پرش لینک ها

رویکرد والدین نسبت به کودکان و نوجوانان در شرایط بحرانی

در شرایط امروز جامعه کودکان و نوجوانان بسیار آسیب پذیر هستند و خیلی مهم است که ما به عنوان پدر و مادر درک درستی از شرایط روحی و جسمی فرزندمان داشته باشیم و بتوانیم با کودکمان ارتباط برقرار کنیم و در جهت کاستن استرس و اضطراب آنها قدم برداریم.

نازنین عین الیقین، مشاور کودک و نوجوان و کارشناس ارشد آموزش از انگلستان در این اپیزود راهکارهایی را پیش پای ما قرار می دهند تا بتوانیم در این شرایط بهترین رفتار را کنار کودکانمان داشته باشیم.

برای آشنایی بیشتر با نازنین عین الیقین به صفحه‌ی اینستاگرامشون مراجعه کنید.

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

رویکرد والدین نسبت به کودکان و نوجوانان در شرایط بحرانی

مریم دلشاد : سلام، امروز در خدمت خانم نازنین عین الیقین مشاور کودک و نوجوان هستیم تا در مورد شرایط امروز جامعه، استرس‌ها و نگرانی‌های کودکان و نوجوانان صحبت کنیم و ازشون راهنمایی بگیریم که ما به‌عنوان پدر و مادر باید چیکار کنیم که بچه‌ها این روزها رو بتونن خوب سپری کنن، استرس‌ها و اضطراب‌هاشون رو چیکار کنن و یک کم ازشون راهنمایی بگیریم.

نازنین جان، سلام،

نازنین : سلام، روزتون بخیر. خیلی خوشحالم که مهمان این قسمت پادکست شما هستم.
خیلی ممنونم ازتون. اگه موافق هستید من سوال‌هایی که پدر و مادرها ازم پرسیدن رو از شما بپرسم که شما ما رو راهنمایی کنید

نازنین :.
حتماً، در خدمتتون هستم

مریم : بیشترین چیزی که پدر و مادرها پرسیده بودن و براش نگران بودن این بود که چجوری شرایط امروز جامعه رو برای بچه‌ها توضیح بدیم؟ چی می‌تونیم اصلاً به بچه‌ها بگیم؟
نازنین :این خیلی سوال خوبیه و سوال کلی‌ایه که الان با توجه به اتفاقاتی که داره می‌افته یا اصلاً با توجه به تغییراتی که توی زندگی هر خانواده یا هر جامعه‌ای رخ می‌ده، بچه‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرن و سوال‌هایی براشون ایجاد می‌شه.
خیلی مهمه که ما به‌عنوان والدین بدونیم که حال ما چطوره و ما چقدر تسلط داریم روی این اتفاقات و چقدر این اتفاقات روی ما داره تأثیر می‌ذاره که بتونیم اون رو برای بچه‌ها توضیح بدیم.

به دلیل این که وقتی که من به دلیل شرایط اجتماعی، اقتصادی یا حتی مثلاً تغییر خونه نگران باشم یا حتی پیدا کردن مدرسه یا مهدکودک، از این چیزهای خیلی خیلی کوچیک تا مثلاً یه اتفاقات بزرگی که اتفاق می‌افته، بچه‌ها تأثیر اتفاق‌ها رو یعنی تأثیر انرژی ما رو، این که ما نگرانیم، استرس داریم، ما ترسیدیم به‌عنوان والد متوجه می‌شن.
هرچقدر سعی کنیم که با بچه راجع به این موضوع صحبت نکنیم و بگیم نه، اون نمی‌بینه، نمی‌شنوه، در جریان نیست، اون هست و حال ما رو می‌گیره. کودک از اون حال امکان داره که تأثیرات ناخوشایندی روش بذاره.

برای همین، اگه بخوام به سوال شما جواب بدم، اینه که اول به‌عنوان والدین ببینیم که حال خودمون چطوره و ما چجوری می‌تونیم تفکیک کنیم اتفاقات رو که وقتی با بچه‌ها همراه هستیم یا به درستی براشون توضیح بدیم یا بتونیم آرامش خودمون رو، لااقل برای زمان‌هایی که داریم زمان با کیفیت و وقت با کیفیت با بچه‌ها می‌گذرونیم، حفظ بکنیم.

مریم :فقط یه چیزی هم بپرسم همین اول. ما الان دوتا گروه رو مجزا کنیم. درواقع ما اون توضیحاتی که برای کودکان می‌خوایم بدیم با نوجوان‌ها ممکنه متفاوت باشه. می‌شه یه توضیح کلی راجع به کودکان و نوجوان‌ها برامون بدین؟
نازنین :حتماً، و دلیل این که واقعیتش خیلی مهمه که ما بفهمیم که بچه کدوم گروه سنی هستش، چقدر خوراک و داده بهش داده شده و چقدر در جریان هستش. اینی که من بگم که نه اتفاقی نیفتاده، همه چی اوکیه، ما خیلی خوشحالیم و آب تو دل هیچ کسی تکون نخورده ولی بچه خودش توی مدرسه یا مهدکودک چیزهایی شنیده باشه، خب این عملاً یعنی صورت مسئله رو پاک کردن

