معمولا عادت داریم توجهمون رو به چیزی معطوف کنیم؛ یه فکر، یه احساس، یه تصویر، یا یه آدم.
اما وقتی بستر توجه رو رها تر و منعطف تر میکنیم، کانونش ثابت نمیمونه و میتونه بازتر بشه.
الان فقط متوجه بشین توجهتون کجاست.
برای خیلیها، توجه معمولا تو ناحیهی پیشونیه؛ همونجایی که ذهن مدام در حال تولید افکاره .
حالا اجازه بدین توجه آروم از سرتون پایین بیاد…
از گردن بگذره…
و بیاد تو قفسهی سینه…
همونجا که نفس بالا و پایین میره.
فقط چند لحظه از نفسهاتون آگاه باشین؛ نه از بیرون، بلکه از درون خود تنفس.
انگار توجه روی آمد و رفت نفس نشسته، بیواسطه و نزدیک.
حالا تمرکز روی نفس رو رها کنین…
اجازه بدید گسترهی توجه خودش باز بشه و تو کل بدن پخش بشه.
هیچ تلاشی لازم نیست.
نه تمرکزِ اجباری، نه کنترل.
فقط به عنوان یه میدان زندهی احساس از بدنتون آگاه باشین.
سعی نکنین از بالا به بدن نگاه کنین؛ از درون حسش کنین.
حالا به مرزهای بدن توجه کنین.
به نظرتون این مرزها محکم و ثابتن؟
یا باز و قابل نفوذ؟
میتونین دقیق بگین از کجا بدن تموم میشه و بیرون شروع میشه؟
اجازه بدین این مرزها کمکم محو بشن…
بدن و فضا تو هم حل بشن…
یه میدان واحد ادراکی؛ بدون تاکید روی درون وبیرون.
این میدان همون فضای باز ذهنیه. بذارین این فضا وسیعتر حس بشه؛ جوری که صداها، بوها، آدمها، اشیا و کل اطرافتون رو در بر بگیره.
الان همهچی تو همین فضای واحد و باز داره پدیدار میشه؛ بدون اینکه لازم باشه یه مرکز یا لبهی مشخص داشته باشه.
لازم نیست کاری بکنین.
فقط اجازه بدین خودش آشکار بشه.
وسیع تر شدن میدان توجه توی این فضا رو حس کنین. این فضا نه بالا و پایین داره، نه راست و چپ ترجیحی. کانونش شناوره.
مثلا وقتی که آسمون رو نگاه میکنیم، هرچیزی در میدان دیدمون پدید میاد، پذیرفته میشه، تلاش اضافهای نمیکنیم برای پذیرفتنش.
حالا وقتی مرزها نرم میشن، حس منِ جدا چه تغییری میکنه؟
اون من کوچیکی که فکر میکردین فقط داخل بدنه، الان کجاست؟
از کجا تموم میشین و دنیای بیرون از کجا شروع میشه؟
فقط تو گشودگی این فضای واحد استراحت کنین…
بذارین هرچی هست، بیدخالت و بدون زورزدن رخ بده.
نه چیزی برای همراه شدن هست، نه چیزی برای رد کردن؛
همهچیز تو همین بستر توجه میاد و میره.
حتی فاصله گذاشتن بین «توجه» و «چیزهایی که دیده میشن» هم کمتر میشه؛
فقط همین گشودگی بیتنش این فضا میمونه، زنده و نادوگانه.
هرچقدر خواستین تو همین گشودگی بمونین.
و وقتی حس کردین کامل شدین، آروم چشمهاتون رو باز کنین و با همین کیفیت، ادامهی روزتون رو زندگی کنین.