در این اپیزود، به سنت کهن و رازآلود مدیتیشن ویپاسانا میپردازیم؛ روشی که بیش از دو هزار سال پیش توسط گوتاما بودا معرفی شد و از آن زمان، راهی برای مشاهدهی بیواسطهی درون و کشف حقیقت رنج و رهایی بوده است. این اپیزود، مسیری است برای آشنایی با مدیتیشنی که در سکوت و بیحرکتی، جهان درون را روشن میکند. حدود ۲۵۰۰ سال پیش، در دل جنگلهای هند، راهبی در سکوت کامل، با بدن بیحرکت، چشمای بسته، و نفسهای آروم روی زمین نشسته بود. اون چیزی رو جستجو میکرد که تمام انسانها، آگاهانه یا ناآگاهانه، در پی اون هستن؛ رهایی از رنج. این راهب گوتاما بودا بود، کسی که در پی سالها جستجو و مراقبه، روشی برای درک حقیقت زندگی کشف کرد؛ روشی که بعدتر به یکی از اصلیترین مدیتیشنهای بودایی تبدیل شد. این روش ویپاسانا اسم داشت. آشنایی با مدیتیشن های شرقی – ویپاسانا
ویپاسانا در زبان پالی به معنای «دیدن واضح» یا «مشاهدهی عمیق و روشنه». این مدیتیشن برای درک ماهیت گذرا و موقتی تمام تجربیات انسانی و در نهایت رهایی از وابستگی و رنج طراحی شده بود. اما این روش فقط یک تمرین نبود، بلکه بخشی از سبکی از زندگی بود که راهبان بودایی با پیروی از اون، به آرامش درونی و بینش عمیق میرسیدن.
افرادی که قصد داشتن این تمرین رو انجام بدن، معمولاً به معابد یا خلوتگاههای خاص بودایی در مناطقی مثل هندوستان، نپال، سریلانکا و تایلند سفر میکردن. این مکانها معمولاً در دل جنگلها، کوهستانها یا نزدیکی رودخونهها ساخته میشدن، جایی که کاملاً از هیاهوی شهرها و زندگی روزمره دور بودن. هدف این بود که افراد بتونن بدون هیچ حواسپرتیای تمرکزشون رو بهطور کامل به درونشون معطوف کنن.
کسایی که تو این دورهها شرکت میکردن معمولاً ده روز یا بیشتر رو در انزوا سپری میکردن. اما این انزوا تنها فیزیکی نبود. یکی از اصلیترین اصول این تمرین، پیروی از «نوبل سایلنس» یا سکوت مقدس بود؛ سکوتی که نهتنها شامل عدم صحبت کردن، بلکه شامل تمام اشکال ارتباطی هم میشد. تو دورههای سنتی ویپاسانا، صحبت کردن کاملاً ممنوع بود. فرد اجازه نداشت از زبون اشاره استفاده کنه، ارتباط چشمی برقرار کنه یا حتی به دیگران لبخند بزنه. نوشتن، خوندن هم کاملاً ممنوع بود. این قوانین به این دلیل اعمال میشدن که تمرینکنندگان یاد بگیرن تمام توجهشون رو به درونشون معطوف کنن و هیچ وابستگیای به عوامل بیرونی نداشته باشن.
هدف این بود که فرد یاد بگیرن هر اتفاقی رو که تو ذهنشون رخ میده،فقظ مشاهده کنن. بدون اینکه اون رو سرکوب کنن و درگیرش بشن یا اینکه قضاوتی نسبت به اون داشته باشن. این سکوت، شرکتکنندگان رو وادار میکرد که تمام افکار، احساسات و هیجاناتشون رو همانطور که هستن، بدون هیچ دخالتی، ببینن و بپذیرن.
