع بکنن به یاد گیری چیز های که براشون مفیده و این 100 در 100 کاریه که هوش مصنوعی میتونه برای ما انجام بده با چند تا سوال ساده میتونه علاقه مارو بفهمه و بفهمه که ما چی دوست داریم و به چی نیاز داریم و به ما پیشنهاد بده و بیاد بگه این 3 کورس (دوره ) رو ببین و بعد بیا به من بگو تو به این 3 تا مورد علاقه داری . حالا بیا این 3 تارو ببین و به من بگو از این 3 تا تو به کدوم علاقه داری . اینجوری میتونه دونه به دونه علاعق مارو جوری پیدا کنه که مارو در مسیر درستی سوق بده و ما در واقع بتونیم به بهترین نحو تحصیل کنیم و زندگی کنیم

علی : خیلی توضیحات خوبی دادی و من واقعاً لذت بردم از توضیحاتی که دادی. من یه نکته دیگه هم بگم و جمع‌بندی کنیم و اون هم اینه که علاقه ما به نظر من شخص بنده مهم‌ترین چیزیه که ما باید بهش اهمیت بدیم. چرا؟ چون باعث می‌شه که ما از کاری که می‌کنیم لذت ببریم و اگر ما از کاری که می‌کنیم لذت نبریم، در حقیقت داریم عمرمون رو تلف می‌کنیم.

چرا؟ شما درسی رو می‌خونی که علاقه نداری، پس عذاب می‌کشی موقع درس خوندن به جای اینکه لذت ببری. بعدش هم وارد شغلی می‌شی که دوستش نداری. هر لحظه‌ای که داری وقتت رو اون شغل می‌زاری، به‌جای اینکه لذت ببری، داری اذیت می‌کنی خودتو، داری زجر می‌کشی. من نمی‌گم که ما برای اینکه لذت‌هایی رو تجربه کنیم نباید رنج بکشیم، نه قطعاً این‌طوری نیست. ما باید سختی بکشیم و این سختی باید خودخواسته باشه. یعنی چی؟ یعنی من اگه دلم می‌خواد برم یه باشگاه بدنسازی و سختی بکشم که بدنم قوی‌تر بشه.

یا اگر روزی دارم می‌روم ساعت‌ها وقت می‌گذارم برنامه‌نویسی یاد بگیرم و این برای من سخته و در عین حال لذت‌بخش، دلیلش اینه که خودخواسته است. اگر من شیمی و فیزیکی رو بخونم که خودخواسته نیست، به خاطر خواست دیگرانی مثل پدر و مادر، یا معلم، یا سیستم آموزشی، این دیگه نه برای من لذت‌بخشه و نه برای من کاربردیه. چون منو به سمتی سوق می‌ده که نه تنها اذیت می‌شم، بلکه این رنجی که من می‌کشم آورده‌ای نداره چون خودخواسته نبوده.

دیگه از این بگذریم که تمام علایق ما زیرساخت‌هایی داره. یعنی چیزی که از کودکی به ما گفتن راجع به شغل آینده و جایگاهی که توی جامعه پیدا می‌کنی روی علایق ما تأثیر داره. اگر تو به کامپیوتر علاقه داری، غیر از این نبوده که در فضایی قرار گرفتی که اونجا علاقه‌مند شدی. بنابراین این که ما از کودکی شرایطی برامون فراهم بشه که بتونیم به چیزهای مختلف علاقه‌مند بشیم و بعد انتخاب کنیم خیلی مهمه.

این مثل این می‌مونه که ما فقط پنج‌تا غذای محدود داشته باشیم و مجبوریم همیشه بین این پنج‌تا غذا انتخاب کنیم. جامعه داره به سمتی می‌ره که این تعدد و تنوع غذاها زیاد بشه. یعنی من شاید صد سال پیش نمی‌تونستم یه غذای ایتالیایی یا غذای چینی بخورم، ولی الان یه غذای چینی یا غذای ایتالیایی خوردن توی کشور من یا توی هر جای دیگه‌ای از دنیا کار سختی نیست. شما می‌تونید هر غذایی از هر فرهنگی رو توی هر جایی دنیا امتحان کنید.

این موضوع صد سال پیش هم امکان‌پذیر نبوده و این باعث شده که من انتخاب‌های بیشتری داشته باشم. این نشون می‌ده که اگر من خودمو در معرض غذاهای مختلف قرار بدم، بعد از یه مدتی می‌دونم کدوم غذا مورد علاقه منه. من می‌دونم غذایی که مورد علاقه منه غذایی ایرانیه یا غذایی چینیه. ذائقه من با این غذا سازگارتره.