حالا دیرتر به نوجوان‌ها می‌رسم حتماً، چون نوجوان‌ها کاملاً با کودک متفاوت‌اند. برای همین خیلی خوبه که ما بر اساس سن بچه و اون چیزهایی که ما تصور می‌کنیم بچه دیده یا شنیده، باهاش صحبت کنیم و بهش بگیم که مثلاً دیدی که آدم‌ها تو خیابون بیشتر شدن؟ یا دیدی که ما هر دفعه داریم دنبال خونه می‌گردیم؟ یا مثلاً دیدی من چند وقت بی‌حوصله‌ام؟ تو چی فکر می‌کنی راجع به این اتفاقا؟ تو دلت می‌خواد خونه رو عوض کنیم؟ نظرت چیه؟

خب، حتی راجع به این که قرار نیست کودک نظر بده که حتماً خونه باید عوض بشه یا نه، ولی می‌تونیم راجع به احساسات کودک باهاش صحبت کنیم و به اون احساسات اعتبار بدیم. حالا این مال هر موضوعی که می‌خواد باشه، فرقی نمی‌کنه؛ از اتفاق خیلی کوچیک تا اتفاق خیلی بزرگ.

برای همین می‌پرسیم: تو چی شنیدی؟ تو چی احساس می‌کنی؟ و اگر من نگرانم، اگر که حال روز خوبی ندارم و خودم تحت فشار و استرس هستم، می‌تونم این رو به کودک بگم و بگم ببین، این چند وقت مثلاً شبا راحت برات کتاب نمی‌خونم یا تا یه چیزی می‌گی من زود واکنش نشون می‌دم. به خاطر اینه که من این چند وقت حس و حال خوبی ندارم. اگر مثلاً می‌بینی این اتفاق افتاده، خیلی به تو ربطی نداره. تو کاری نکردی یا تو مقصر نیستی، حال من بده.

خیلی خوبه که ما راجع به بچه‌ها، راجع به حالمون صحبت کنیم. اگر من می‌گم حال من بده، معنیش این نیست که مثلاً من یک ماه با حال بد و غصه و غم جلوی بچه بشینم. ولی به هر حال، کودک هم باید متوجه بشه که والدینشون احساسات متفاوتی رو تجربه می‌کنن و اون‌ها آدم‌آهنی نیستن.

پس بنابراین، ما ازشون می‌پرسیم: تو چی احساس می‌کنی؟ تو چی شنیدی؟ و بیا راجع به این موضوع با هم حرف بزنیم. ما کتاب‌های خیلی خیلی زیادی داریم راجع به نگرانی و راجع به چیزهای متفاوت، و ما بر اساس موضوعاتی که در حیطه خانواده یا جامعه ما داره اتفاق می‌افته، می‌تونیم با ادبیات مختلف با کودک ارتباط برقرار کنیم.

نکته مهمش راجع به کودک اینه که بیشتر بهش اطلاعات ندیم. اول بپرسیم: تو چی دیدی؟ تو چی شنیدی؟ و بعدش بر اساس اون چیزی که می‌تونیم، براش توضیح بدیم.

مریم :خیلی نکته مهمی بود، واقعاً عالی، چون که خیلی وقتا پدر و مادر خودشون هم به بچه‌ها داده و اطلاعات می‌دن. و خب این بیشتر به اضطراب کودک اضافه می‌کنه، چون ممکنه اصلاً کودک خیلی چیزها رو ندونه یا شاید کمتر از اون چیزی که ما تصور می‌کنیم بدونه یا اصلاً توی یه فضای دیگه باشه.

مرسی، واقعاً. حالا یه سوال دیگه بپرسم چون این سوال خیلی خیلی پرسیده شده بود در مورد اضطراب جدایی. یعنی پدر و مادر خیلی الان دارن می‌گن که بچه ما مدرسه نمی‌خواد بره. کلاس‌های فوق برنامه‌شو که قبلاً با عشق و علاقه می‌رفت، الان می‌گه نمی‌رم. کلاس‌ها رو نمی‌ره، ورزششو نمی‌ره، می‌گه من نمی‌رم. یعنی با یه جدلی پدر و مادر روبرو می‌شن که از پس بچه در واقع برنمیان، یا بچه می‌گه من مدرسه نمی‌رم، مهد نمی‌رم، دبستانمو نمی‌رم.

باید توی این شرایط چی کار بکنن پدر و مادرا؟

نازنین :ببینید، اضطراب جدایی اتفاقیه که وقتی من به‌عنوان یه کودک نگرانم و مطمئن نیستم که بعدش چه اتفاقی می‌افته، یا این که از پدر و مادرم جدا می‌شم، بعد چی می‌شه؟ برای من چه اتفاقی می‌افته؟ برای پدر و مادرم چه اتفاقی می‌افته؟ آیا سر وقت میان دنبالم؟ یادشون نمیره بیان دنبالم؟

قطعاً هیچ پدر و مادری یادش نمی‌ره که بره دنبال کودک‌ش، ولی بچه‌ها این سوال تو ذهنشون هست که نکنه منو جا بذارن. و یه نکته خیلی خیلی مهمی که وجود داره اینه که بچه‌ها نگرانن که در زمانی که خودشون توی کلاس یا مدرسه هستن، پدر و مادر کجان و چی کار می‌کنن.

من کیس‌های خیلی زیادی داشتم که اگر پدر و مادر ارتباط خوبی با هم دیگه نداشته باشن و توی خونه خیلی زیاد دعوا باشه یا تنش وجود داشته باشه، اتفاقی که می‌افته اینه که بچه فکر می‌کنه وقتی منم می‌رم مهدکودک یا می‌رم مدرسه، این اتفاق داره تو خونه می‌افته. پس من نرم که مراقب یکیشون باشم.