در کنار سکوت و انزوا، تغذیه هم نقش مهمی در تمرین ویپاسانا داشت. راهبان بودایی معتقد بودن که غذایی که مصرف میکنیم، مستقیماً بر ذهن و افکار ما تأثیر میگذاره. بنابراین، رژیم غذایی اونها به گونهای طراحی شده بود که نهتنها نیازهای بدن رو تأمین کنه، بلکه به حفظ هوشیاری و تمرکز ذهن هم کمک کنه.
غذاهایی که راهبان مصرف میکردن، خیلی ساده و کاملاً گیاهی بودن. تو این رژیم، از هرگونه غذاهای چرب، تند یا شیرین بیش از حد پرهیز میشد، چرا که اعتقاد داشتن این نوع غذاها باعث تحریک بیش از حد ذهن و افزایش افکار پراکنده میشن.
صبحها، وعدهی غذایی بسیار سبک و متعادل بود. و راهبا در حین خوردن غذا، کاملاً در سکوت و با آگاهی کامل غذا رو میجویدن و به طعم، بافت و احساس غذا در دهانشون توجه میکردن. این عمل، بخشی از تمرین خوردن آگاهانه بود که تو سنت بودایی از اهمیت بالایی برخوردار بود.
ناهار آخرین وعدهی غذایی روز بود که شامل سبزیجات پخته میشد. راهبا تلاش میکردن که غذا رو به مقدار متعادل مصرف کنن، طوری که بدنشون انرژی کافی داشته باشه اما احساس سنگینی و خوابآلودگی نکنن.
بعد از ساعت ۱۲ ظهر، مصرف هرگونه غذای جامد ممنوع بود. تنها نوشیدنیهای مجاز شامل آب و چای گیاهی ساده میشدن.
یکی از دلایل اصلی این سبک تغذیه این بود که غذای سنگین باعث خوابآلودگی و بیحالی ذهنی میشود. راهبا باید ساعتهای طولانی رو در وضعیت بیحرکت و متمرکز مینشستن.
این رژیم غذایی به افزایش هوشیاری و تمرکز در مدیتیشن کمک میکرد. وقتی بدن تو وضعیت روزه قرار داشت، انرژی اون بیشتر صرف آگاهی ذهنی میشد و فرد میتونست با تمرکز بیشتری احساسات و افکارش رو مشاهده کنه.
در نهایت، این سبک تغذیه به راهبا کمک میکرد که وابستگی به لذتهای حسی مانند طعم و عطر غذا رو کاهش بده. هدف از این رژیم غذایی این بود که فرد یاد بگیره لذت رو در تجربهی درونی و آگاهی از لحظهی حال پیدا کنه، نه تو وابستگی به غذاهای خوشطعم و لذتهای دنیوی.
ویپاسانا در سنت قدیمی بودایی از یک ساختار دقیق و مشخص پیروی میکرد. روزها از ساعت ۴ صبح شروع میشد و تا ۹ یا ۱۰ شب ادامه داشت. در این مدت، هر فرد موظف بود که طبق مراحل مشخصی مدیتیشن رو انجام بده و بهمرور درکی عمیقتر از ذهن و بدنش رو به دست بیاره.
نخستین گام تو تمرین ویپاسانا، نشستن در وضعیت صحیح بود. راهبا و شاگردانشون معمولاً در وضعیت چهارزانو (لوتوس یا نیمهلوتوس) روی زمین مینشستن. ستون فقرات باید کاملاً صاف و کشیده بود، دستا روی زانوها یا روی هم در وضعیت مدیتیشن یا همون مودرا قرار میگرفت و سر در حالت طبیعی باقی میموند.
حرکت دادن بدن در طول مدیتیشن غیرمجاز بود، مگر در مواقع ضروری. واگه فرد دردی رو در بدنش احساس میکرد، نباید بلافاصله موقعیتش رو تغییر میداد. در عوض، باید یاد میگرفت که بدون واکنش و قضاوت، اون درد رو فقط مشاهده کنه. این تمرین به تقویت توانایی مشاهدهی بیطرفانهی احساسات فیزیکی کمک میکرد و یکی از اصول کلیدی ویپاسانا بود.
