پرش لینک ها

ماجراجویی های پوفو – رویارویی با احساسات

با پوفو، سفری به دنیای خیال و احساسات آغاز کنید؛ جایی که فلسفه کودکانه معنا می‌گیره! این گوله ابری کوچک و نرم، شما رو دعوت می‌کنه تا کودک درون‌تون رو بیدار کنید، ترس‌هاتون رو بپذیرید و شادی‌هاتون رو عمیق‌تر حس کنید. پوفو در جستجوی یادگیری و ماجراجویی‌های تازه است، قصه‌هایی که دوباره شما رو به دنیای پر رمز و راز احساسات ساده و زیبای کودکانه می‌بره. بیایید از نو، زندگی رو با چشم‌های پوفو ببینیم!

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

ماجراجویی های پوفو - رویارویی با احساسات

اون طرفِ بادهای خیال، تو یه گوشه دنج از یه دنیای مخفی که کسی اونو ندیده، روی تپه‌ها و کوه های مه‌آلود و بین درختا ، یه موجود کوچولوی بامزه زندگی می‌کنه. اون میتونه با کمک باد به هر جایی که دلش میخواد سفر کنه ،به دل آسمون بزرگ ،به دشت های پر از گل ، به جنگل بزرگ و حتی  به دل شب پر ستاره… 

پوفو هیچ شباهتی به موجودات دیگه نداره. یه گوله پشمالوی سفیده که خیلی نرمه! پوفو هر وقت می‌خنده، دو تا چشمای گرد و براقش مثل چراغ‌هایی پر از ستاره می‌درخشن و دنیا رو قشنگ‌تر می‌کنن و موهای فرفری و سفید رنگش باعث شده اون بانمک تر به نظر برسه . پوفو  با اینکه خیلی کوچیکه ولی قلبش، شیطنت‌هاش و هیجانش، به اندازه‌ی کل آسمونا بزرگه! 

ولی چرا پوفو  اینجاست؟ خب، اون از دورترین گوشه‌ی آسمون امده تا کلی چیزای جدید یاد بگیره و ماجراجویی کنه . پوفو عاشق یادگرفتنه و دوست داره  از هرجایی که میره یا از هر کسی که باهاش دوست میشه یه چیز جدید یاد بگیره . اون به کمک باد که دوست همیشگی شه و در کنار هم سفر میکنن  قصه‌ها رو از یه دهکده به دهکده دیگه میبره . باد همیشه داستانای عجیب و غریب میشنوه و به سمتشون میره و “پوفو” که یه گوله کوچیک ابریه، این قصه‌ها رو با خودش جمع می‌کنه و راه می‌افته دنبال ماجراجویی های تازه! اون عاشق داستان‌هاس، حتی اگه یه کوچولو ترسناک باشن. پوفو از روزی که تصمیم گرفت برای یادگیری و ماجراجویی به همراه باد سفر کنه به خودش قول داد که ترس هاش رو کنار بزاره و آزاد و رها زندگی کنه . اون با خودش گفت : ترس های من بخشی از منه ،پس خوبه که با تمام احساساتی که دارم مثل :غم ،شادی ،ترس یا حتی خجالت و بقیه احساستم زندگی کنم و اول از همه بدونم که برای چی این احساسات به وجود میان و بعد که متوجه شدم قبولشون کنم و صبور باشم تا بعضی هاشون با آرامش ازم دور بشن ،مثل احساس غم ، احساس غم وقتی درون من  به وجود میاد یکم منو گیج میکنه ، باعث میشه کلافه بشم ، بی صبر و حوصله بشم و حتی گاهی گریه کنم … ولی خب من از احساس غم که یه روزای سراغم میاد نمیترسم ، میخوام یه رازی رو بهتون بگم : احساس غم حتی با وجود اینکه منو کلافه میکنه و نمیزاره از روزام لذت ببرم ولی ته قلبم دوسش دارم چون اگه نباشه نمیتونم از احساس شادی با تموم وجودم لذت ببرم . به نظر من غم و شادی با تمام تفاوت هاشون دوستای خیلی خوبین . درست مثل من و باد که دوستای خیلی قدیمی هستیم و اگر یکی از ما نباشه اون یکی خیلی احساس تنهایی میکنه.

اپیزودهای دیگر این فصل:

فصل های دارما مدیتیشن

پیام بگذارید

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه وب شما استفاده می کند.