حالا این مثالی که من زدم، شما می‌تونین تعمیم بدین به موارد دیگه‌ای که می‌تونه توی زندگی‌ها اتفاق بیفته. برای این که بچه‌ها نگران جدا شدن از پدر و مادرن، کاری که ما می‌تونیم انجام بدیم دوباره باز برمی‌گرده به سوال اولی که مطرح کردین؛ این که حال خودمون چطوره؟

هرچقدر من اضطراب بیشتری به‌عنوان والد داشته باشم، اون رو به بچه‌ها انتقال می‌دم. برای همین خیلی موقع‌ها ما توی جلسات مشاوره می‌گیم که کودک اضطراب جدایی از شما داره یا شما اضطراب جدایی از کودک دارین؟ و این رو باید بررسی بکنیم.

ولی در حال حاضر، اگر که بچه‌ها نگران‌ترن یا اضطراب جدایی دارن، ما باید در واقع اعتبار بدیم به احساسشون. کتاب‌های خیلی زیادی دوباره هست که ما می‌تونیم ازشون استفاده کنیم.

من اینجا حالا خودم جداگانه معرفی کردم، ولی اینجا هم معرفی می‌کنم. یک کتابی هست که خیلی خیلی کتاب خوبیه به اسم (طناب نامرئی )از انتشارات مهرسا یا (نخ نامرئی)از انتشارات پرتقال. این دوتا یکی هستن که با اسم‌هایی متفاوت ترجمه شده. این کتاب داره نشون می‌ده که ما یک طناب نامرئی بین ما و آن‌هایی که دوستشون داریم وجود داره؛ اگر پیشمون نباشن، ما اون‌ها رو احساس می‌کنیم.

بهتون پیشنهاد می‌دم اون کتاب‌ها رو برای بچه‌های دبستانی و حتی بچه‌های چهار سال به بالا استفاده کنید. بچه‌های ۴ تا ۱۰ سال کاملاً می‌تونن با این کتاب ارتباط برقرار کنن و یه ذره احساس امنیت می‌ده. یا کتاب : (دستی که بوسه میزند) اون کتاب هم خیلی کتاب خوبیه که می‌تونه به بچه‌های زیر دبستانی و اول دبستان کمک کنه.

به جای این که بگیم: “من که میام دنبالت، واسه چی گریه می‌کنی؟ تو که تا الان این طوری نبودی! تو که خوب می‌رفتی مدرسه یا مهدکودک یا کلاس!” ببینید، امکان داره من هم به‌عنوان یک والد تا الان خیلی کارها رو خوب انجام میدادم ، ولی یک اتفاق درونی و روانی برای من افتاده که توانایی هام رو به نحوی یا از دست دادم یا الان کمتر از قبل هستش .  .

پس این طور نیست که اگر بچه من تا حالا خوب می‌رفته مدرسه یا مهدکودک و الان اضطراب جدایی گرفته، حتماً اتفاق خاصی افتاده. نه، اضطراب جدایی می‌تونه در مقاطع مختلف اتفاق بیفته، حالا بر اساس اون محیطی که بچه در اون زندگی می‌کنه و ارتباطی که با والدین و جامعه‌ش داره. این می‌تونه کم و زیاد بشه.

مریم : مرسی، واقعاً خیلی عالی توضیح دادین و مرسی که کتاب معرفی می‌کنید، چون فکر می‌کنم یکی از چیزهایی که می‌تونه خیلی خیلی به پدر و مادرها توی این شرایط کمک کنه، همین کتاب‌هاست. یعنی واقعاً هم برای پدر و مادرها و هم برای بچه‌ها خیلی می‌تونه کمک کننده باشه .واقعا ممنونم ازتون..

حالا یه سوال دیگه:

چون این هم خیلی پرسیده می‌شه، یه سری پدر و مادر راجع به ناخن‌جویدن بچه‌ها، شب‌ادراری بچه‌ها،مو کندنشون وکابوس های شبانشون و بد خوابی بچه ها سوال کردن می‌شه کمی  درباره این ها هم توضیح بدین؟

نازنین :دقیقاً این هم در واقع برمی‌گرده به همون موضوع اضطراب جدایی. این که وقتی من به‌عنوان کودک تغییری در زندگیم به وجود میاد و نگرانی و مضطربم رو چه جوری دارم نشون میدم ؟  

احساس نگرانی و اضطراب، مثل احساس خشمه، یه سری احساس زیرش هست که خودش رو داره با ناخن‌جویدن نشون می‌ده. یعنی من چون کاری براش نمی‌تونم بکنم، برای این که خودم رو آروم کنم، شروع می‌کنم به ناخن‌جویدن. یا حتی ممکنه شروع کنم به خودتحریکی کردن، که این هم دوباره خیلی اتفاق می‌افته.

اما چیزی که وجود داره اینه که ما باید ببینیم پیشینه کودک چجوری بوده. در زمان‌هایی که فرزند ما نگران بوده یا تغییری در زندگیش به وجود اومده، این تغییر رو چجوری باهاش مواجه شده؟ یعنی در واقع مکانیسم مقابله‌ای (کاپینگ) بچه چیه؟ چجوری خودش رو وفق می‌ده با شرایط؟

بعضی بچه‌ها ناخن می‌جَوَن. بعضی‌ها خودتحریکی می‌کنن. بعضی‌ها دندون‌قروچه می‌کنن یا دچار شب‌ادراری می‌شن. ما باید یک پیشینه داشته باشیم و ببینیم که چجوری می‌تونیم محیط رو براشون متفاوت کنیم.

