در این اپیزود منظور ما از لذت فقط لذت های مادی نیست. هر چیزی که باعث بوجود اومدن احساس خوب در ما میشه رو اسمشو میزاریم لذت.
.
.
برای درک این مبحث لذت رو به چند مرحله تقسیم میکنیم:
مرحلهی اول تصوره.
چند نوع لذت رو تصور کنید، مثلا لذت خوردن چیزی که دوست دارید، رفتن جایی که دوست دارید، دیدن کسی که دوست دارید و چند تا لذت غیر مادی مثل یادگیری، کمک به دیگران، هنر و خلاقیت یا هرچیزی که شما ازش به عنوان معنویات یاد میکنید.
تصور هر کدوم از اینا برای ما لذت بخشه.
این تصور به شکل فکر یا احساس در فضای آگاهی ما ظاهر میشه که درموردش در اپیزود اراده آزاد مفصل صحبت کردیم.
مرحله دوم حرکت به سمت رسیدن. بعد از اینکه لذتی رو تصور کردیم حرکت کردن به سمت انجامش هم برای ما لذت بخشه. این مرحله میتونه خیلی کوتاه یا خیلی طولانی باشه. ممکنه در حد خوردن چیزی یا تلاش برای یک هدف دراز مدت باشه.
مرحله سوم خود رسیدن هستش که برای بسیاری از ما اوج لذت میتونه باشه.
مرحلهی چهارم لذت داشتنه. این وقتی هست که رسیدن شما تموم شده، غذاتونو خوردید، کسی که دوست داشتید و دیدید، چیزی که میخواستید خریدید یا بدست آوردید، کار معنوی و غیر مادی که دوست داشتید رو انجام دادید حالا دارید یک لذت دیگه رو تجربه میکنید که ناشی از داشتن یا پایان انجام اون عمل هستش .
اگه دقت کنید توی همه مثال های من دوست داشتن وجود داره، یعنی اگر در ذهن ما این کارها دوست داشتنی و دلخواه نباشه اصن لذت کهبوجود نمیاد که هیچ، باعث رنج میشه که من در اینجا در تضاد با لذت و شادمانی بکار بردم.
این نکنه خیلی مهمه چرا چون این دوست داشتن در ذهن ماست. اینکه من از یک چیز خوشم میاد شما خوشتون نمیاد در ذهن منه. برای همینه که نگرش ما به زندگی مهمه چون میتونه لذت بردن ما که پایه و اساس شادمانی و سعادت و خوشبختی هست رو مشخص میکنه.
تفاوت اساسی لذت و خوشبختی هم همینه که لذت چیزیه که ما تجربش میکنیم ولی خوشبختی یا سعادت یک مسیره، یک فراینده یک رویکرده سیال و جاریه.
اینجا ممکنه اینسوال پیش بیاد که اینکه ما به صورت ژنتیکی از چیزی لذت میبریم و دیگری از چیز دیگری این دیگه توی ذهن ما نیست.
تعریف من از ذهن محتوای آگاهی ماست. هر چیزی که شما میبینید، احساس میکنید، میشنوید در فضای آگاهی اتفاق میفته. این مهم نیست به صورت ژنتیکی کارکرد مغز ما به شکلی هست که از چیزی لذت میبریم یا نظام ارزشی و فکری و عقیدتی شما عامل این شده، نظام فکری و ارزشی ما در مغزمون ذخیره و پردازش میشه.
اون موارد ژنتیکی که ما اسمش رو میگذاریم طبع یا سلیقه هم توسط مغزه پردازش میشه و محصول این پردازش چیزی که بهش میگیم ذهن.
پس تا اینجا فهمیدیم که تصور، حرکت، رسیدن و داشتن اون چیزی که علاقه داریم یا دلخواهمونه لذت رو بوجود میاره.
یک قدم جلوتر و بالاتر از همهی اینها هم وجود داره که چیزیه که ما توی دارما بیشتر باهاش کار داریم اونم لذت بودن و حضور در جهان هستی.
این لذت، لذتی جالبیه چون در عین اینکه همیشه موجوده ولی برای بسیاری از ما پوشیده هستش.
