همونطور که در قسمت اول این فصل توضیح دادم ما در این فصل تمریناتی رو انجام میدیم که به شناخت و تفکیک احساساتمون کمک میکنه. اگه اپیزود اول رو گوش ندادین توصیه میکنم این فصل رو به ترتیب گوش بدین و از اپیزود اول شروع کنید.
.
خانم لیذا فلدمن برت در کتاب “هیجانات چگونه ساخته میشوند” به تاثیر زبان و فرهنگ به نحوه توصیف احساساتمون و شناخت دقیق اونها اشاره میکنن و تاکید میکنن که هر فرهنگی واژههای خاص خودش رو برای توصیف احساسات داره که برخی از این واژهها ممکنه در زبانها و فرهنگهای دیگه معادل دقیقی نداشته باشن.
زبان یکی از عواملی هست میتونه محدودهی احساساتی که فرد قادر به تشخیص و توصیف اونهاست رو تعیین کنه. زبانهایی با واژههای غنیتر برای توصیف احساسات، ممکنه به افراد این امکان رو بده تا احساساتشون رو دقیقتر توصیف کنن و به درستی اونهل رو تشخیص بدن. ما ممکنه روزانه احساسات مختلفی رو تجربه کنیم ولی چون اسمی روش گذاشته نشده نمیدونیم دقیقا چی هستن.
.
حالا میرم سراغ تمرین مهارت تفکیک احساساتمون … مثل همیشه، یه محیط آروم و دنج برای خودتون فراهم کنید. مکانی رو انتخاب کنید که از هرگونه مزاحمت به دور باشه. در وضعیتی راحت قرار بگیرید و چشماتون رو به آرومی ببندید.
.
ازتون میخوام تمرکزتون رو بیارید به احساساتتون… احساسی که همین حالا تجربه میکنید مشاهده کنین…
.
.
حالا بگین این حس خوشایند یا ناخوشایندتون دقیقا چیه؟ اینجا نیازه که به احساساتتون برچسب بزنین و اونها رو با کلمات توصیف کنین.. مثلا اگه حس خوشایندی رو تجربه میکنین اسمش چیه؟ خوشحالی؟ هیجان زدگی؟ شوق؟ رهایی؟ یا حس آسودگی… و یا اگه حستون ناخوشاینده دقیقا چه حسیه؟ ناراحتی؟ عصبانیت؟ استرس؟ خستگی؟ ترس؟ و یا بی حوصلگی…
.
حالا بگین این حس رو کجای بدنتون احساسش میکنید؟ آیا اصلا نمود فیزیکی داره یا نه؟
شاید این حس رو در قلبتون احساس میکنی، به صورت یک احساس گرما و دلپذیر، یا یک فشار یا تپش غیر عادی. یا شاید این احساس رو در معدهتون حس میکنین، مثل یک گرفتگی یا درد. شاید هم یک سنگینی در شونهها یا یک حس رهایی در وجودتون…
معمولا احساسات با هم همپوشانی دارن بخصوص در نمودهای فیزیکیشون و به راحتی برای ما قابل تشخیص نیستن… مثلا مضطرب بودن، ترسیدن و استرس داشتن حسهای متفاوتی هستن ولی نمودهای فیزیکیشون مشترکه. مثلا ممکنه در هر سه حالت دردی رو در شکمتون احساس کنین، دستاتون عرق کنه و یا قلبتون تندتر بزنه…
.
همهی احساسات ابتدا در ذهن شما هستند و بعد علائمشون در بدنتون ظاهر میشه…
با این تمرین، ما یاد میگیریم که چگونه احساساتمون رو نه تنها در ذهن بلکه در بدنمون هم تجربه کنیم. و این تجربه به ما کمک میکنه تا درک بهتری از واکنشهای فیزیکی و عاطفی خود به موقعیتهای مختلف داشته باشیم.
.
دوباره توجهتون رو بیارید به احساستون.
حالا بدون اینکه حستون رو با کلمات توصیف کنین فقط اون رو حسش کنین.
به نمودهای فیزیکیای که حستون تو بدنتون ایجاد کرده توجه کنین.
حالا سعی کنین به احساستون عمیقتر بشین و جزئیاتش رو بیشتر مشاهده کنین …
.
حالا احساستون رو با یک کلمه توصیف کنین.
آیا این اسمی که روی احساستون گذاشتین همون اسمی هست که در ابتدای اینکه این حس رو احساسش میکردین ذهنتون مدام بهتون یادآوری میکرد که روی حستون بگذارین و شما مقاومت میکردین؟
.
برای من این اسمها یکسان نیستن، چون اون اسم رو ذهن من فقط با دیدن نشونههای سطحی از احساسم انتخاب کرده بود، ولی وقتی در احساسم عمیق شدم و جزئیاتش رو بررسی کردم متوجه شدم که احساس دیگهای رو دارم تجربه میکنم.
.
حالا ازتون می خوام نفس عمیقی بکشید.
بدنتون رو ریلکس کنید، کل بدنتون رو بررسی کنید، اگه درد یا گرفتگی در اون احساس میکنید اون رو رها کنید…
با چند نفس عمیق دیگه، اجازه بدید آگاهیتون به تدریج به اینجا و اکنون برگرده. وقتی آماده شدید، به آرومی چشمهاتون رو باز کنید.
برای کامل شدن این تمرین نیازه که اپیزودهای بعدی این فصل رو گوش بدین.
ممنون که همراهمون هستید و ما رو به دیگران معرفی میکنید.