در واقع کاری که والدین می‌تونن بکنن، اینه که محیط رو کنترل کنن. ما فقط روی محیط اطراف خودمون کنترل داریم. این که تو خونه چه اتفاقی می‌افته؟

اگر که من می‌تونم، زمانی که بچه‌ام از مدرسه یا مهدکودک برمی‌گرده، نیم ساعت زمان باکیفیت بذارم؛ شرایط خاصی ایجاد کنم که بچه احساس کنه دیده می‌شه، شنیده می‌شه، در جای امنی هست، دوست‌داشتنیه، و پدر و مادرش علیرغم تمام اتفاقاتی که دارن باهاش دست‌وپنجه نرم می‌کنن، براش دارن وقت می‌ذارن و بعد یه نکته دیگه‌ای هم می‌تونم اینجا اضافه کنم که ناخن‌جویدن لزوماً به خاطر اضطراب نیست یا دندان‌قروچه لزوماً به خاطر اضطراب نیست یا شب‌ادراری هم همین‌طور.

اول ما باید ببینیم که آیا این عادته؟ از کسی یاد گرفته؟ یا زمانی که دچار اضطراب و استرس شده به این کار رو آورده و حالا که اضطراب و استرس کم شده، اون کار ادامه می‌ده یا نه؟ و اصلاً کی‌ها داره این کار رو انجام می‌ده؟

یه نکته‌ای که وجود داره اینه که بچه‌ها بیشتر وقتی که جلوی تلویزیون هستن ناخن می‌جَوَند، چون حوصله‌شون سر می‌ره و کاری برای انجام دادن با دستشون ندارن. بنابراین ما می‌گیم اسلایم بدین دستشون، یه چیزی بدین که دستشون مشغول باشه.

ولی اگر که یک پروسه زمانی بگذره و ما ببینیم که نه، خب مثلاً این خیلی بیشتر شده یا حتی علائم دیگه‌ای شبیه به اضطراب می‌بینیم، قطعاً بهتره که از مشاور کودک و نوجوان یا روان‌شناس کودک و نوجوان کمک بگیریم. هر چقدر زودتر مداخله کنیم، جواب بهتری خواهیم گرفت.

شب‌ادراری هم در واقع این‌طوریه که باید ببینیم:

آیا بچه‌ها از نظر فیزیولوژیکی مشکلی دارن یا نه؟

پیشینه‌شون چجوری بوده؟

چقدر این اتفاق می‌افته؟

اون شب چقدر آب خورده قبل خوابش ؟یا اینکه ببینیم چند بار انفاق میوفته . یعنی ما اصولا به خوانواده ها میگیم یک جدولی درست کنیدو توی این جدول ببینیم که اون روزش رو چجوری گذرونده که شب دچار شب‌ادراری داشته .

قبل از ناخن‌جویدن یا قبل از خودتحریکی چه اتفاقی افتاده؟ اینا همه به ما، در واقع مشاورین و روان‌شناس‌ها، یک سری داده می‌ده که ما متوجه بشیم این پروسه چطور داره جلو می‌ره و آیا اضطرابه و نیاز به مداخله داره یا این که نه، عادته.

البته همیشه حتی اگر عادت هم باشه، باز هم مداخله لازم هست، ولی موضوعش و بحثش از اضطراب متفاوت خواهد بود.

مریم :یه سوالی که پدر مادر ها میپرسن و من نیمیتونم جوابشون رو بدم و قطعا چون شما در این زمینه تخصص دارید پاسخ بهتری دارید .خیلی از مادرها می‌گن: “بچه من دیگه تنها نمی‌خوابه، می‌گه بیا پیش من بخواب، اتاق من بخواب، کنار من بخواب.” در حالی که سال‌ها بوده خودش تنها می‌خوابیده. من میخوام بدونم که اصلا این کار درسته که ما پیش بچه ها بخوابیم ؟تا اونا آروم بشن یا نه ؟ میخوام بدونم کاره درست چیه ؟ .

نازنین :این هم به‌طور کلی بسته به سن بچه‌ها متفاوته. اینه که من پیشنهاد می‌کنم و از لحاظ علمی تحقیقات زیادی هم انجام شده. خیلی‌ها هستن که بچه‌هاشونو اسلیپ‌ترین کردن یا آموزش خواب دادن. این‌ها متفاوته.

ولی نکته دیگه‌ای که وجود داره اینه که بچه نیاز داره که شب در کنار پدر و مادرش یا پدرش یا مادرش یک زمانی رو برای آرامش داشته باشه.

حالا با هم یه صحبت کوتاهی بکنن، با هم کتاب بخونن و پدر یا مادر صبر کنن که بچه به اون آرامشه برسه. اگر خوابش برد، خوابش ببره، بیان بیرون. اگر نه، مثلاً مطمئن بشن که این دیگه به اون نقطه آرامش رسیده و از اتاق بیان بیرون.

این که تا صبح کنارشون بخوابن یا بچه بیاد توی اتاق پدر و مادر، واقعیتش الان من نظری نمی‌تونم بدم چون بر اساس هر فرد متفاوته. میزان اضطرابی که می‌کشه، آیا می‌ترسه؟ آیا صداها رو می‌شنوه؟ همه این‌ها خیلی نقاط مهمیه که ما اونا رو بررسی بکنیم.

