در این اپیزود، منظور ما از لذت فقط لذتهای مادی نیست. هر چیزی که باعث ایجاد احساس خوب در ما میشود را لذت مینامیم.
برای درک این مبحث، لذت را به چند مرحله تقسیم میکنیم:
1. مرحلهی اول: تصور است. چند نوع لذت را تصور کنید، مثلاً لذت خوردن چیزی که دوست دارید، رفتن به جایی که دوست دارید، دیدن کسی که دوست دارید و چند تا لذت غیرمادی مثل یادگیری، کمک به دیگران، هنر و خلاقیت یا هرچیزی که شما از آن به عنوان معنویات یاد میکنید. تصور هرکدام از اینها برای ما لذتبخش است.
2. مرحلهی دوم: حرکت به سمت رسیدن است. بعد از تصور لذتی، حرکت کردن به سمت انجامش نیز برای ما لذتبخش است. این مرحله میتواند خیلی کوتاه یا خیلی طولانی باشد. ممکن است در حد خوردن چیزی یا تلاش برای رسیدن به یک هدف درازمدت باشد.
3. مرحلهی سوم: خود رسیدن است که برای بسیاری از ما اوج لذت میتواند باشد.
4. مرحلهی چهارم: لذت داشتن است. این زمانی است که رسیدن شما تمام شده، غذایتان را خوردهاید، کسی که دوست داشتید را دیدهاید، چیزی که میخواستید خریده یا به دست آوردهاید، کار معنوی و غیرمادی که دوست داشتید را انجام دادهاید و حالا دارید از یک لذت دیگر بهره میبرید که ناشی از داشتن آن است.
اگر دقت کنید، در همهی مثالهای من دوست داشتن وجود دارد، یعنی اگر در ذهن ما این کارها دوست داشتنی و دلخواه نباشد، اصلاً لذتی به وجود نمیآید که هیچ، باعث رنج میشود که من در اینجا در تضاد با لذت و شادمانی به کار بردهام.
این نکته خیلی مهم است چرا که این دوست داشتن در ذهن ماست. اینکه من از یک چیز خوشم میآید و شما خوشتان نمیآید، در ذهن من است. برای همین است که نگرش ما به زندگی مهم است چون میتواند لذت بردن ما را که پایه و اساس شادمانی و سعادت و خوشبختی است، مشخص کند.
تفاوت اساسی لذت و خوشبختی هم همین است که لذت چیزی است که ما تجربهاش میکنیم، ولی خوشبختی یا سعادت یک مسیر، یک فرایند، یک رویکرد سیال و جاری است.
اینجا ممکن است این سوال پیش بیاید که اینکه ما به صورت ژنتیکی از چیزی لذت میبریم و دیگری از چیز دیگری، آیا این دیگر در ذهن ما نیست؟
تعریف من از ذهن، محتوای آگاهی ماست. هرچیزی که شما میبینید، احساس میکنید، میشنوید، در فضای آگاهی اتفاق میافتد. این مهم نیست که به صورت ژنتیکی کارکرد مغز شما به شکلی است که از چیزی لذت میبرید یا نظام ارزشی، فکری و عقیدتی شما عامل این شده.
نظام فکری و ارزشی ما در مغزمان ذخیره و پردازش میشود.
آن موارد ژنتیکی که ما اسمشان را میگذاریم طبع یا سلیقه، هم توسط مغز پردازش میشوند و محصول این پردازش، چیزی است که به آن ذهن میگوییم.
پس تا اینجا فهمیدیم که تصور، حرکت، رسیدن و داشتن آن چیزی که علاقه داریم یا دلخواهمان است، لذت را به وجود میآورد.
یک قدم جلوتر و بالاتر از همهی اینها هم وجود دارد که چیزی است که ما در دارما بیشتر با آن کار داریم، آن هم لذت بودن و حضور در جهان هستی است.
این لذت، یک لذت جالب است چرا که در عین حضور دائمی، برای بسیاری از ما پنهان است.