همین برای رشته تحصیلی یا بهتر بگیم علاقه‌مندی تحصیلی و آموزش من هم صدق می‌کنه. توی یکی از اینا بهتر پیشرفت می‌کنم. بنابراین می‌تونم تو اون زمینه وقت بذارم و از زمانم لذت ببرم، به جای اینکه رنجی رو متحمل بشم که آورده‌ای نداره و برخلاف تمایلات منه.

عرشیا : در مورد موضوعی که شما گفتید یه موضوعی رو ذکر بکنم . درواقع چون موضوعمون درباره هوش مصنوعی هم هست بنظرم ، نقش بزرگ هموش مصنوعی رو در این موضوعی که شما صحبت کردیم میشه اینجور توصیفش کرد . اینکه اگر من 100 سال پیش موخواستم ذائقه خودم رو پیدا کنم و ببینم که چه غذایی دوست دارم ، حتی اگه تمام این فرصت رو داشتم که رستوران‌های تمام فرهنگ‌های مختلف وجود داشت و من می‌تونستم از بینشون انتخاب کنم.

باید تمام غذاهایی که وجود داشت رومیخوردم و امتحان می‌کردم و بعد انتخاب می‌کردم که چی دوست دارم و بعد از اون می‌رفتم و هر روز مثلاً اون غذا رو می‌خوردم. ولی هوش مصنوعی به من این اجازه رو می‌ده، مثل یه متخصص تغذیه که من برم پیشش و بگم: “آقا ببین، من برنج دوست دارم. دوست دارم غذایی که می‌خورم برنج باشه با یه خورشتی که توش لوبیا داشته باشه، با سبزی و گوشت درست بشه. چه پیشنهادی می‌تونی به من بدی؟”

من غذای شیرین دوست ندارم، نمی‌خوام مثلاً زرشک توش باشه. و این متخصص میاد به من می‌گه که: “اوکی، توی این چیزهایی که گفتی، من بهت قرمه‌سبزی رو پیشنهاد می‌کنم. ولی توی این اسکیل، خورشت کرفس و فسنجون هم پیشنهاد می‌کنم که می‌تونی اینا رو هم امتحان کنی و ببینی نظرت راجع بهشون چیه.”

این اتفاقیه که توی یه اسکیل بزرگ‌تر برای تمام تصمیمات ما می‌تونه با هوش مصنوعی بیفته. زمانی که من نمی‌دونم چی می‌خوام، اصلاً به نظرم هوش مصنوعی به همین دلیل وجود داره که ما انسان‌ها خیلی وقتا نمی‌دونیم چی می‌خوایم. می‌ریم پیش یه متخصص و بهش می‌گیم: “آقا ببین، من مثلاً یه پروژه می‌خوام که این کار، این کار و این کار رو بکنه. من فلان چیزو توی یخچالم دارم و می‌خوام باهاش یه غذا درست کنم. به من بگو چی‌کار کنم.”

هوش مصنوعی می‌آد و می‌شه همون چیزی که از اول پادکست دارم بهش اشاره می‌کنم: اون عصای دست ما. که توی هر چیزی که نیاز داریم می‌ریم پیشش و اون به ما کمک می‌کنه که همه‌چی رو امتحان نکنیم و از بین اون‌ها انتخاب کنیم که چی برامون بهتره و چی برامون بدتره. خودش به ما یه سری پیشنهاد می‌ده که در نهایت باز می‌تونه توی زمان و وقت ما صرفه‌جویی کنه.

علی : خیلی نکته‌های قشنگی گفتی و من واقعاً لذت بردم. یه نکته‌ای اضافه می‌کنم و بعد دیگه پادکست رو تموم می‌کنیم. اون هم تکامل انتخابه که ما داریم می‌بینیم. یعنی اگه بخوام بگم اولین قدم‌های انتخاب، انتخاب طبیعی بوده (نظریه داروین). بعد ما انتخاب‌های خردمندانه رو توسط انسان داریم می‌بینیم. دیگه انتخاب طبیعی نمی‌کنیم، ما داریم انتخاب خردمندانه‌تر می‌کنیم.و بعد توی مرحله بعدی، انتخاب هوشمند داریم انجام می‌دیم که اون به کمک هوش مصنوعیه. یعنی اگه اینجا بیاییم و به قول تو یه کم زوم‌آوت کنیم و از بیرون نگاه کنیم، می‌بینیم تکامل داره تغییر می‌کنه و اونم با تغییر چیزی به نام انتخابه. یعنی انتخاب طبیعی بعد از انتخاب خردمندانه داره تبدیل می‌شه به انتخاب هوشمند.

ممنون عرشیا، و مرسی. من خیلی استفاده کردم از صحبتت.
عرشیا : ممنونم از شما که من رو دعوت کردید. خیلی وقت خوبی بود که در کنارتون داشتم.
روزتون بخیر.

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما موتیویشن

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.