پیش از شروع اپیزود یادآوری میکنم که درون یابیها به ترنیبهستند و باید از ابندا گوش داده بشن. منظور از به ترتیب بودن اینه که اگر درون یابی اول و دوم روگوش نکردید درون یابی سوم رو گوش ندید.
هنچنین محدودیت برای دفعات گوش دادن به دورن یابی ها وجود نداره، میتونید برگردید و درون یابیهای قبل رو هرچند بار نیاز بود گوش کنید.
.
.
برای این درون یابی لطفا مکانی رو پیدا کنید که بتونید برای مدت طولانی در یکوضعیت قرار بگیرید بدون اینکه نیاز به حرکت کردن داشته باشید. میتونه نشسته یا دراز کش باشه. نور محیط نه زیاد باشه نه کم. به قدری باشه که ببینید ولی اونقدر زیاد نباشه.
مثل گرگ و میش. زمانی رو انتخاب کنید که نه خیلی خواب آلود هستید که وسط درون یابی خوابتون ببره نه انقدر سرحال و پر انرژی هستید که نتونید
در این حالت بمونید.
.
.
.
چند نفس عمیق بکشید و اگر نیاز هست چشماتونو ببندید.
.
.
برای درک این درون یابی نیاز هست تمامی درون یابی های قبل رو درک کرده باشید به ویژه دورن یابی ۸ام من کی هستم و درون یابی ۱۳ ام دانش دست دوم. اگر این دو درون یابی رو فراموش کردید یا از گوش دادنشون زمان زیادی گذشته برگردید و هردوشون رو گوش بدید و مجددا بیاید سراغ این درون یابی.
پیشنهاد میکنم برای درک بهتر این اپیزود فصل خودشناسی به روش بدون سر رو هم گوش بدید.
کسایی که بعد از این اپیزود به موضوع نادوگانگی علاقه پیدا می کنن می تونن کتاب راز یگانگی که دقیقا به این موضوع می پردازه رو مطالعه کنند. لینکش رو براتون توی توضیحات می گذارم.
مغز انسان برای درک کردن چیزها نیاز داره همهچیزو دسته بندی کنه و برای دسته بندی کردن نیاز به ابزاری داره که چیزهارو از هم تمیز بده.
این ابزاره که درست و غلط، خوب و بد، بهتر و بدتر، خوشحال و غمگین، زشت و زیبا، سفید و سیاه، مثبت و منفی، دوست و دشمن، آشنا و غریبه، اخلاقی و غیراخلاقی، بایدها و نبایدها و هرچیزی رو به شکل دوگانه دست بندی میکنه.
هرچیزی که قابل تمیز دادن نباشه درکش برای مغز انسان دشوار و تخیلی میشه.
در روش کلاسیک مدیتیشن یا ذهن آگاهی ما معمولا روی چیزی مثل تنفس، بدن یا افکارمون تمرکز میکنیم و به اونها آگاه میشیم.
در این روش ما مشاهده گر تنفس، بدن، افکار و احساساتمون هستیم. یعنی در حقیقت یک مشاهده گر وجود داره که خود یا Self هست و بقیهی چیزها درون یا بیرون این سلف وجود داره و ما تلاش میکنیم بهش اگاه بشیم و حتی این فرد یا خود رو بهترش کنیم.
مزایای روش کلاسیک همونطور که در اپیزودهای مختلف بهش اشاره کردیم و قطعا خودتون هم تجربه کردید بسیار زیاده ولی در عین حال معایبی هم داره.ا ین که ما فکر کنیم که کافی نیستیم و باید مدام تلاش کنیم که خودمونو بهتر کنیم باعث یاس و نا امیدی میشه و بسیاری از ما بعد از مدتی دست از مراقبه یا تلاش برایتوسعهی فردی وبهتر کردن خودمون میکشیم.
در روش نادوگانه یا بهاصطلاح انگلیسی None-dual ما به این درک میرسیم که هیچ خود، سلف، من یا مشاهده گری وجود نداره بلکه همه چیز در فضای بی منتها و بدون مرز آگاهی ظاهر میشه. چیزی که شما با چشمتون میبینید، با گوشهاتون میشنوید و با بدنتون لمس میکنید و احساسات و افکارتون همهی این ها فقط در فضای بدون مرز آگاهی شما ظهور میکنند و ناپدید میشن.
این به این معنیه که تصویری که از ما خودمون و بدنمون داریم هم بخشی از چیزیه که داره ظهور میکنه. به عبارت دیگه هیچ تفاوتی بین تجربه و تجربه کننده وجود نداره، همه چیز نوعی تجربهاست. در این روش ما متوجه میشیم که تمام اونچیزی که بهش نیاز داریم همینجا و درونمون وجود داره و فقط نیازه بهش دسترسی پیدا کنیم.
زبان که معمولا برای انتقال دانش و تجربه ایجاد کرده به نوعی دوگانگی محسوب میشه. هر فعلی و هر صفتی نشانه ی دوگانگیه. به عنوان مثال اگر من بگم من یکی شدن با جهان هستی را تجربه کردم چند دوگانگی ایجاد کردم چرا که بین من و تجربه و جهان هستیحد فاصلی قایل شدم که بر خلاف نادوگانگیه.
نادوگانگی درک حقیقت مطلق با خروج از تفکر و بینش دوگانهاست. بنابراین من سکوت می کنم و اجازه می دم شما نادوگانگی رو خودتون تجربه کنید.