کسانی که بابت داشتههاشون قدردان هستند و تمرکز بیشتری روی داشتههاشون دارن انگار این مسیر رو میون بر زدن. یعنی اون سه مرحلهی اول تصور، حرکت، رسیدن رو ازش گذشتند و یک راست رفتن سراغ مرحله نهایی داشتن.
مراقبه یکی از روشهای دسترسی به این نوع لذت هستش.
در تمام مراحل ما برای اینکه بتونیم لذت رو تجربه کنیم نیاز به سلامتی داریم که میشه حتی گفت زیربنای لذت هستش. هم سلامت فیزیکی و هم سلامت روانی.
.
البته داستان بههمینجا ختم نمیشه. در هر مرحله در کنار هر لذتی یک درد یا رنج هم وجود داره. این رنج میتونه فیزیکی یا ذهنی باشه. حتی میشه گفت این درده که مارو به تصور مجدد، حرکت و رسیدن سوق میده. گرسنگی، تشنگی، فراق یا هر نیاز فیزیکی و ذهنی که تصور کنید به نوعی رنج محسوب میشه.
زمانی که شما رسیدن و اوج یک لذت رو تجربه میکنید متعاقبا دردی همراهش هست. اوج این این رنج معمولا بین رسیدن و تصور مجددا رخ میده و نکتهی ظریف این هست که معمولا در تجربهی مجددا لذت بسته به نوع لذت بخشی از لذت کاهش پیدا میکنه.
درد و رنجی که ما در کنار لذتها تجربه میکنیم شدتش یک رابطهی جالب با لذتی داره که تجربه میکنیم. هرچه میزان لذت در بازه کوتاه تر به همراه تلاش کمتری باشه شدت درد ناشی از اون بیشتر میشه و متعاقبا احتمال اعتیاد به این لذت بالاتر میره. اعتیاد هم همون رنجی هستش که توضیح دادم به شکل شدید تر که مارو به تکرار مجددا این مسیر وادار میکنه.
حتی در کنار لذت داشتن و قدردانی هم همیشه رنجی وجود داره اونم رنج از دست دادنه. نهتنها از دست دادن چیزهایی که دوستشون داریم رنج آوره بلکه ترس از دست دادنشون هم همیشه رنجیه که همراهمونه.
در انتها نیاز هست این نکته رو هم خیلی اجمالی بهش اشاره کنم که این مسیر لذت و رنج همیشه یک طرفه نیست خیلی وقتها عکس این مسیر اتفاق میفته و اون هم لذت حاصل از تحمل رنج هستش به ویژه رنجی که به انتخاب و با ارادهی خودمون حاصل میشه. منظورم خودآزاری نیست بلکه میتونه رنج مقاومت در مقابل همون تمایلاتی باشه که باعث به وجود اومدن لذت میشه. مثلا اگر شما از خوردن یک غذای خاص یا انجام کار خاصی لذت میبرید، مقاومت در مقابل خوردن این غذا یا انجام اون عمل به شکل خودخواسته هم میتونه لذت بخش باشه. بسیاری از تمرینات ورزشی که ما انجام میدیم نوعی رنج خودخواسته است. تحصیل و یادگیری، روزه داری، پرهیز، مدیتیشن کردن هم مثالهای دیگهای از انواع رنج عمدی هستش که در اثر مقاومت در مقابل تمایلات یا به عبارت دیگه خروج از فضای امن و آسایش بوجود میاد.
لازمهی داشتن احساس سعادت وخوشبختی ایجاد یک تعادل بین تمامی مراحل لذت و همچنین تعادل بین لذت رنج هستش. برای همین هست که زیاده روی در لذت طلبی و تکرار لذتهای زودگذر نمیتونه برای ما احساس خوشبختی بوجود بیاره. همچنین بخش زیادی از این احساس خوشبختی مستقیما مربوط به فلسفهی زندگی و نحوهی نگرش ماست.
درمورد فلسفهی زندگی، رنج از دست دادن و بررسی علمی موضوع لذت و درد میتونید اپیزودهای مرتبط دارما کلینیک رو که لینکشونو در توضیحات قرار دادیم گوش بدید.
از همراهی شما سپاسگزاریم.