امروز در حال قدمزدن بودید که شخصی ژولیده به شما نزدیک شد و درخواست کمک کرد، ظاهر اون به قدری آشفته بود که حتم داشتید که اون معتاده. اون درخواست پولی برای خرید غذا برای خودش و خانوادهاش از شما کرد و شما سعی در بی توجهی به اون کردید و راه خودتون رو ادامه دادید. ممکنه تا لحظاتی فکرتون رو مشغول کردهباشه و شاید هم اصلا براتون مهم نبودهباشه.
چند روز بعد تلفنتون زنگ میخوره و یکی از دوستانتون داستان خانوادهی فقیری رو براتون تعریف میکنه که به شدت نیازمند کمک مالی هستش . پدر خانواده معتاده و درآمد مادر خانواده از تمیز کردن خانههای مردم کفاف تأمین معاش رو نمیده. شما با کمال میل پولی رو به دوستتون میدید تا به این خانوادهی محتاج کمک کنه، از قضا پدر خانواده همان شخصیه که چند روز قبل سر چهارراه دیده بودید و از کمک به اون خودداری کرده بودید.
بنظرتون چه اتفاقی افتاد؟ چه چیز باعث شد بار اول از کمک کردن خودداری کنید حالا برای بار دوم با کمال میل به کمک به همنوعتون شتافتید و بعد از این عمل غرق در احساس خوبِ نیکی و کمک شدید.
آیا کمک به همنوع کاره خوبیه ؟اگر خوبه به چه شکل باید باشه؟ اگر همنوع معتاد باشه نباید به اون کمک کرد؟ اگر این فرد معتاد همسر و فرزند داشته باشه چی؟ کار درست چیه ؟
نظامهای ارزشی دستورالعملهایی هستند که ما به صورت دانسته یا نادانسته از اونها پیروی میکنیم. این دستورالعملها ممکنه توسط یک شخص، یک خانواده، یک جامعه یا یک ایدئولوژی طراحی شده باشه .
وظیفهی این نظامها، ارزشگزاریِ اعمال و حتی افکار ما هستش . تفاوت میان ارزشهای انسانی در جوامع مختلف و فرهنگهای متفات نیز از همین نظامها ناشی میشود. در بسیاری از این موارد تغییر این نظامها ساده هستش ولی در بسیاری موارد ریشه در اعتقادات و باورهای عمیق ما دارند.
نظام ارزشی گاه آنقدر قدرت مییابد که در مقابل نیازهای غریزی ما قد علم میکنن و حتی ما اونها رو سرکوب میکنیم. کشیشی زو در نظر بگیرید که تمام عمرش ازدواج نمیکنه یا اعتصاب غذا که به اهداف مختلف انجام میده ، ازدواج کردن و یا ازدواج کردن نیاز های طبیعی ما هستن ولی به هدف خاصی داریم سرکوبشون میکنیم .
برگردیم به مثال کمک به همنوع :
فرض کنید در خانواده هیچگاه پدرتون دست رد به سینهی کسی که درخواست کمک کرده نزده ، همیشه به فقرا کمک کرده و به شما یاد داده که در جایگاه قضاوت نیستید. این که شخصی معتاد است یا خیر، اینکه واقعا نیازمند است یا خیر، اینکه از کمک نقدی شما استفاده درست میکنه یا نه بر عهدهی شما نیست. ولی جامعه به شما تاکید میکنه کمکهای نقدی تون رو به سازمانها و افراد تحت پوشش بدید و از کمک به متکدیان خیابانی خودداری کنید.از طرف دیگه گروه دوستانتون داستانهایی راجع به اینکه این متکدیان در یک ساعت درآمد بیشتری از شما دارند و کاملا مدیریت شده این کار رو انجام میدند براتون تعریف میکنند.
اینکه ممکنه بعد از بیتوجهی به اون شخص به فکر فرو رفته و دو دل بشید وجود این نظامهای ارزشی متضاده که گاهی با هم همپوشانی دارند و گاه بر ضد همدیگه عمل میکنند
حالا که نظامهای ارزشی آشنا شدیم بهتره بریم سراغ ساخت نظام ارزشی خودمون، چیزی که ما واقعا بهش نیاز داریم ساخت ارزشهای ارزشمند و دور ریختن ارزش های بی ارزشه.
داشتن فرزند و همسر رویایی، داشتن ویلا در ساحل و سوار شدن ماشین لوکس، داشتن قدرت برای امر و نهی کردن، جلب توجه آدمهای بیشتر ، چند میلیون فالوئر در اینستاگرام و لایکهای میلیونی ارزشهای مناسبی نیستند چون نه دوام دارن نه باعث خوشبختی و خوشحالی ما میشن، در عوض ارزشهایی مثل کمک به دیگران، خلاقیت، رشد شخصی، ذهن آگاهی و بخشش و مهربانی و صداقت، کار عمیق و دلی ارزشهای با ارزش محسوب میشن که ثروت و رفاه رو خود به خود با خودشون برامون میارن.
امروز بشینید و ارزشهاتونو مرور کنید، آرامش و خوشبختی و ثروت و رفاه ارزش نیستند بلکه نتایج داشتن ارزشهای درست هستند.