پیش از شروع اپیزود یادآوری میکنم که درونیابیها به ترتیب هستن و باید از ابتدا گوش داده بشن. منظور از به ترتیب بودن اینه که اگر درونیابی اول و دوم روگوش نکردید درون یابی سوم رو گوش ندید.
همچنین محدودیتی برای دفعات گوش دادن به درونیابی ها وجود نداره، میتونید برگردید و درونیابیهای قبل رو هرچند بار نیاز بود گوش کنید.
.
.
برای این درونیابی لطفا مکانی رو پیدا کنید که بتونید برای مدت طولانی در یک وضعیت قرار بگیرید بدون اینکه نیاز به حرکت کردن داشته باشید. میتونه نشسته یا دراز کش باشه. نور محیط نه زیاد باشه نه کم. به قدری باشه که ببینید ولی اونقدر زیاد نباشه مثل گرگ و میش یا صبح زود.
زمانی رو انتخاب کنید که نه خیلی خواب آلود هستید که وسط درونیابی خوابتون ببره نه انقدر سرحال و پر انرژی هستید که نتونید در این حالت بمونید.
.
.
توجهتون رو بیارید به وجه دیداری آگاهیتون. دیدتون رو باز کنید و به تمام اون چیزی که درون این وجه از آگاهی شما قرار داره توجه کنید.
.
.
چیزی که میبینید بخشی از واقعیت شما رو تشکیل داده. هیچ کس جز شما نمیتونه چنین چیزی رو تجربه کنه.
این تصویر نه مرزی داره، نه اندازه داره، نه شما وجه دیداری دیگهای دارید که باهاش مقایسه کنید.
.
این تجربه واحد، منحصر به فرد و تکرار نشدنیه.
.
.
حالا لنز چشمتون رو محدود کنید و به یک جسم مقابلتون خیره بشید. میتونه بخشی از بدنتون یا یک شی در مقابلتون باشه.
.
.
آیا این جسم که ظاهرا جامد هستش بدون حرکت و جنبشه؟
.
.
.
اگر کمی دقت کنید میتونید متوجه بشید که این یک جسم جامد نیست بلکه یک تصویر نه چندان ثابت که درون فضای اگاهی شما هر لحظه ظاهر میشه.
.
.
.
حالا چشماتون رو ببندید.
شما این بخشی از واقعیتی که تجربه میکنید رو از بین بردید. یا به زبون دیگه توجهتون رو از وجه دیداریتون برداشتید.
.
.
حالا به احساسی که در بدنتون تجربه میکنید توجه کنید. بدون توجه به تصویری که از داشتن بدن در ذهنتون هست.
.
.
.
اگر کمی بیشتر به این کار ادامه بدید متوجه میشید احساس داشتن بدن هم یک احساس جامد و ثابت نیست و با تمرکز بیشتر کمکم مبهم و مبهم تر میشه.
.
.
این احساس تمام فضای آگاهی شمارو پر کرده و بدون مرز، منحصر به فرد و نامتنهایه. هیچ کس دیگه به جز شما نمیتونه این احساس رو تجربه کنه.
.
.
اگر من به شما در مورد چیزی که میبینیم و احساس میکنم بگم، شما یک سری جمله رو میشنوید بعد اونها رو به تصاویری ترجمه میکنید و مجددا چیزی نه چندان مشابه به اون چیزی که من تجربه کردم رو سعی میکنید تجربه کنید.
من اسم این رو میگذارم دانش دست دوم.
هرچیزی که شما از دیگران شنیدید، تصورش کردید و بعد باور کردید رو از این به بعد بهش میگیم دانش دست دوم.
حالا یکی از اعضای خانواده یا دوستاتون رو تصور کنید.
.
.
این یک تصویر مبهمه نه چندان دقیق که شما از خاطرهای که دارید و باور کردید که اتفاق افتاده مجدد خلق کردید. این هم یک دانش دست دومه چون شما دارید بر اساس یک خاطره بازسازیش میکنید.
تصویری که ازچهره و بدن خودتون دارید چطور؟
.
.
.
همینطور که چشماتون بسته هست آخرین تصویری که از فضایی که درونش بودید و جسمی که بهش خیره شدید رو بخاطر بیارید.
.
.
فرق این تصویر با تصویر سازی های قبل چیه؟
.
با این که هنوز چند لحظه بیشتر نگذشته شما فقط یک تصویر مبهم نه چندان دقیق از چیزی که دیدید دارید. این هم دانش دست دومه چون بر اساس یک خاطره هست.
.
.
حالا به یکی از کارهایی که قرار انجام بدید یا جایی که میخواید برید فکر کنید.
.
.
.
این هم دانش دست دومه چون یک داستانه که خودتون خلق کردید و باور کردید قراره اتفاق بیفته.
.
.
حالا به جای حساس ماجرا رسیدیم.
حالا که فهمیدید گذشته و آینده و باورهای شما که دیگران بهتون گفتن و شنیدید و دید همه دانش دست دوم هستن و دانش دست دوم زادهی ذهن شماست، ازتون میخوام بیاید به لحظهی حال. لحظهای که ما بهش میگیم دانش دست اول. چیزی که همین الان و در همین لحظه موجوده و شما در حال تجربهی اون هستید.
.
.
.
حالا به من بگید این لحظه حال دقیقا کجاست؟
میتونید بگید این لحظه لحظهی حال هستش یا به محض اینکه لحظهای رو مشخص کنید اون هم به گذشته تبدیل میشه.
.
.
.
راحت بگم هرچیزی که شما اسمش رو میگذارید لحظه، همین الان تموم شده و یک خاطره هست. چون تصاویر، صداها و احساسات و افکار شما بی وقفه در حال تغییر هستند. مثل جریان رودخونه که نمیتونید یک مولکول مشخص اب رو دست بگذارید روش و بگید این رودخونه هست. رودخونه یک جریان بدون وقفه است نه یک لحظه.
.
.
.
حالا اگر گذشته و آینده و عقاید و باورها و خاطرات شما دانش دست دوم و در ذهن شما هستند و چیزی که ما لحظهی حال و دانش دست اول موجود در همین لحظه اسمگذاری میکنیم هم یک جریان متناوب بدون وقفه هست که نمیشه بهش اشاره کرد چون به محض اشاره به گذشته و خاطره تبدیل میشه پس زمان هم توهمی بیش نیست. زمان وجود خارجی نداره بلکه زادهی ذهن من و شماست. یک توافق مثل خیلی از توافق های دیگه که وجود خارجی ندارن.
.
.
.
.
حالا از این جریان آگاهی بدون زمان، بدون مکان و نامتنهای که من اسمش رو میگذارم “هست بودن” لذت ببرید.