بسیاری از شبها، آنچه مانع خواب میشود خودِ نخوابیدن نیست، بلکه ترس و نگرانی از «نخوابیدن» است. در این اپیزود با یک مدیتیشن آرام و هدایتشده همراه میشوید تا به جای تلاش و تقلا برای خواب، ذهن و بدن را در لحظهی حال آرام کنید. تمرین به شما کمک میکند بدون فشار و انتظار، فضای مناسبی برای استراحت و خواب طبیعی فراهم شود.
همین که تصمیم گرفتید این چند دقیقه رو با خودتون باشید، یعنی بدن و ذهنتون دنبال راهی برای آروم شدن هستن.
و من اینجام که همراهیتون کنم… نه برای اینکه مجبور باشید بخوابید، فقط برای اینکه با این لحظه مهربونتر باشید.
گاهی وقتا سختترین قسمت شب، خودِ نخوابیدن نیست…
ترس از نخوابیدنه.
اون صدای آشنای ذهن که میگه:
«اگه تا صبح بیدار بمونم چی؟»
«اگه فردا خسته باشم چی؟»
«اگه خوابم نبره چی میشه؟»
همین فکرها، مثل یه حلقه، هی دور میزنن.
و هرچی بیشتر تلاش میکنید که بخوابید، بیشتر بیدار میمونید.
امشب، نمیخوایم با این حلقه بجنگیم، فقط بدون قضاوت ببینیمش.
حالا نفس بکشید…
دم…
بازدم…
نه برای اینکه بخوابید.
فقط برای اینکه توی بدنتون باشید.
تو همین لحظه.
اگه ذهنتون هنوز در حال مقاومته، اگه میگه «زودتر بخواب، وقت نداری»،
فقط ازش بخواید یک لحظه صبر کنه.
بهش نگید ساکت شو… فقط بگید:
«میشنومت… ولی عجله نمیکنم.»
بدنتون الان روی تخت یا مبل یا هر جاییه که توش احساس امنیت میکنید.
و همینکه بدنتون دراز کشیده، یعنی داره به سمت خواب میره…
حتی اگه ذهن هنوز بیداره.
به بدنتون توجه کنید.
وزنش رو حس کنید.
فشارش رو روی تشک یا پتو احساس کنین…
صدای تنفستون رو بشنوید.
هر بازدم، کمک میکنه که این ترس، کمتر و کمتر بشه.
ناپدید نمیشه، فقط کمی نرمتر میشه.
فکر کنید اون ترس، مثل موجیه که تازه از دل دریا بلند شده…
شاید اولش پر سر و صداست، انگار میخواد همهچیو بههم بزنه.
ولی اگه باهاش نجنگید، اگه فقط تماشاش کنید…
خودش آرومآروم فروکش میکنه، دوباره برمیگرده به دریا.
الان این فکر که «اگه نخوابم چی؟» دوباره ممکنه بیاد…
و هیچ اشکالی نداره.
بذارید بیاد.
بهش نگاه کنید، لبخند کوچیکی بزنید، و بگید:
«میدونم هستی… ولی من امشب، لازم نیست هیچکاری بکنم.»
دم…
بازدم…
بدنتون رو حس کنید…
نقاطی که روی زمین، روی تخت یا زیر پتو قرار دارن.
از ذهنتون بیاید بیرون، توی بدنتون.
از آینده بیاید بیرون، توی حال باشید.
چیزی برای کنترلکردن وجود نداره.
ذهنتون میتونه مشغول باشه، ولی شما لازم نیست باهاش برید.
فقط بمونید…
همینجا…
با تنفستون، با سکوت شب، با بدنتون.
شاید نخوابید، اما بدنتون در حال استراحته.
و ذهنتون، با هر دقیقهای که مقاومت نمیکنید، یه پله به آرامش نزدیکتر میشه.
این مدیتیشن قرار نیست خواب رو «بسازه».
قراره به شما کمک کنه که بهش اجازه بدید خودش بیاد.
همونطور که آفتاب صبح، با دستور ما طلوع نمیکنه.
الان… کمکم صدای من محو میشه…
همهچی آرومتر شده…