کسانی که بابت داشتههایشان قدردان هستند و تمرکز بیشتری روی داشتههایشان دارند، انگار این مسیر را میانبر زدهاند. یعنی آن سه مرحلهی اول یعنی تصور، حرکت، رسیدن را پشت سر گذاشته و مستقیم به مرحله نهایی داشتن رفتهاند.
مراقبه یکی از روشهای دسترسی به این نوع لذت است.
در تمام مراحل، ما برای تجربهی لذت نیاز به سلامتی داریم که میتوان گفت زیربنای لذت است. هم سلامت فیزیکی و هم سلامت روانی.
البته داستان به همینجا ختم نمیشود. در هر مرحله، در کنار هر لذتی، یک درد یا رنج هم وجود دارد. این رنج میتواند فیزیکی یا ذهنی باشد. حتی میتوان گفت این دردهاست که ما را به تصور مجدد، حرکت و رسیدن سوق میدهد. گرسنگی، تشنگی، فراق یا هر نیاز فیزیکی و ذهنی که تصور کنید، به نوعی رنج محسوب میشود.
زمانی که شما رسیدن و اوج یک لذت را تجربه میکنید، متعاقباً دردی همراهش است. اوج این رنج معمولاً بین رسیدن و تصور مجدد رخ میدهد و نکتهی ظریف این است که معمولاً در تجربهی مجدد لذت، بسته به نوع لذتبخشی، بخشی از لذت کاهش پیدا میکند.
درد و رنجی که ما در کنار لذتها تجربه میکنیم، شدتش یک رابطهی جالب با لذتی دارد که تجربه میکنیم. هرچه میزان لذت در بازهی کوتاهتر به همراه تلاش کمتری باشد، شدت درد ناشی از آن بیشتر میشود و متعاقباً احتمال اعتیاد به این لذت بالاتر میرود. اعتیاد هم همان رنجی است که توضیح دادم، به شکل شدیدتر که ما را به تکرار مجدد این مسیر وادار میکند.
حتی در کنار لذت داشتن و قدردانی هم همیشه رنجی وجود دارد، آن هم رنج از دست دادن است. نهتنها از دست دادن چیزهایی که دوستشان داریم رنجآور است، بلکه ترس از دست دادنشان هم همیشه رنجی است که همراهمان است.
در انتها نیاز است این نکته را هم خیلی اجمالی به آن اشاره کنم که این مسیر لذت و رنج همیشه یکطرفه نیست؛ خیلی وقتها عکس این مسیر اتفاق میافتد و آن هم لذت حاصل از تحمل رنج است، بهویژه رنجی که به انتخاب و با ارادهی خودمان حاصل میشود. منظورم خودآزاری نیست، بلکه میتواند رنج مقاومت در مقابل همان تمایلاتی باشد که باعث به وجود آمدن لذت میشوند. مثلاً اگر شما از خوردن یک غذای خاص یا انجام کار خاصی لذت میبرید، مقاومت در مقابل خوردن این غذا یا انجام آن عمل به شکل خودخواسته هم میتواند لذتبخش باشد. بسیاری از تمرینات ورزشی که ما انجام میدهیم، نوعی رنج خودخواسته هستند. تحصیل و یادگیری، روزه داری، پرهیز، مدیتیشن کردن هم مثالهای دیگری از انواع رنج عمدی هستند که در اثر مقاومت در مقابل تمایلات یا به عبارت دیگر خروج از فضای امن و آسایش به وجود میآیند.
لازمهی داشتن احساس سعادت وخوشبختی ایجاد یک تعادل بین تمامی مراحل لذت و همچنین تعادل بین لذت و رنج است. برای همین است که زیادهروی در لذتطلبی و تکرار لذتهای زودگذر نمیتواند برای ما احساس خوشبختی به وجود بیاورد. همچنین بخش زیادی از این احساس خوشبختی مستقیماً مربوط به فلسفهی زندگی و نحوهی نگرش ما است.
درمورد فلسفهی زندگی، رنج از دست دادن و بررسی علمی موضوع لذت و درد میتوانید اپیزودهای مرتبط دارما کلینیک را که لینکشان را در توضیحات قرار دادهایم، گوش بدهید.
از همراهی شما سپاسگزاریم.