یعنی یه نسخه نیست که ما بگیم که نه، بچه نباید پیش پدر و مادر بخوابه. اگر به مدت کوتاهیه و قراره که بعد دوباره برگرده به حالت عادی، هیچ عیبی نداره که پدر و مادر باشن.

در ضمن، یه نکته خیلی مهم اینه که بگین: “من تا تو خوابت ببره پیشت می‌مونم، بعدش می‌رم.” و بهش بگین: “من از اتاق می‌رم بیرون، خب؟ و تو هر زمانی که از خواب پاشدی و نیاز داشتی که من پیشت باشم، می‌تونی منو صدا کنی یا می‌تونی بیای دم اتاق ما و منو بیدار کنی.” این به اون کودک یک احساس آرامش می‌ده.

و اگر فکر می‌کنیم میزان استرس بچه‌ها زیاده و شما هم همین‌طور، اصلاً می‌تونین در یک مکان سوم بخوابین.

یعنی چی؟ یعنی مثلاً بگین که ما یه شب در هفته یا دو شب در هفته، بر اساس اتفاقاتی که داره توی خانواده می‌افته، مثلاً رختخواب می‌ندازیم توی حال می‌خوابیم. یا اگه یه اتاق سوم داریم که اتاق مهمانه، توی اونجا می‌خوابیم. نه توی اتاق پدر و مادر، نه توی اتاق کودک.

یک مکان سوم رو انتخاب می‌کنیم که بچه اون احساس نزدیکی رو با پدر و مادر داشته باشه. ولی باز اگر بچه بگه: “من شب تنها نمی‌خوابم”، باید رسیدگی بشه که چه اتفاقی براش افتاده؟ آیا ترس جدایی داره؟ ترس از صدا داره؟ ترس از مثلاً سایه‌ای که روی دیوار افتاده داره؟

هر چیزی ممکنه که باشه. حالا بر اساس هر کدومش می‌شه در واقع یک اقدامی رو انجام داد.

مریم :مرسی، واقعاً خیلی عالی بود. خودمم دارم کلی چیز ازتون یاد می‌گیرم، چون واقعاً خیلی وقتا پدر و مادرها سوالایی که می‌پرسن یا بچه‌ها سوالایی که می‌پرسن، آدم نمی‌دونه جواب علمی صحیحی که باید بده، چیه. خیلی عالی بود، ممنونم ازتون.

یه سوال دیگه که باز واقعاً خیلی این روزا پرسیده می‌شه راجعه به اخبار منفی و اخبار استرس‌زا و ترسناکه. چون متأسفانه بچه‌ها دسترسی دارن، یعنی هم به اخبار دسترسی دارن، هم به اینترنت دسترسی دارن. از رنج‌های سنی مختلف.

واقعاً خیلی از بچه‌ها حتی گوشی یا تبلت دارن تو سن کم. می‌خوام بدونم که چجوری ما می‌تونیم فیلتر کنیم بچه‌ها چیزهای ترسناک، فیلم‌های خیلی ترسناک؟ واقعاً پدر و مادرا می‌گن ما چی کار کنیم؟ یا حتی بعض وقت‌ها بچه‌ها توی مدرسه موبایل دارن، توی مدرسه با دوستاشون به اینترنت دسترسی دارن و چیزهایی رو می‌بینن که نباید ببینن.

می‌خوام بدونم که واقعاً چی کار می‌شه کرد؟

نازنین : خیلی سوال خوبیه، ولی خب، خیلی سوالیه که باید از منظرهای مختلف بهش نگاه کنیم

و باز بر اساس سن کودک، این برمی‌گرده به سوال اولی که شما از من پرسیدین که من گفتم باید ببینیم که چجوری به بچه بگیم این اخبار رو و بگیم تو چی میدونی ؟چی دیدی ؟ چی شنیدی ؟این برمیگرده به اون قسمت، به خاطر این که خیلی از والدین هستن می‌گن که ما اصلاً تلویزیون نمیبینیم ، ما اخبار نمی‌بینیم، ما گوشی دستمون نیست یا بچه‌مون به اینترنت دسترسی نداره .

نکته‌ای که وجود داره اینه که ما تا یه حدی می‌تونیم این رو کنترل کنیم. اگر بچه شما هیچ جا نره و از صبح تا شب تو خونه باشه، ما می‌دونیم که خوراکی داره بهش داده می‌شه. ولی بچه‌ای که وارد مهدکودک می‌شه و وارد مدرسه می‌شه، یعنی هر محیط اجتماعی حالا اسمش می‌تونه هر چیزی که شما می‌دونید باشه: کلاس فوق‌العاده، کلاس مادر و کودک، یا هر چیز دیگه‌ای وقتی که بچه وارد محیط اجتماعی می‌شه، حتی می‌ره تو پارک، داره از جاهای مختلف اطلاعات می‌شنوه و چیزهای متفاوتی رو می‌بینه.

پس این‌جوری نیست که دیگه من بتونم کنترل کاملی روی کودکم داشته باشم .کنترل ما تا یه حدیه .

حالا موضوع اینجاست که خب بهتره که بچه‌ها نبینن، بهتره که بچه‌ها نشنون. ولی یه جایی هست که دیگه در واقع اون مرزها رد می‌شه.