بعد از نشستن در وضعیت صحیح، اولین تمرین تودر ویپاسانا تمرکز بر تنفس طبیعی بود که در سنت بودایی به آن آناپانا میگفتن. هدف این مرحله، آروم کردن ذهن و ایجاد تمرکز عمیق بود. فرد باید تمام توجهش رو روی جریان ورود و خروج هوا از بینی متمرکز میکرد. هیچ تغییری در الگوی تنفس مجاز نبود و نفسها نباید عمیقتر یا آرومتر میشدن، بلکه باید همانطور که هست، مشاهده میشدن. هنگام دم و بازدم، فرد باید به حس سرما یا گرمای هوای ورودی و خروجی از بینی توجه کنه. و اگر ذهن منحرف میشد و به فکرهای مختلف کشیده میشد، فرد باید بدون هیچ قضاوتی، بهآرومی توجهش رو دوباره به تنفس برمیگردوند. این تمرین ممکن بود چندین روز بهتنهایی ادامه پیدا کنه، تا زمانی که ذهن کاملاً آروم بشه و آمادگی ورود به مراحل بعدی مدیتیشن رو پیدا کنه.
بعد از تثبیت تمرکز و آرامش ذهنی، مرحلهی بعدی مشاهدهی بدن بود. این تمرین که به آن «اسکن بدن» یا «Body Scan» گفته میشه، شامل مشاهدهی آگاهانهی تمام نقاط بدن، بدون واکنش و بدون قضاوت بود.فرد ابتدا توجهش رو روی فرق سر متمرکز میکرد. و بعد آرومآروم، از پیشانی، چشمها، بینی، دهان و گردن، بهتدریج تا پاها حرکت میکرد. هر احساسی که در بدن ظاهر میشد، بدون واکنش فقط دیده میشد،. اگر فرد احساس درد، خارش، گرما، سرما یا فشار داشت، نباید تلاش میکرد که اون رو تغییر بده یا از اون فرار کنه. تمرینکنندگان باید هر نوع احساسی رو، چه خوشایند و چه ناخوشایند، فقط مشاهده میکردن و از وابسته شدن به اونها یا مقاومت در برابرشون پرهیز میکردن.
هدف این مرحله این بود که فرد بهمرور بیثباتی و موقتی بودن احساسات فیزیکی رو درک کنه. این درک، یکی از پایههای اصلی تعالیم بودا بود که نشون میداد هیچ چیز دائمی نیست، حتی احساسات و رنجهای ما.
پس از اسکن بدن و مشاهدهی احساسات فیزیکی، مرحلهی بعدی، مشاهدهی افکار و احساسات ذهنی بود. این تمرین به فرد کمک میکرد که بدون درگیری با ذهن، فقط شاهد افکار و احساساتش باشد.
اگر فکری از گذشته ظاهر میشد، فرد باید فقط اون رو مشاهده میکرد، بدون اینکه در اون غرق بشه یا سعی کنه اون رو تغییر بده. اگر ترس، اضطراب یا نگرانی دربارهی آینده در ذهن شکل میگرفت، فرد نباید به اون واکنش نشون میداد، بلکه فقط باید اون رو همونطور که هست، میدید.
اونچه در این اپیزود شنیدید، نسخهی سنتی مدیتیشن ویپاسانا بود؛ روشی که بیش از ۲۵۰۰ سال پیش توسط گوتاما بودا معرفی شد.
اما امروزه، این مدیتیشن در قالبی مدرن و متناسب با زندگی امروزی ارائه میشه. و ما در چارچوب دارما، نسخهای از این تکنیک رو با نام «دورهی سکوت دارما» طراحی کردیم که برای سبک زندگی امروزی مناسبتره. برای گوش دادن به این اپیزود، میتونید به لینکی که در قسمت توضیحات قرار داده شده مراجعه کنید. اپیزودهای دیگر این فصل: