پرش لینک ها

آشنایی با مدیتیشن های شرقی – ذاذن

در این اپیزود، به آیین ناب و بی‌واسطه‌ی ذاذن می‌پردازیم؛ شکلی از مراقبه‌ی ژرف که در قلب مکتب ذن بودیسم می‌تپد و راهی‌ست برای بازگشت به سادگی ناب لحظه‌ی حال. در ذاذن در سکوت و بی‌حرکتی، به تماشای عبور افکار و احساسات می‌نشینیم، بی‌قضاوت و بی‌درگیری؛ تمرینی برای پذیرش کامل آنچه هست، همان‌گونه که هست.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

ذاذن

گاهی فقط باید نشست. نه برای پاسخ دادن، نه برای فکر کردن…بلکه فقط برای بودن.
ذاذن، دعوتیه به نشستن بی‌دلیل، به تماشای خاموش اون‌چه که هست و به بازگشت از هیاهوی ذهن به سکوت بی‌نام لحظه.
در ذاذن، چیزی برای به‌دست‌آوردن نیست، چیزی برای تغییر دادن هم نیست. همه چیز، همون‌طور که هست، کافی‌ست. نه تمرینیه برای رسیدن، بلکه تجربه‌ایه برای دیدن و زیستن.
این مدیتیشن، به معنای واقعی نشستن در مراقبه هست. اما نه نشستن صرف. نشستن با تمام وجود. بدون هدف. بدون توقع. فقط با خود بودن، در لحظه‌ای که همیشه همینجاست.
ذاذن، قلب مکتب ذن بودیسمه. راهی که در اون نه به دنبال مهار ذهنی، نه رسیدن به نوعی روشنگری بودن. در ذاذن، ما فقط یک شاهدیم. ناظر عبور افکار، احساسات و تنفس هایی که مثل ابر از آسمون می‌گذرن، بدون اینکه بخوایم نگهشون داریم یا ازشون فرار کنیم.
این تکنیک، بر خلاف بسیاری از مدیتیشن‌های شرقی، تلاش نمی‌کنه چیزی رو تغییر بده یا کنترل کنه. در عوض، ما رو به پذیرش مطلق لحظه دعوت می‌کنه. جایی که دیگه جنگی با ذهن وجود نداره.
همه چیز، همون‌طوری که هست، پذیرفته می‌شه.
شیکانتازا، که معنیش “فقط نشستن”ه، یکی از فرم‌های اصلی ذاذنه. تو این مدیتیشن هم هیچ کاری نباید انجام داد و دقیقاً همین چالش اصلیشه.
ذاذن تمرینیه برای بازگشت به ساده‌ترین حالت وجود؛ تمرینی که ما رو نه از جهان جدا می‌کنه، نه درگیرش می‌کنه، بلکه با جهان یکی می‌کنه.
جایی که زمان فرو می‌ریزه، فکرها آروم می‌گیرن، و ما به خودمون برمیگردیم.
این تکنیک، شاخه‌ای عمیق از مکتب ذن بودیسمه؛ مکتبی که خودش از دل بودیسم ماهایانا در چین زاده شد. در حدود قرن ششم میلادی، بودیسم از هند به چین سفر کرد و در اونجا با آیین تائوئیسم درآمیخت، و به تدریج مکتبی شکل گرفت به نام “چان” (Ch’an) که در زبان ژاپنی به “ذن” شناخته می‌شه.
مکتب ذن، بر خلاف بسیاری از شاخه‌های دیگه ی بودیسم، به متون و مفاهیم ذهنی تکیه نمی‌کرد.
ذهن رو نه ابزار، بلکه گاه مانعی برای درک حقیقت می‌دید. در ذن، تجربه‌ی مستقیم لحظه، اصل و جوهرِ راهه.
در سنت کهن ذاذن، مراقبه نه فقط یک تمرین، بلکه آیینی بود که با دقت و سادگی انجام می‌شد.
راهبان ذن، پیش از طلوع آفتاب، در فضای نیمه‌تاریک سالن‌های مدیتیشن—یا زِندو—بی‌صدا وارد می‌شدن.
هرکس به سمت جایگاه خود می‌رفت، خم می‌شد، تعظیم می‌کرد… و بی‌کلام، پشت به جمع می‌نشست.
بدن باید در وضعیتی متعادل قرار می‌گرفت: پاها در حالت نیم‌لوتوس یا کامل، ستون فقرات کاملاً صاف، چانه کمی پایین، زبان پشت دندان‌های بالا، و نگاه، افتاده بر نقطه‌ای نامشخص روی زمین.