مثلاً:
تا یه جایی من می‌تونم بگم که اگر برای پلاسکو اتفاقی می‌افته و آتش‌سوزی می‌شه یا برای متروپل اتفاقی می‌افته، بگم که خب دو روزه این اتفاق افتاده. بعد می‌گم:
“ببین، آتش‌سوزی شده، برای بچه‌ها اون زیر رفتن کمکشون کردن. آتش‌نشان‌ها دارن درشون می‌آرن.”
و اگر اون فیلم رو دیده باشه، خودم اون رو در واقع راهنمایی می‌کنم و می‌گم که خب چه اتفاقی می‌افتاده؟ چی می‌شه که آتش‌سوزی می‌شه؟ و چی می‌شه که آتش‌نشان‌ها میان و کمک می‌کنن؟

اما وقتی که از یه حدی می‌گذره:
ما باید بیشتر بفهمیم که بچه‌ها چی می‌دونن. یه جاهایی هست که ما می‌آیم می‌گیم:
“ببین، یه سری اتفاق افتاده و آدم‌ها می‌خوان راجع بهش صحبت کنن. به مدل‌های مختلف، آدم‌ها در جاهای مختلف دنیا صحبت می‌کنن، نظرشون رو می‌دن و می‌خوان که صداشون شنیده بشه.”

حالا مثلاً تو فلان کشور این‌جوریه، تو فلان کشور اون‌طوریه، مثلاً الان این‌طوریه.

این باعث می‌شه که بچه‌ها یه دید کلی راجع به موضوعات داشته باشن و بگه :آهان . پس اگه این رو میگن پس از روی اینه؟ 

بعد ما می‌تونیم ازشون بپرسیم :
“تو چی فکر می‌کنی راجع به این موضوع؟”

در واقع، وقتی من می‌گم
“نه، نه، نه، حرف نزن! اصلاً این به سنت تو ربطی نداره!”
این باعث می‌شه که حتی اون چیزهایی که تو ذهنش هست رو نتونه بیان کنه.

و ما به‌عنوان والدین، خونه محل امن بچه‌هاست که بچه‌ها بتونن حرف بزنن. من می‌تونم بهش بگم:
“ببین، هر سوالی داری، می‌تونی بیای از من بپرسی و من بهت جواب می‌دم. قرار نیست که این سوالات رو بری مثلاً از مدرسه، از مدیرت یا از دوستای دیگه‌ات بپرسی. من هر آنچه که باید بدونی رو بهت می‌گم.”

این باعث می‌شه که بچه نره تو اینترنت یا نشینه به حرف بقیه گوش کنه، چون می‌دونه که اون پدر و مادر دارن بر اساس سنش اطلاعات درستی رو می‌دن.

این لزوماً فقط برای اخبار نیست. برای موارد مختلف دیگه هم اگر که بچه اعتماد به پدر و مادر داشته باشه، همین اصل صدق می‌کنه.

به پدر و مادر راجع به موضوعات مختلف بر اساس سنش باید صحبت بکنن. بچه برمی‌گرده به پدر و مادرش و این سوال‌ها را می‌پرسه. برای همین باز با توجه به سن متفاوته. ما می‌تونیم بچه‌های ۷ سال به پایین رو در مرز اخبار قرار ندیم و نبینن، ولی واقعیتش یه ذره به خودمون فکر کنیم. بچه‌های ۷ سال به پایین رو اصلاً نمی‌تونیم کارشون بکنیم. داره کارتون تلویزیون می‌بینه، یه هو مثلاً پخش قطع می‌شه و یک صحنه‌هایی نشون داده می‌شه که واقعاً شاید انتخاب ما نباشه که بچه همون ببینه، ولی خب فکر می‌کنیم که داره مثلاً کارتون می‌بینه، ولی این اتفاق می‌افته.

پس بنابراین یه جاهایی دیگه دست ما نیست. بچه‌های ۷ سال به بالا رو که دسترسی دارن، ما باید بهشون یه سری اطلاعات بدیم و اصلاً نوجوان‌ها رو که دیگه اصلاً این‌طوری نیست که من به تو چی اطلاعاتی بدم. اون باید بیاد به من اطلاعات رو بده به‌عنوان والد، و اون بیشتر در جریانه و من می‌تونم باش همراهی کنم، بگم:
“آهان، تو این‌جوری فکر می‌کنی؟ من هم وقتی نوجوان بودم این‌جوری فکر می‌کردم.”

به نظرت چجوری باید سازنده صحبت کنیم؟ به نظرت چجوری باید بگیم که مثلاً تو مدرسه من می‌خوام همچین چیزی تغییر بکنه؟ این تغییره باید از کجا اتفاق بیوفته ؟ و صحبت با بچه ها این کار رو میکنه . .

اگر که من نفی کنم و بگم:
“نه، حق نداری حرف بزنی، حق نداری اخبار ببینی.”
من بیشتر حریص می‌شم که ببینم چه خبره که من نباید بدونم.

از یه طرف دیگه، ما حق نداریم به‌عنوان والد که در واقع منفعت عالی کودک رو باید ببینیم و حواسمون باید به کودک باشه. کودک من، یک فرد زیر ۱۸ ساله، طبق پیمان‌نامه حقوق کودک.

از یه طرف دیگه نمی‌تونیم در واقع بگیم که:
“آره، باید این کار رو بکنی، نوجوان‌ها باید این کار رو بکنن.”
و در واقع یه جوری انگار که بهشون بگیم که باید شماها حرف بزنین یا باید شماها اقدامی انجام بدین. نه، اون هم کار اشتباهیه.

و قرار نیست که نوجوان‌ها بیفتن جلو. افراد بزرگ‌سال هستن که اگر که خواسته‌ای دارن و نظری دارن، به مدل خودشون می‌تونن بگن. بچه‌های نوجوان هم تو مدرسه خودشون، یا تو جامعه‌ای که در زندگی می‌کنن، به صورت سازنده و صلح‌آمیز می‌تونن مطرح بکنن، به شرطی که ما بهشون داده‌های درستی بکنیم.

