همهی ما در شرایط بحرانی هستیم. همه ما داریم روزهایی رو تجربه می کنیم که هیچ انسانی دوست نداره هیچ گاه تجربه کنه. خیلی از ما خشم، نفرت، تعصب، خشونت و اضطراب شدیدی رو تجربه می کنیم.
ازتون می خوام برای چند دقیقه یک فضای آروم بسازید که بتونیم در کنار بدور از این احساسات شدید چیزیرو تجربه کنیم که می تونه به هممون کمک کنه.
لطفا مثل همیشه جایی رو برای نشستن یا دراز کشیدن پیدا کنید و هرموقه اماده بودید چشماتونو بندید.
مهربونی مثل معجزه است. میتونه کارهای غیر ممکن رو ممکن کنه. اگه ما باهم مهربون بودیم هرگز چیزایی که الان میبینیو و نمیدیدیم.
مهربونی زمانی درون ما متقف میشه که شروع به دسته بندی آدما و حیوناو طبیعت و غیره میکنیم و میزان مهربونیمونو با اندازههای مختلف به این گروهها اعمال میکنیم.
مثلا میگیم خانوادم و دوستای صمیمی بیتشرین مهربونی، بعد گروه هم عقیدهی مذهبی و سیاسیم، بعد هم شهریام، بعد هم وطنان و خارج از اینا رو قرار نیست باهاشون مهربون باشم.
حیوناروهم دسته بندی میکنیم حتی. با سوسک و پشه مهربون نیستم چون چندش اورن ولی گربهها رومثلا دوست دارم.
اگر تو مثل مم فکر کنی و حرف منو گوش بدی من باهات مهربونم در غیر اینصورت گرفتار خشم من میشی.
بخشی از همهی اینا طبیعیه و ریشه در غریضهی ماداره نا بتونیم اجتماعات کوچیک و بزرگ درست کنیم و زنده بمونیم.
ولی مرحلهی بالاتری هم وجود داره که میشه به همین غرایض اگاه شد و رویکرد دیگهای بهشون داشت.
به سادگی نمیشه جلوی کروه بندی های مغز رو گرفت چون طبیعت ذهنه ولی پذیرش دیگران و اگاهی به اینکه اینها فقط زادهی ذهن منه و من و عقایدم از دیگرانی که بیرون از گروه علاقه مندی ها و ایدئولوژی و نظام ارژشی منن بهتر نیست میتونه جلوی درگیری و جنگ و نا ارومی رو بگیره و نگذاره برای گروهی دیگه ارزوی مرگ کنیم و حتی این ارزو اون رو بهحقیقتبدل کتیم.
چند نفس عنیق بکشید و یکیار کل بدنتونو از بالا تا پایین بررسی کنید که هیچ گرفتگی توش نباشه.
توجهتونو بیارید به افکارتون.
سعی کنید به گروه بندیهای مختلف ذهنتون اکاه بشید و تشخیص بدید که میزان مهربونی شماچطور بین این ها تقسیمشده.
.
.
.
خودتونو در ذهنتون تصور کنید.
.
.
ایا بخشی از خودتون هست که دوستش نداشته باشید یا دلتون بخواد جور دیگهای باشه؟ چه طاهر چه غیر ظاهری.
.
.
.
حالا به این فکر کنید که چقدر اجتماع و قضاوت دیگران پ باید و نبایدها باعث شده که این بخشهارو دوست نداشته باشید.
.
.
.
حالا سعی کنید تمام این قضاوتهاذو باید و نباید های اجتماع رو کنار بگذارید و خودتونو به تمامیت بپذیرید.
.
.
.
.
حالا خودتونو با لبخند تصور کنید
.
.
برای خودتون ارزوی سلامتی و شادی و ارامش کنید.
.
.
حالا سعی کنید بچگیهای خودتونو تصور کنید. زمانی که هنوز درگیر باید و نبایدهای خانواده و جامعه و قضاوتهای خودتونو دیگران نشده بودید.
احساساتونث نسبت به خود خردسالتون مشاهده کنید.
.
.
.
حالا کسانی که دوستشون دارید رو با لبخند تصور کنید
.
.
برای تکتکشون سلامتی و ارامش بخواید.
.
.
حالا سعی کنید این دوست داشتن رو و مهربونی روبه همه انسانها بدید، بدون توجه به کارهایی که انجام دادن چون اون هم قضاوت شماست.
این دقیقا جاییه که نیاز به تعمق و تامل بیشتری میخواد. اگر ما بتونیم این کارو برای خودمون و دیگران حتی شده در حین مدیتیشن انجام بدیم که خودمونو دیگرانو همونجوری که هستند بپذیریم بدون توجه به فشار و قضاوتهایجامعه هیچ گاه شاهد این نخواهیم بود که کسی با زور بخواد عقیده خودشو به زور به شما تحمیل کنه.
منظور ما این نیست که اگر کسی با خشونت رفتار کرد و به حریم شخصی شما تجاوزکرد با مهربونی باهاش برخوردکنید. داستان پیشگیریه. اگر مهربونی وجود داشت خشونت و تجاوز بوجود نمیومد.
.
.
وقتی قضاوت دیگران رو کنار بگذارید، وقتی سو گیریهارو کنار بگذارید میتونید عشق واقعی رو تجربه کنید به کل جهان هستی.