دست‌ها در حالت مودرای هُکای قرار می‌گرفت: کف دست چپ، درون دست راست، شست‌ها به ‌آرومی همدیگه رو لمس می‌کردن و بی‌حرکت، حلقه‌ای کامل می‌ساختن.
تنفس، طبیعی و بی‌تلاش بود.
ذاذن تمرینی برای “انجام ندادن” بود. نه تمرکز، نه تجسم، نه تکرار مانترا.
فقط نشستن و دیدن.
اگر فکری می‌اومد، دیده می‌شد و رها می‌شد.
اگر احساسی ظاهر می‌شد، بدون مقاومت پذیرفته می‌شد و می‌گذشت.
گاهی راهبی با چوبی، به آرومی از پشت سر عبور می‌کرد؛ نه برای کنترل، که برای بیدار نگه‌داشتن حضور.
اگر کسی سنگینی خواب یا خستگی رو حس می‌کرد، با تعظیمی کوچک، اجازه می‌گرفت تا ضربه‌ای ملایم دریافت کنه؛ نه برای تنبیه، بلکه به عنوان تلنگری برای بازگشت به لحظه.
مدیتیشن معمولاً در دو یا سه دوره‌ی حدوداً چهل‌دقیقه‌ای انجام می‌شد، با فواصل کوتاهی برای راه‌رفتن آهسته یا کین‌هین—مدیتیشنی در حرکت، برای حفظ پیوستگی حضور.
هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت.
تنها صدایی که گاهی شنیده می‌شد، ضربه‌ی زنگی بود در آغاز یا پایان مراقبه.
و در میان اون همه سکوت، چیزی آروم آروم رخ می‌داد…
حضور بدون واسطه، بی‌نام و بی‌شکل.
امروزه، شاید دیگه خبری از معابد چوبی، طنین زنگ‌های برنزی یا نشستن‌های طولانی قبل از سپیده‌دم نباشه.
اما جوهر ذاذن، همچنان در دل بسیاری از مدیتیشن‌های مدرن جاریه.
در جهان امروز، خیلی‌ها ذاذن رو با رویکردهای ساده‌تر و قابل‌دسترس‌تری تجربه می‌کنن.
مدیتیشن‌هایی مثل ذهن‌آگاهی (mindfulness) که ریشه در تعالیم بودایی داره، با زبان امروزی و بدون بار مذهبی، همون حضور خاموش در لحظه رو تمرین می‌کنه.
در این روش‌ها، تمرکز معمولاً روی تنفس، بدن یا صداهاست—نه برای تحلیل، بلکه برای دیدن بی‌واسطه و بدون قضاوت.
همون چیزی که ذاذن از ابتدا به ما یاد می‌داد: دیدن اون‌چه که هست، نه اون‌چه که باید باشه.
برخی روش‌های معاصر، مانند مدیتیشن‌های ذهن‌آگاهی، همچنان روح ذاذن رو زنده نگه داشتن؛
اما با انعطاف بیشتر، سازگار با ریتم زندگی امروز. برای ذهن‌هایی که میان نوتیفیکیشن‌ها، ضرب‌الاجل‌ها و صدای مداوم جهان، هنوز در جستجوی نقطه‌ای خاموش درونشون هستن.
مدیتیشن‌هایی که در چارچوب دارما طراحی شدن، نمونه‌هایی از همین رویکرد هستن، راه‌هایی ساده و قابل‌دسترس برای تجربه‌ی حضور، بدون نیاز به پیچیدگی یا پیش‌زمینه.
در بخش توضیحات این اپیزود، لینکشون قرار داده شده تا علاقه‌مندان بتونن با این تمرین‌ها آشنا بشن و قدمی آروم به درون بردارن.
در نهایت، چه اسمش ذاذن باشه، چه ذهن‌آگاهی، چه نشستن چند دقیقه‌ای در سکوت یک اتاق ساده…
اون‌چه که به این کار معنا می‌بخشه، شکل بیرونی نیست، بلکه صداقتیه که با اون نشسته میشه.
شاید هنوز هم، اونچه انسان پیوسته در پی‌اش می‌گرده، در همین “نشستن بی‌هدف” نهفته باشه.

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما مدیتیشن

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.