مریم : یه چیز دیگه هم حالا باز توی سوال‌ها خیلی پدر و مادرها مثلاً چندتاشون پرسیده بودن این بود که :.
بچه ما موقع خواب دچار پنیک اتک می‌شه  . این سوال رو می‌شه لطفاً جواب بدین که چه باید کرد؟

نازنین :ببینین موضوع پنیک اتک موضوع خیلی جدیه و نمی‌خوام نگرانتون کنم ولی واقعیتش اینه که وقتی میزان استرس زیاد بشه و من نتونم این میزان استرس رو حل بکنم یا به طریق مختلف از بدنم خارج بکنم یا راجع بهش حرف بزنم باعث میشه که باعثا پنیک اتک میشه و بهترین حالتش اینه که این کودک یا نوجوان هر سنی که داره در واقع به مشاور مراجعه بکنه و به روان‌شناس مراجعه بکنه چون ما برای پنیک اتک یک دستورالعمل داریم که وقتی پنیک اتک داره اتفاق میفته چی کار کنین و هر آدمی متفاوته که اگر نشستی دستتو محکم بگیر مثلا به صندلی که نشستی یا یخ بذار توی دستت یا موارد مختلف که من الان نمی‌خوام وارد در واقع پروسه درمان بشم یا بگم که چه کارایی باید بکنه چون واقعاً نیاز به بررسی بیشتر این کیس‌ها هستش و خصوصاً وقتی توی خوابه موضوع متفاوت میشه یعنی اصلا شاید آگاه نباشه که این اتفاق داره براش میفته و یه‌هو نفسش بره و قطعاً باید که از یک روان‌شناس کودک و نوجوان استفاده بکنه.

مریم :یه سؤال دیگه هم خیلی با سال شهر شبیه هم نمی‌دونم متفاوته یا نه ولی یه سری علائم جسمی تو کودک‌ها جدید مثلاً پدر و مادرها میگن میگن بچه من هر روز میره مدرسه میگه دل‌درد داره یا صبح حالت تهوع داره مثلاً استفراغ می‌کنه یا مثلاً هر روز تو مدرسه میگه سردرد دارم از مدرسه به ما زنگ می‌زنن که بچه‌تون حالش خوب نیست.

میشه راجع به این هم یه توضیحی بدین؟

نازنین :حتماً در واقع این مواردی که ما می‌بینیم، ما به این‌ها می‌گیم مثلاً بیماری‌های روان‌تنی که خودتون بهتر می‌دونین اینه که ما هر چقدر حالا با پزشک صحبت بکنیم و هر چقدر ما اینه بکنیم میگه بچه شما هیچ مشکلی نداره از لحاظ در واقع فیزیولوژیکی و از لحاظ جسمی هیچ مشکلی نداره ولی ما می‌بینیم دل‌درد داره ما می‌بینیم حالت تهوع داره و موارد مختلفی که براش پیش میاد و اینا همه همون حالت‌هایی در واقع یکی با استرس جدایی خودشو نشون میده و میگه من نمی‌رم مهد کودک از تو جدا نمی‌شم می‌چسبه به پدر و مادرش یه نفر با دل‌درد میگه من نمی‌رم مدرسه یا مهد کودک یعنی در واقع واقعاً دل‌درد داره یعنی تو این ذهنش نیست که داره شوخی می‌کنه واقعاً دل‌درد داره.

پس بنابراین اگر که ما مطمئنیم که باز از لحاظ پزشکی هیچ مشکلی وجود نداره باید در واقع یعنی ما یه سلامت فیزیکی داریم یک سلامت روان داریم دیگه. پس اگر سلامت فیزیکی هیچ در واقع مشکلی نداره و ما مطمئن هستیم ما باید رسیدگی سلامت روان بکنیم و بدونیم که یا با معلمش ارتباط خوبی نداره یا نگران این که مثلاً شما تو خونه هستین می‌خواد تو خونه پیش شما بمونه و همه‌ی این موارد در واقع باز باید بگیم که نوعی نگرانی و استرس توی بچه شاید به وجود داشته باشه.

بازم کلمه شاید رو میگم چون باید بررسی بشه.

مریم :یه کیس دیگه هم من بپرسم چون این هم باز خیلی پرسیده شده راجع به سر و صداهایی که از توی خیابون موقع خواب کودک مثلاً وارد منزل میشه و بچه‌ها رو می‌ترسونه موقع خواب و باز باعث میشه که خوابشون مختل شد چون بالاخره شرایطیه که این اتفاقا می‌افته.

میشه بگین که برای بچه‌ها در واقع کودکان در واقع دیگه چه کاری میشه انجام داد؟

نازنین :مرسی، خیلی خیلی سوال خوبیه، چون من این‌چند وقت خیلی باهاش در واقع مواجه شدم و این که کاری که میشه کرد اینه که به هر حال بچه‌های ما زود می‌خوابند. بچه‌های ما ساعت بینیم. حالا بعضی از بچه‌ها ۷ می‌خوابند، بعضی‌ها ۸ می‌خوابند. حالا بعضی هم هستند که ۱۲ می‌خوابند، ولی واقعیتش اینه که وقتی که بچه‌هایی ساعت ۷ و ۸ می‌خوابه، اتفاق‌هایی که می‌افته، هنوز بیرون زندگی در جریانه و صدا میاد.

مردم تو خیابون با هم صحبت می‌کنند، صدای موتور میاد یا چیزای متفاوت از بیرون ساختمان داره میاد. چیزی که من پیشنهاد می‌کنم اینه که ما بیایم و یک آهنگ و موسیقی ملایمی برای پروسه‌ی خواب بچه در نظر بگیریم و حتماً با اسپیکر بچه در واقع اون رو گوش بده، نه این که با موبایل گوش بده.

یعنی توی خونه یا توی اتاقش این صدا پخش بشه، نه از یک در واقع دستگاه خاص. بشه که یه تیکه در واقع فقط اون اون صدا اون  یه تیکه بیشتر باشه. ما ترجیح میدیم که این صدا پخش باشه و این باعث میشه که یعنی بعد از پروسه کتاب وصحبت کردن میتونه این موسیقی هم باشه و وقتی پروسه خواب رو تموم میکنیم و بچه به خواب میره این موسیقی ادامه پیدا کنه . این خیلی کمک میکنه که از لحاظ ذهنی هم درواقع کودک رو میبره توی پروسه آرامش و خواب بهتری داره درضمن صداهای بیرون اذیتش نمیکنه چون با یک صدایی خوابیده و اون صدا قالبه بهش و منظورم این نیست که صدا رو بلند کنید ولی صدای موسیقی در پس ذهنش باشه . برای همین صدای بیرون کمتر اذیتش میکنه و بیدارش میکنه . 

مریم : خیلی ممنونم . بله ما در دارما مدیتیشن هم یک سری موسیقی های بی کلام داریم مثلا : صدای جنگل ،دریا و.. یکسری موسیقی هست که برای مدیتیشنه و شما میتونید همون ها رو برای کودکانتون بزارین . اونا میتونه موسیقی های باشه که کمک کنه برای به خواب رفتنشون و آرامش گرفتن .

بیشرین سوالی که مراجعین من پرسیدن که من از شما بپرسم رو پرسیدم . اگر شما خودتون نکته ای مونده که میخواید بگین و فکر میکنید که چیزی هست که میتونه باز هم کمک کننده باشه برای این روز ها و برخورد با بچه ها و درواقع کمک به بچه ها ، ممنون میشیم بگین .

نازنین :مرسی، من فقط با توجه به این که برای کودکان مثلاً ۴ تا ۷-۸ سال کتاب معرفی کردم، دو تا کتاب هم برای رده سنی متفاوت دیگه معرفی می‌کنم که شرایط رو بتونین برای بچه‌ها با ادبیات داستانی توضیح بدین.

یک کتابی که خیلی کتاب خوبی هست، کتاب اگر آدم‌برفی‌ها آب نشوند هستش که برای بچه‌های ۸ تا ۱۲ سال مناسبه. حالا بین ۱۰ تا ۱۲ سال، اگر من می‌گم ۱۲ سال، خوبه قبلش کتاب رو بخونین ببینین که اصلاً فرزندتون باهاش ارتباط برقرار می‌کنه یا نه. این خیلی کتاب خوبی هستش و نویسنده‌ش هم سید علی شجاعی هستش. متأسفانه انتشاراتش رو در حال حاضر نمی‌دونم و این کتاب در واقع توی کتاب‌فروشی‌های سطح شهر در دسترسه و می‌تونین تهیه کنین.

و برای بچه‌های نوجوان و حتی برای افراد بزرگ‌سال، کتاب شورش خرگوش‌ها که آریل دورفمن اونو نوشته و امیرِی امِرایی اونو ترجمه کرده، این خیلی کتاب خوبیه و کاملاً داره توضیح می‌ده. اگر ما نمی‌دونیم چجوری باید برای بچه‌ها موضوعات رو پیش بکشیم و شروع کنیم حرف زدن، می‌تونیم باهاشون این کتاب‌ها رو بخونیم.

نظر تو چیه؟ تو راجع بهش چی فکر می‌کنی؟
این‌ها در واقع کمک می‌کنه که ما موضوع رو باز کنیم برای کودک یا نوجوانمون و باعث بشیم که بیاد احساس آرامش کنه و بیاد با ما دغدغه‌شو مطرح کنه.

تو اگه جایی مثلاً بچه‌ها بودی که داشتی آدم‌برفی رو می‌ساختی، چی فکر می‌کردی؟ چرا به نظرت آدم‌برفی داره می‌گه که به حرف من باید گوش بدید؟

یا موارد دیگه‌ای که حالا توی شورش خرگوش‌ها، گرگ داره به خرگوش‌ها فشار می‌آره و داره زورگویی می‌کنه.

در واقع این موضوع کمک می‌کنه که بچه‌ها از منظرهای مختلف بتونن آگاهی پیدا کنن و بتونن راجع به موضوعات مختلفی که ذهنشون رو درگیر کرده صحبت بکنن.

و خب قطعاً نگرانی‌ها و استرس چه کودک، چه بزرگ‌سال، وقتی راجع به یک موضوعی صحبت بشه، کمتر می‌شه.

مریم :واقعاً ممنونم ازتون. خیلی خیلی عالی بود. واقعاً مچکرم که برامون وقت گذاشتین و توضیحاتتون خیلی کمک‌کننده بود. ممنونم ازتون.

نازنین: خیلی ممنون. مرسی از شما که من رو دعوت کردین. امیدوارم که شنونده‌ها بتونن از این گفتگو لذت ببرن.

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.